چندي پيش دو مرد جوان كه عمو و برادرزاده بودند و با پوشيدن لباس پليس و سرباز از اتباع افغاني سرقت و اخاذي ميكردند دستگير شدند.
آنها به صورت سريالي از حدود 12 تبعهي افغانستاني اخاذي كرده بودند اما وقتي دستگير شدند معلوم شد كه آنها سارقان معمولي نيستند و دو مخترع هستند كه پس از اينكه نتوانستند اختراعشان را بفروشند تصميم به سرقت گرفتند.
اين عمو و برادرزاده مدتي پيش و با شكايت چند مرد افغان تحت تعقيب پليس قرار گرفتند. شاكيان مدعي بودند كه دو نفر با معرفي خود به عنوان مأمور پليس سراغ آنها رفته و سپس با تهديد پولها و طلاهايشان را سرقت كرده و متواري شدهاند.
از آنجاكه يكي از مالباختگان موفق شده بود شماره پلاك خودروي دزدان را به خاطر بسپارد، پليس موفق به دستگيري هر دوي آنها كه عمو و برادرزاده بودند شد.
متهمان در بازجوييها اعتراف كردند كه با پوشيدن لباس پليس و سرباز در تاريكي شب طعمههايشان را كه افغانها بودند به عنوان مسافر سوار ماشين پرايد ميكردند و با ترساندن آنها پول و طلايشان را به سرقت ميبردند.مغز متفكر اين گروه عموي سي و پنج ساله بود.
او به مأموران پليس گفت:« من خواب كمي دارم و يك شب وقتي بيخوابي به سرم زده بود فكر اخاذي از اتباع افغان به ذهنم رسيد. به سراغ برادرزادهام مهدي كه سرباز است رفتم و نقشهام را با او در ميان گذاشتم.
او هم پذيرفت. قرار شد او با پوشيدن لباس سرباز پشت فرمان بنشيند و من هم با پوشيدن لباس پليس نقش مأمور را بازي كنم.
ما براي اين كار بيسيم، دستبند و اسلحهي قلابي هم تهيه كرديم و شبها راهي خيابانهاي پايتخت ميشديم. عموي تبهكار ادامه داد: «چون شب بود كسي نميديد كه من لباس پليس پوشيدهام.
از سوي ديگر برادرزادهام بيشتر وقتها لباس سربازياش را ميپوشيد و كلاه به سرش ميگذاشت. به محض ديدن يك تبعهي افغان جلوي پايش ترمز كرده و به بهانهي اينكه مسافركش هستيم ، طعمهمان را سوار ميكرديم.
در بين راه وقتي ميديدند من لباس پليس به تن دارم ، ميترسيدند چون اكثر آنها مجوز قانوني براي تردد در ايران را نداشتند.
نقشهمان هم جالب بود اول آنها را ميترسانديم و ميگفتيم شما را به كلانتري ميبريم تا كارهاي قانوني براي اخراج شما از كشور انجام شود.
اين جمله را كه ميگفتيم آنها به التماس ميافتادند. حالا وقت اين بود كه مرحلهي بعدي نقشهمان را اجرا كنيم. به آنها ميگفتيم بايد هرچه پول و طلا داريد به ما بدهيد تا شما را لو ندهيم.
طعمههايمان هم از ترس هرچه پول و طلا همراهشان بود به ما ميدادند و بعد با رها كردن آنها ، فرار ميكرديم.»
سارقان با اين شگرد از 12 نفر اخاذي و سرقت كردند و مدعي شدند كه از وقتي نتوانستند اختراعشان را بفروشند نقشهي اين سرقتها را كشيدند. عموي سارق گفت: من استعداد خاصي دارم.
در واقع نابغهام. شايد باور نكنيد اما دو دستگاه اختراع كردهام. يكي 36 ميليون ارزش داشت و وسيلهي ديگر 25 ميليون تومان. اين دستگاهها را با كمك برادرزادهام كه او هم بچهي زرنگ و باهوشي است اختراع كردم.
اما چون اختراعم را ثبت نكردند و نخريدند، تصميم به سرقت گرفتم و حالا شدم يك سارق باجگير. پس از اعترافات متهمان، پروندهي هر دوي آنها در اختيار مرجع قضايي قرار گرفت.
منبع:همشهري سرنخ
نظر شما