غلبه حضور اتومبیل در شهر، سفرهایی که غالبا از طریق بزرگراهها انجام میشود، عملا ساکنان شهر را از فرصت تعمق در کالبد شهر و توجه به فضای زیستی بیبهره میسازد. ساکنان امروزی شهرها در شتابی روزافزون در اندیشه انجام امور روزمره و رسیدن به پایگاه آرام بخش منزل به دور از هیاهوی خستهکننده شهر هستند.
اگر غلبه روح فردگرایی و انسداد زندگی خصوصی را از جمله عوارض زندگی در کلانشهرها بدانیم، متأسفانه بیش از پیش در نبود بسترهای لازم و فقدان فضاهای مناسب و آرام شهری جهت حضور، ارتباط و تعاملات انسانی حرکت را به این سمت مشاهده میکنیم.
بهنظر میرسد مسئولان شهری در بعد اجرایی به شدت درگیر سیاستگذاریهای مقطعی و پاسخگویی مطالبات روزمره مردم هستند، اما مجموعه مدیریت و سیاستگذاران امور شهر را چه میشود؟
شورای اسلامی شهر، نمایندگان محترم مجلس، سازمانهای مختلف از جمله میراث فرهنگی و... نیز آیا همچون مدیران اجرایی در پی شتاب روز افزون مسائل شهر دچار روزمرهگی شدهاند؟
متأسفانه روز به روز تهدید میراثهای هویتی، تاریخی، طبیعی به انواع مختلف، از سوی افراد یا سازمانها به عمد یا به سهو و نادانسته در سایه سکوت و در غیاب تدابیر و اقدامات اساسی مسئولان جدیتر میشود.
در مصاحبه مدیران غالبا اشاره هایی به بحث توسعه پایدار و ضرورتهای تحقق آن میشود و اینکه باید چنین و چنان باشد، اما همه اینها در ذیل عبارات مبهم و کلی روز به روز بیشتر گم میشود و این درحالی است که رسالت عظیم حفظ و هدایت شهر در راستای توسعه پایدار که مستلزم ساز و کارهای روشن و مشخص اجرایی در پی تدوین نظام جامع توسعه و هدایت شهر است از اهم وظایف مجموعهای از خود این مدیران به شمار میرود.
افزونی تقاضای ساخت و ساز از سوی مردم و انفعال نسبی مسئولان موجبشده تا اقتصاد شهری ما به شدت تحتتأثیر بازار نامتعادل مسکن قرار گیرد. اگر چه جهت سامان یابی این مقوله در بخشی از برنامهریزیهای شهر جهت مقابله و پاسخگویی به تقاضاهای روزافزون ساخت مسکن یا مجتمعهای تجاری و اداری شاهد تدوین راهبردهایی کلی هستیم.
اما آنجا که فصل مشترک این درخواستها و منافع خصوصی و بعضا مالکانه شهروندان با حیطه و محدودههایی که در شمار حقوق و منافع عمومی شهر است، متأسفانه رویه و چارچوب کارآمد و شفافی مشاهده نمیشود و عموما منافع عمومی شهر در نبود ساز و کار مشخص جهت عملکرد مدیران اجرایی و همچنین فقدان منابع کافی جهت تملک یا اعطای زمینهای معوض قربانی میشوند.
در حال حاضر مسکن تنها نقش کالای مصرفی را ندارد، بلکه به علت نبود مجاری روشن و ایمن جهت سرمایهگذاری در بخش تولیدات مختلف اعم از صنعتی و... عملا سرمایه به حریم ایمن ساخت و ساز (خصوصا مسکونی) پناه میبرد. زیرا با توجه به امنیت و اطمینان بالا به بازدهی و کسب ارزش افزوده مسکن بهعنوان کالایی با نقش پس اندازی ( ذخیره ارزشمند ) روز به روز ارج بیشتری نزد خانوارهای شهری مییابد. و از این رهگذر انتفاع قابل توجهی را عاید سرمایهگذار عمده و یاخرد (در حد خانوار) میکند.
باید اذعان کرد که مسئولین ارشد مملکت نیز در حال حاضر با شناخت این مسئله (مسکن) دست اندر کار تدوین لوایح و سمتگیریهای مختلفی جهت برون رفت از این معضل هستند، که امید است حل ریشهای مسئله که در چگونگی سیاستگذاریهای اقتصادی و مبانی جذب سرمایهها قرار دارد مد نظر قرار گیرد و باز به تسکینهای موقتی زود بازدهای که در آینده مشکلات را عظیمتر میکند امیدوار نگردیم.
