ژاین سؤال تا حالا توی ذهن کسی وول خورده که سر زمستانی، هندوانه کجا سبز میشود که میوهفروشیها همینجوری انواع و اقسامش را میآورند برای فروش؟ خیلی از ماها فکر میکنیم هندوانهای که در طولانیترین شب سال سر سفره میگذاریم و قاچ میکنیم و دور هم میخوریم، از تابستان توی سردخانهای، جایی انبار شده و حالا به مناسبت شب یلدا، آمده بیرون.
ولی از این خبرها نیست. هیچکدام از این هندوانههای آبدار نه از انبار بیرون آمدهاند، نه سردخانهای هستند؛ همه آنها را تر و تازه از مزرعه چیدهاند و فرستادهاند تهران برای فروش و اینجا، جایی است که این توپهای توسرخ را از آنجا میفرستند توی بازار؛ اینجا میدان میوه و ترهبار پایتخت است؛ شهر هندوانهها!
هر طرف که چشم بگردانی، هندوانه است و هندوانه است و هندوانه! صبح زود اگر بیایی این طرفها، دیوارهای سبزرنگی را میبینی که لابهلایش با کاه پر شده. درست کنار این دیوارها، کامیونهای سفید و سبز و نارنجی دارند بار خالی میکنند. جوان جنوبی از آن بالا هندوانه میاندازد پایین و پیرمرد حجرهدار آنها را با وسواس خاصی میچیند روی هم تا دیوار سبزرنگ کاملتر شود.
به اینجا میگویند راسته کلاه سبزها. آدم اول فکر میکند این اسم باید ربطی به هندوانه و سبزی پوستش داشته باشد؛ چون در این راسته فقط هندوانه میفروشند ولی از خود بازاریها که بپرسی، دلیل خاصی برای این نامگذاری ندارند.
جوانک بالای کامیون، همینطوری که نفس نفس میزند، شروع میکند به حرف زدن. بچه میناب است؛ به قول خودش البته، بچه ناف میناب! پریشب هندوانهها را بار زده و امروز صبح رسیده اینجا؛ «آوردیم برای شب چله.
مردم دوست دارند حتما دور هم هندوانه بخورند. نخورند هم چیزی نمیشودها ولی رسم است که بخورند. این هم دست آخرمان است؛ بهترین هندوانه ایران». جاسم توضیح میدهد که همه بارهای هندوانه شب یلدا از میناب، بندرعباس و اهواز میآیند. آنها برای اینکه هندوانهها در این مسیر طولانی سالم بمانند، لابهلای محصول، کاه میریزند. اینجا هم که میرسند، رویشان کاه میریزند که دیرتر خراب شوند.
یک نایلون بزرگ هم همیشه دمدست هست که اگر باران آمد، بکشند روی کپه هندوانهها. هر کامیون حدود 10تن هندوانه میگیرد، پس اگر کمی حساب و کتاب کنی، میتوانی بفهمی که جلوی هر کدام از این حجرهها حداقل 200تن هندوانه انتظار شب یلدا را میکشند.
باید صدای تنبک بدهد
«معلوم نمیکند! همان روز باید اوضاع بازار را دید، بعد قیمت داد. اصلا این خاصیت هندوانه است. الان این مینابیها را میدهند کیلویی 300تومان ولی شب چله قیمت میرود بالاتر احتمالا.»
بله، احتمالا! چون هم مشتری یکهو زیاد میشود و هم اینجوری که اهالی بازار آمار میدهند، امسال محصول توی بازار کمتر از سال قبل است؛ «2 سال پیش هندوانهها عالی فروش رفت، با قیمت بالا؛ برای همین پارسال همه کشاورزها برای شب یلدا هندوانه کاشتند و ریختند توی بازار. همهاش ماند روی دست فروشندهها. از بس که زیاد بود، همه ضرر دادند.
برای همین، احتمالا امسال دوباره کم میفرستند توی بازار.» از اینجای داستان به بعد، آقا غلام وارد گزارش میشود؛ مردی از کف بازار؛ کسی که از ساعت 6صبح حجره اش را باز کرده تا هندوانههایش را با ذوق و شوق توی یکی از مسیرهای کلاهسبزها بچیند. آقا غلام 25سال است که در بازار حجره دارد، با تخصص فروش هندوانه؛ «اینها را برج 5 و 6 میکارند تا برای شب یلدا بر بدهد. از 10آذر هم میریزند توی بازار. خداییش نگاه که میکنی دلت ضعف میرود؛ آخر خوراک است».
استاد بزرگ، کمکم تخصصاش را رو میکند. سؤال: بهترین هندوانهای که الان میشود توی بازار پیدا کرد، چه هندوانهای است؟ «شک نکن که هندوانه میناب. این بیضیهایی که ما به خاطر کمرنگ بودن پوستش بهاش میگوییم سفید، هندوانه میناب است؛ پوست نازکی دارد و گوشت آبدار؛ حسابی رسیده و جان میدهد برای اینکه پارهاش کنی و بگذاری سر سفره».
