به گزارش همشهری، روز 21 اسفندماه سال94 مأموران کلانتری حکیمیه با بازپرس جنایی تهران تماس گرفتند و از مرگ مرموز زن جوانی در بزرگراه یاسینی خبر دادند. قربانی، زن ٢٢ سالهای بود که از خودروی در حال حرکت به بیرون پرت شده و جان باخته بود. شوهر او که بالای جسد همسرش بیتابی میکرد به مأموران گفت: داخل ماشین در حال صحبت با همسرم بود که ناگهان بر سر مسائلی با هم درگیر شدیم. ناگهان همسرم بهشدت عصبی شد و در یک لحظه در ماشین را باز کرد و خودش را بیرون انداخت.
قاضی دستور انتقال جسد زن جوان به پزشکی قانونی و بازداشت همسر وی بهعنوان مظنون را صادرکرد. مرد ٢٥ ساله درحالیکه اشک میریخت گفت: من و همسرم دوسال پیش ازدواج کردیم و عاشق یکدیگر بودیم. شب حادثه هم برای خرید شب عید به تهران آمدیم و در حال برگشت به خانهمان در بومهن بودیم.
خودروی من نقص فنی داشت و آن شب وقتی با سرعت بالا در اتوبان یاسینی در حال حرکت بودم در یکی از پیچها همسرم به عقب برگشت تا از روی صندلی وسیلهای بردارد. من هم حواسم پرت شد و برای اینکه با خودرویی که با سرعت بالا از کنار من رد شد برخورد نکنم فرمان را به سمت گاردریل گرفتم. همین اتفاق باعث شد که ناگهان در ماشین بازشده وهمسرم به بیرون پرتاب شود.
مرد جوان گرفتار ضدو نقیضگویی شده بود؛ چرا که در ادامه حرفهای دیگری زد. او گفت: چون همسرم خودکشی کرده بود و میترسیدم مرگ او گردن من بیفتد جسد را سوار ماشین کردم و در ادامه آن را در خیابان انداختم. حرفهای متهم نشان میداد رازی را از پلیس مخفی میکند. او این بار حرفهای دیگری زد و گفت:
من و همسرم دخترعمه، پسردایی بودیم. او با پدرش اختلاف داشت. روز حادثه، از خانه عمه همسرم برمیگشتیم. همسرم ناراحت بود و در راه گریه میکرد. ناراحت شدم و برای اینکه او را آرام کنم گفتم اگر به گریه ادامه بدهی خودم را میکشم. او هم گفت مردن کاری ندارد. در ماشین را باز کرد و خودش را بیرون انداخت. متهم هر روز حرف تازهای میزد تا اینکه سرانجام پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه فرستاده شد.
- در دادگاه
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده برگزار شد، ابتدا اولیای دم مقتول، برای متهم درخواست قصاص کردند. در ادامه او در جایگاه ایستاد و گفت: باور کنید قتلی در کار نیست و همسرم خودکشی کرده است. ما عاشق یکدیگر بودیم و من هیچ انگیزهای نداشتم که بخواهم همسرم را به قتل برسانم.
متهم هنگام دستگیری آثار خراش و بریدگی درصورتش به چشم میخورد. وقتی قاضی در اینباره از او سؤال کرد پاسخ داد: بعد از اتفاقی که برای همسرم اتفاق افتاد، از شدت ناراحتی صورتم را چنگ کشیدم و خودزنی کردم.
از سوی دیگر مرد جوان در طول تحقیقات تناقضگوییهای زیادی داشت و شواهد نشان میداد یک مرتبه نیز دست بهخودکشی زده است. او در اینباره گفت: متوفی همسر دوم من بود. چند سال قبل با زن دیگری ازدواج کرده بودم. آن زمان من فوق دیپلم داشتم و او دانشجوی کارشناسی ارشد بود.
زندگی ما ادامه داشت اما وقتی او مدرکش را گرفت اختلافات مان آغاز شد که این موضوع باعث شد او از من جدا شود. من هم بهدلیل علاقه زیادی که به او داشتم تصمیم شتابزدهای گرفتم و خودکشی کردم اما زنده ماندم و یک سال و نیم بعد با دختر عمهام ازدواج کردم. متهم ادامه داد: مدتی بعد از اینکه همسرم دست بهخودکشی زد ماشینمان را فروختم. چون از این ماشین خاطره بدی داشتم. باور کنید من نقشی در مرگ همسرم نداشتم و بیگناهم.
در پایان این جلسه هیأت قضایی برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند. در جریان بررسی محتویات پرونده، معلوم شد شواهدی علیه متهم وجود دارد اما این شواهد آنچنان محکم و قوی نیست. در این شرایط قضات دادگاه پرونده را از موارد لوث تشخیص و حکم به برگزاری مراسم قسامه دادند؛ بنابراین در جلسه بعد اولیای دم باید 50نفر از بستگان مرد نسبی خود را در دادگاه حاضر کنند تا آنها سوگند یاد کنند که متهم همسرش را به قتل رسانده است. در این صورت حکم قصاص صادر خواهد شد.
نظر شما