سندها بازخوانی زمانی ست از دست رفته، که ناگزیرمان میکند آن زمان را باز بینی کنیم و از مرور آنها مرارتی که بر کسی میرود، یا شعفی که در کسی زبانه زده، خودنمایی کند. تاریخ سیاست و عدالت، تاریخی در هم تنیده دارد. پیش از آنکه شط رویدادهها به دریای تاریخ بپیوندند، ورقها و نسخهها در تودهای از سوانح و وقایع بر ما میگذرند، اما وجه و نمایش فردی و غیر اجتماعی آن بر اثر گذاری بر جماعت غالب است. اما اسناد را، صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی! این صورت رخداده در نهاد جامعه چون زخمه بر سازی، صدای خودش را دارد.
سند جز فیزیک حروف نگاشتهاش، صدایی آرام دارد که اندک اندک از پوست جامعه به ژرفای بدنش رسوخ میکند و آرامی فریبندهاش در بازخواندن سند، به غوغا میکشد. در دنیای ما سندها پیشترها از روح جمعی ملت، قوم یا فرهنگ، از عصر و روزگاری که بر ما گذشته، خبر میآورد.
حالا سندها تنها روح جمعی را پردهبرداری نمیکنند، کاری دیگر هم میکنند: پیچیدگیهای شبکههای ارتباط انسانها را در عصر جدید نیز رونمایی میکنند.به ما رخسار سیاست پر چم و خم نهادهای قدرت را نیز نشان میدهند. گردآورندگان اسناد قبل از هر چیز در خردمندی روزگارشان غوطهزناند. آنان به جمعبست اوراقی همت میگمارند که مفهوم داوری ما را به صوب انصاف یاریرسان میشود. داوری نه سیاه است نه سپید است نه خاکستری! داوری، ژلهوار و لرزان ما را به سمت موضوع به پیش میراند، ما آنچه که مینگریم ،هر آنچه که دریافت میکنیم، اینها در نظم فکری ما غوطه میخورند و ما به بیان آن دست مییازیم. اسناد این نحو از بیان را دگرگون میکند.
کلماتی هست که اشارت آن در داوری، معلق به حجتها و بینه است . حجت فهم، در اسناد، تاویل را منصفتر میکند. این همه را گفتم تا بگویم کار عذرا فراهانی برای پژوهندهی کاربلد و چیزدان، در اکنون و آینده، گوهر انصاف به ارمغان میآورد. کار صعب و دشواری که هیمنهی طاقت را میسوزاند و این حجم از گردآوری سندها یکدهه از تاریخ مطبوعات و احوال پر دغدغهی روزنامهنویسان را به پیش چشم میآورد. این دهه یک تاریخ نویسا دارد و یک تاریخ نانویسا . این نانویسا را به هزار رنج و بلا باید توده کرد و در صورتبندییی عالمانه و بیخطا به دانش پژوهانعرضه داشت.
مجلدات چهارگانه اسنادی که فراهانی تآلیف و تدوین کرده، ستر و غیاب از صدای ناشنیده برمیدارد. ویژگی این اسناد برای مردم دانشی بسیار است. میتوان لحن ادبیات قضایی را بررسید، حجم ارتباطگیری رکن چهارم دمکراسی را با نهاد قضا مطالعه کرد، قوهی استدلال و استنباط از نصوص قانون در نحوهی قضاوت پیرامون رسانهها را بازشناخت و از همه مهمتر، در هم پیچیدن عرف و قانون و نگرهی آیینی را در نگارش آراء و احکام قضات احصاء کرد. درسهای آراء منتشره، برای نهاد قضا و ایضاً اصحاب رسانه نیز بسیار است.
شاید چشمگیرترینشان همانا دعوت به تلاش بیشترحاکمان و حکام دادگاهها به شناخت حیطههای پرشتاب ژورنالیسم باشد.
رسانهها نماد دانشپذیری، الگوپذیری و الگوسازی آینده شدهاند. سندها نشان میدهد که مجازات باید به معاضدت و همپذیری تبدیل شود.
به هر روی ،این مکاتیب دورهای، مجالی مهیا ساخته تا از خلال کار عذرا فراهانی ،در طپش نبض تاریخ مطبوعات پر هیجان ایران، خون جوشان آگاهیسازی را درک کرد و میزانالحرارهی فکر در روند و جریان ایرانی را سنجید. کارش دوام یابد و تلاشش مآجور باشد.
* نایب رییس انجمن روزنامهنگاران دفاع مقدس، شاعر و نویسنده
نظر شما