به هرحال تا آنزمان که تدابیر متخذه با در نظر گرفتن همه تبعات، عاقبت مسکن را از وضعیت فعلی خارج کند، با تهدیدهای زیر به شکل جدی روبهرو هستیم:
اولا: ساخت و سازهای بیرویه در کلانشهر تهران در آینده جمعیت بالایی را به شهر تحمیل میکند که علاوه بر افزایش عدم تعادل جمعیتی این شهر و دیگر شهرهای کشور، تبعات مختلف زیستمحیطی را به علت توان محدود تهران در پاسخگویی و ارائه خدمات حیاتی و اولیه (از جمله محدودیت در منابع آب زیرزمینی، فاضلاب شهری و دیگر زیرساختها) دچار معضل اساسی میکند.
ثانیا: روز به روز شاهد قربانی شدن مناظر و چشماندازها و فضاهای سبز طبیعی هستیم. ساخت و ساز در کوهپایههای شهر تهران که عملا ریه تنفسی و فراغتی شهر محسوب میشوند، به تسخیر ساختمانها و بناهای نامتوازن در خواهندآمد.
ساخت و ساز در حاشیه مسیلها و رود درهها بدون رعایت مسائل زیستمحیطی، ویرانی
باغ های ارزشمند شهر و ساخت و سازهای بلند مرتبه و انبوه به بهانه حفظ باغ به دست مالکین که امروزه به امری نسبتا عادی بدل شده از این زمره است. هرچند که کارشناسان و صاحبنظران علاقهمند به محیط و فضاهای شهری به بیان و گوشزد گاه به گاهی آن به مسئولان میپردازند.
ثالثا: این هجوم بی رحمانه (ساخت و سازهای غالبا مسکونی)، بناهای ارزشمند، هویتی و بعضا میراثهای گرانقدر تاریخی را نیز که چتر حمایتی قوی بر سر ندارند بیسرو صدا میبلعد، تا عطش ساخت و ساز را پاسخ دهد.به گفته خود مسئولان فرهنگی در 15 سال گذشته از حدود5 هزار آثار شناخته شده تاریخی در تهران در حال حاضر تنها 2هزار اثر بجای مانده است.
در سایه نسیان و بیتفاوتی روز افزون مردم و مسئولان هر از گاهی شاهد تخریب خاموش و بیصدای بناهای ارزشمند تاریخی و معاصر، منازل بزرگان و مشاهیر در شهر هستیم.دستمایه این سخنان از بین رفتن یک قلعه تاریخی در یکی از مناطق نو بنیاد شهرداری تهران (منطقه 21) است؛ قلعه چیتگر که به گفته مسئولان شهرداری در سالهای پیش با صدور جواز و پروانه ساخت و ساز، به تدریج ویران شده و اکنون دیگر اثری از آن بجای نمانده است!
اما این سؤال همچنان پا برجاست که مسئولان مختلف از جمله مدیران شهری چه کردهاند؟اینکه به هرحال این تخریب صورت گرفته آیا صورت مسئله را پاک میکند؟ گفته میشود این قلعه به دست خود مردم تخریب شده است. اگر این سخن درست باشد پس نظارت مدیریت شهر چه میشود؟
ضرورت تدوین راهکارها
باید اذعان کرد که استمرار حیات یک ملت و سرزمین در راستا و بر بستر تلاشها و پویش مردمان آن دیار استوار است که بخش مهمی از تجلی عینی این مهم را در بناها و یادمانهای تاریخی هر کشور میتوان جستوجو کرد.
نکته مهم این است که آثار هویتی علاوه بر ارزشمندی عینیت وجودی شان اعم از اینکه تاریخی و قدیمی بوده یا معاصر، دارای ارزشی معنوی و گرانقدراند که در خاطره تاریخی و حافظه جمعی مردمان آن دیار نهفته است.
بنابراین سازمان میراث فرهنگی بهعنوان متولی اصلی موظف است، آثار تاریخی و ارزشمند اعم از ثبت شده یا ناشده را به شهرداری تهران (در محدوده مناطق 22گانه) معرفی کند و راهکارهای حفاظتی را نیز درخصوص هر اثر مشخص کرده و درخصوص آثار فرهنگی–تاریخی آسیب دیده یا از دست رفته نیز تدابیر لازم با توجه به شرایط و مقدورات پیشنهاد کند.
رخصوص آثار آسیب دیده یا از دست رفته میتوان موارد زیر را مورد توجه قرارداد:
- حتی الامکان احیا و باززندهسازی اثر در همان مکان
- ساخت بنایی نمادین بهعنوان یادمان اثر از بین رفته با نصب تابلوهایی مبنی بر معرفی اثر، قدمت تاریخی، سازنده و...
- تقویت نقش هویتی دیگر بناهایی که به نوعی در ارتباط با مجموعه فوق بودهاند و.. به نوعی زندهسازی محیط و فضایی که اثر قدیمی در آن بوده است.