غلام توضیح میدهد که بیشتر مردم فکر میکنند هندوانههای گرد کیفیت بهتری دارند، در حالی که اینطور نیست؛ «مردم اینجوری فکر میکنند چون هندوانههای گرد را در طول سال بیشتر میبینند.
ولی الان فصل این بیضیهاست. گردها معمولا مغز صورتی دارند و رگه رگه هستند، مزه آب میدهند و خوراکی نیستند. خوراک میخواهی فقط اینها». او بعد شروع میکند به سوا کردن. اصرار دارد که حرفش را ثابت کند؛ «خواستی هندوانه بخری، با دست چپات بگیرش، بعد 3-2تا محکم بزن زیرش.
اگر تاپ و توپ کرد بینداز کنار و یکی دیگر بردار. ولی اگر صدای تنبک داد، خودخودش است؛ بخر و با خیال راحت ببر». البته خودش میگوید مثل همه چیز، هندوانه میناب هم نسخه تقلبی دارد و این نسخه، آن قدر شبیه اصل است که حتی خود آنها هم به زور میتوانند تشخیصاش بدهند.
باران، میکشدمان
هندوانهفروشها هم برای خودشان دنیایی دارند و این دنیا، این روزها که در واقع اوج کار آنهاست، عجیب میشود؛ «برای فروش هندوانه، هوا حرف اول و آخر را میزند. بله، چی فکر کردید؟ هوا باید خوب باشد تا مردم هندوانه بخورند». و غلام با یک مثال تئوریاش را اثبات میکند؛ «پارسال، شب چله همه جا را مه گرفت. چشم، چشم را نمیدید. هیچکس نیامد هندوانه بخرد. خورد توی سر مال.
همهاش ماند روی دستمان، ریختیم توی جوب. بابا اصلا کسی توی زمستان که هندوانه نمیخورد! الان هم اگر مشتری دارد، به خاطر شب یلداست». این یک اصل است. اگر هندوانههایت را تا عصر 30 آذر فروختی، فروختی وگرنه دیگر هیچکس خریدار آنها نخواهد بود؛ «باید هر کاری بلدی بکنی تا هندوانهات را بخرند.
گاهی وقتها باید قیمت را بیاوری پایین یا از زبانت استفاده کنی والا فردا صبح باید کامیون خبر کنی که هندوانهها را ببرد گاوداری تا گاوها بخورند؛ چون دیگر کسی آنها را نمیخرد». غلام کمکم شروع میکند به درددل؛ شاید هم غرولند و شاید هم یک چیزی بین این دو تا؛ «خدا شاهد است صرف نمیکند. والا نمیارزد. حتی اگر 10میلیون بخری و یک میلیارد بفروشی، نمیارزد. این کار پیرت میکند.
آفتاب میکشدت، باران میکشدت، هر روز باید دلت بلرزد که یک وقت هوا خراب نشود و هندوانههایت را نابود کند. خیلی کم پیش میآید که بارت بخورد به خال!». این هم یک اصطلاح کف بازار. بار وقتی به خال میخورد که تو همهاش را قبل از اینکه آفت بزند یا ترش شود یا بگندد، بفروشی.
و بازهم آقا غلام؛ «این کار گاهی میبردت آسمان و گاهی با سر میزندت زمین ولی بدمسب مثل قمار میماند؛ یکبار که بزنی به خال، هی دلت میخواهد ادامه بدهی؛ دیگر همهاش دنبال بردنی!».
بیا اینور بازار
در سالنهای13 و 14 هم کامیونها بار خالی میکنند و حجرهدارها حساب و کتاب. به قول خودشان اول کامیونها را پول میکنند بعد بار خالی میکنند. یعنی چه؟ یعنی اینکه اول حسابی سر قیمت با هم چانه میزنند، بعد که بار را به قیمت رساندند، میریزند توی سولهها. اینجا چیزی به اسم انبار وجود ندارد چون بار هندوانه 20روز بیشتر دوام نمیآورد و بعدش کمکم شروع میکند به ترششدن و آن موقع است که به قول آقاغلام صدای تاپ و توپ میدهد و باید ریختش جلوی گاوها!
آنها روی طولانیترین شب سال، حساب کردهاند؛ روی مشتریهایی که وانت وانت بار میبرند برای میوهفروشیشان، برای اینکه هندوانه شب یلدای مردم را تأمین کنند.
آنها امیدوارند که امسال هوا خوب باشد، هندوانهها سالم بمانند و مردم مثل هر سال به سنتشان پایبند باشند تا کاسبیشان رونق داشته باشد و با خیال راحت بروند خانه، شب یلدا!