به گزارش همشهري، روز سوم شهريورماه سال91 زني به كلانتري مشيريه رفت و از مفقود شدن دختر جوانش خبر داد. با اعلام اين خبر تحقيقات براي يافتن دختر جوان آغاز شد تا اينكه يكماه بعد مأموران خودروي او را در حوالي خيابان ستارخان كشف كردند اما هنوز از سرنوشت او هيچ اطلاعاتي بهدست نيامده بود. مادر دختر جوان به مأموران گفت: آن روز حدود ساعت 5 صبح درحاليكه دخترم تلفني صحبت ميكرد از خانه بيرون رفت. از همان روز به بعد گوشياش خاموش شد و نميدانم چه بلايي بر سرش آمده است.
- اعتراف به قتل
حرفهاي اين زن باعث شد مأموران با بررسي آخرين مكالمات تلفني كه دخترش انجام داده بود به نخستين سرنخ در اينباره دست پيدا كنند. آخرين نفري كه با دختر جوان صحبت كرده بود مردي افغان بود كه در يك ساختمان نيمهكاره در غرب تهران كار ميكرد. به اين ترتيب وي بازداشت شد و وقتي درباره سرنوشت دختر ناپديد شده تحت بازجويي قرار گرفت اعتراف كرد كه جسد او را به چاهي انداخته است. او گفت: 6ماه قبل از حادثه با دختر جوان آشنا شدم.
او بهطور اتفاقي با من تماس گرفت و گفت شارژ تلفن همراه ميخواهد. من هم برايش فرستادم و همين موضوع باعث آشنايي بيشتر ما شد. آن زمان نگهبان يك نمايشگاه ماشين بودم. او 3مرتبه به آنجا آمد و از من پول گرفت. هر بار 20 تا 30هزار تومان ميگرفت. متهم ادامه داد: روز حادثه او صبح زود براي گرفتن پول سراغم آمد. 25هزار تومان به او دادم. حالش خوب نبود. اجازه گرفت و در همان جا شيشه مصرف كرد. حالش بدتر شد و روي زمين افتاد و در نهايت جانش را از دست داد. من هم براي اينكه قتل گردنم نيفتد بدون اينكه كسي متوجه شود جسد را داخل چاهي كه در گوشه نمايشگاه بود انداختم.
- ادعاي تازه
بهدنبال اعترافات متهم مأموران با كمك آتشنشانان جسد مثله شده مقتول را از چاه بيرون كشيدند. در اين هنگام متهم حرفهاي تازهاي را مطرح كرد و گفت ميخواهد واقعيت را بگويد. او گفت: من خودم دختر جوان را به قتل رساندم. روزي كه او به نمايشگاه آمد حالش بد بود. من دليل بدحالياش را پرسيدم و او ناراحت و با من درگير شد. او با يك ليوان به سرم كوبيد طوري كه سرم دچار خونريزي شد. من هم عصباني شدم و با چاقويي كه داشتم 10ضربه به او زدم و جانش را گرفتم. در ادامه ميخواستم جسد را داخل چاه بيندازم اما دهانه چاه تنگ بود و مجبور شدم جسد را مثله كنم و به چاه بيندازم. 3روز بعد هم به صاحب نمايشگاه گفتم ديگر نميخواهم در آنجا كار كنم و بيسر و صدا فرار كردم.
متهم به قتل در ادامه صحنه جنايت را بازسازي كرد و سپس در شعبه74 دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد. همه شواهد و مدارك عليه متهم بود و اولياي دم نيز تقاضايشان صدور حكم قصاص بود. در اين شرايط قضات دادگاه رأي به قصاص متهم دادند و اين رأي در ديوانعالي كشور نيز تأييد شد.
با قطعي شدن حكم قصاص مرد قاتل در يك قدمي چوبه دار قرار گرفت. از آن زمان بود كه او براي جلب رضايت اولياي دم به تكاپو افتاد. خانوادهاش در بيرون از زندان چندين مرتبه سراغ اولياي دم رفتند تا اينكه سرانجام توانستند با پرداخت 70ميليون تومان ديه، رضايت آنها را جلب كنند. در اين شرايط پرونده صبح ديروز براي بررسي مجدد به شعبه چهارم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. در اين جلسه كه به رياست قاضي اصغر عبداللهي و با حضور قاضي واعظي برگزار شد اتهام پرداخت ديه بابت جنايت بر ميت به متهم تفهيم شد.
او در دفاع از خودش گفت: من پولي براي پرداخت ندارم. 5سال است كه زنداني شدهام و ديه مقتول را هم خانوادهام به سختي تهيه كردند. حالا هم درخواست اعسار دارم و اگر آزاد شوم تعهد ميكنم ديه مقتول را بهصورت قسطي پرداخت كنم.در پايان اين جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند و قرار است بهزودي رأي خود را در اينباره اعلام كنند.
نظر شما