به گزارش ايسنا، فاطمه هاشمی با اشاره به اینکه «پدر اعتقاد داشت که در دعواها هرچه کمتر جواب بدهیم، بهتر است چون عدهای هستند که کارشان ایجاد دعواست»، اظهار کرد: تندروهای اصلاحطلب و اصولگرا چون با مشی اعتدالی پدر مخالف بودند، اوایل با خود وی مخالفت میکردند، اما دیدند چون به نتیجه نمیرسند، سراغ خانواده رفتند.
وی همچنین افزود: به محسن گفتم که اشتباه کردی که گفتی فرزندان آیتالله هاشمی ممکن است با تحریک دیگران، موضعگیری میکنند. به محسن گفتم ما اعتقادات خود را بیان میکنیم و به وسیله دیگران تحریک نمیشویم.
اهم اظهارات فاطمه هاشمي را در ادامه بخوانيد:
*خیلی سخت است برای اینکه پدرمان همه زندگی ما بود. خود من روزی نمیشد که پدر را نبینم و با وی صحبت و مشورت نکنم. پدر در زندگی همه اعضای خانواده حتی نوهها تاثیرگذار بود. ما به راحتی درباره مسائل مختلف با پدر صحبت میکردیم. الان هر جا میرویم چه در خیابانهای تهران، چه شهرستان، چه منزل از پدر خاطره داریم به خاطر همین نبودش برای ما خیلی سخت است.
*تذکراتش هم با شوخی و خنده بود. یادم میآید ظهر وقت نماز به ما میگفت من رفتم نماز بخوانم، او دوست داشت همه ما نماز اول وقت بخوانیم ولی نمیگفت بروید نماز اول وقت بخوانید یا اینکه پدر به مطالعه خیلی علاقه داشت و همیشه برای ما کتاب میخرید. وقتی ما کتاب نمیخواندیم فقط میگفت بچهها دستتان کتاب نمیبینم. در همین حد.
*هر کس هم که حرفی با پدر داشت با وی در میان میگذاشت و مشورت میکرد. پدر هم نظرش را میگفت و در پایان بیان میکرد که نظر من این است ولی شما هر اقدامی که لازم میدانید انجام دهید. مثلا من مصاحبههای خود با رسانهها را به پدر می دادم تا آنها را بخواند. ایشان میگفت بخشهایی از مصاحبه را حذف کن ولی من میگفتم به این دلیل میخواهم این گفته در مصاحبه بماند. پدر هم میگفت نظر من خلاف نظر شماست و اگر شما به نظر خود پایبند هستید همانگونه عمل کنید. پدر با همه ما بچهها، مادر و حتی نوهها هم همینگونه رفتار میکرد.
*در مسائل سیاسی هم چیزی به ما تحمیل نمیکرد، پدر مسائل سیاسی را برای ما تحلیل کرده و نظر خود را بیان میکرد و بعد میگفت خودتان تصمیم بگیرید.
*حاشیهها حتی قبل از ریاستجمهوری پدر و زمانی که رییس مجلس هم بود وجود داشت. مثلا من و خواهرم آن زمان روسری رنگین سر کرده و جوراب سفید پا میکردیم به همین دلیل به ما میگفتند بدحجاب اما هر روز که میگذشت حاشیهسازیها هم بیشتر میشد چون تندروهای اصلاحطلب و اصولگرا با مشی اعتدالی پدر مخالف بودند. اوایل با خود وی مخالفت میکردند اما دیدند چون به نتیجه نمیرسند، سراغ خانواده رفتند. به قول محمدرضا بهشتی، آنها خانواده هاشمی را گروگان گرفتند. پدر هم در مقابل این فشارها به ما میگفت به خاطر خدا و نظام اسلامی صبوری کنید.
*پدر با ریاکاری و زهدفروشی مخالف بود و معتقد بود زهد این نیست که آدم روی گلیم بنشیند بلکه زهد این است که آدم منابعی در اختیار داشته باشد ولی به آن وابسته نباشد. پدر معتقد به خلق ثروت و توزیع درست آن بین مردم بود و این را هم به ما یاد داده بود. شما اکنون اگر به خانه اکثر علما بروید میبینید آنجا اندرونی و بیرونی وجود دارد ولی ما در خانه مبلی داشتیم که کارگر پدر که از رفسنجان میآمد روی همان مبل مینشست و امیرعبدالله هم که به خانه ما آمد روی همان مبل نشست. دروغ میگفتند که ما در کاخ زندگی میکنیم. وقتی هم که پدر فوت کرد همه آمدند منزل و زندگی ما را دیدند.
*خودشان میخواستند که منزل ما به موزه تبدیل شود. میگفت 30 سال زندگی سیاسی من اینجا بوده و خوب است که به موزه تبدیل شود.
*منزل جماران به دولت تعلق دارد و پدر اجاره میداد و الان تحویل دفتر نشر آثار امام خمینی (ره) شده است چون منزل در محوطه جماران بود. امام خمینی(ره) به خاطر مسائل امنیتی و در خطر بودن جان پدر از وی خواستند که به جماران بروند. البته بعضی از خانه های جماران مصادرهای بود و پدر گفت به خانه مصادرهای نمیرود. این خانهای که پدر در آن مستقر شد متعلق به فردی بود که خودش میخواست آن را بفروشد چون به خاطر رفت و آمدها و ملاقاتها اذیت میشد. پدر سه بار با صاحبخانه صحبت کرد که خودتان مایل به فروش هستید یا به زور میخواهند منزل را از شما بخرند؟ که طرف گفت خودم میخواهم بفروشم و به وی هم منزلی در خیابان عمار دادند ولی باز هم پدر به من گفت بررسی کنم آیا این فرد از منزل خود رضایت دارد؟ و وقتی رضایت این فرد را به پدر اعلام کردیم سپس پدر به منزل جماران آمد.
*(اخیرا برادرتان محسن در مصاحبهای گفته بود که بعضا فرزندان آیتالله هاشمی بخاطر تحریک دیگران برخی موضعگیریهایی دارند. این گفته برادرتان صحت دارد؟)نه، من به محسن گفتم خیلی اشتباه کردید چنین حرفی زدید. همان جا که مصاحبه پخش میشد من به محسن پیام دادم که این حرف اشتباهی است که گفتید.
*بعضی از اعضای خانواده را ممنوعالخروج کردهاند که زمان حیات پدر هم این کار انجام شده است. چهار نفر ممنوعالخروج بودند که به دو نفر پاسپورتها را بازگرداندند ولی دوباره هر دو نفر را ممنوعالخروج کردند.گفتهاند ممنوعالخروجی به دلیل شکایت در دادگاه فرهنگ و رسانه است.
*پدر مطالعه زیادی میکرد. تمام اخبار سایتها و روزنامهها را میدید و فرد باهوشی بود و مسئولیتهای فراوانی هم در کشور داشت بنابراین مسائل را به درستی تحلیل میکرد. مثلا در موضوع گروگانگیری پدر نزد امام (ره) رفت و گفت که موضوع را به مجلس واگذار کنند تا حل شود یا درباره جنگ همه میگفتند راه قدس از کربلا میگذرد اما پدر تحلیل واقعبینانهای به امام ارائه داد مبنی بر اینکه با این روش نه تنها نمیتوانیم قدس را آزاد کنیم بلکه برای کشور هم ممکن است مشکلات زیادی درست شود. امام (ره) هم فردی نبود که هر صحبتی را قبول کند. افرادی میآمدند که خودشان اعتقادی به جنگ نداشتند ولی میگفتند باید بجنگیم. ولی امام چون اطمینان کامل به آقای هاشمی داشتند و می دانستند کارشناسانه مسائل را تحلیل می کنند نظر ایشان را قبول کردند.
نظر شما