مهرداد عربستانی . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« چهارشنبهسوری از لذت تخطی تا نفی متقابل» نوشت:
«لذت» و «ماجراجویی» موضوعاتی است که برای بسیاری با یادآوری چهارشنبهسوری تداعی میشود. برافروختن آتش و ترقهبازی و در زمانهای قدیمتر، قاشقزنی و فالگوشایستادن کارهایی بودند که این لذت ماجراجویانه را شکل میدادند. به نظر میآید که مشخصا همچنان برخی از این عناصر را میتوان کمابیش در مراسم چهارشنبهسوری مشاهده کرد؛ اگرچه به نظر نمیآید که معنای چهارشنبهسوری امروزه با آنچه مثلا 50،40 سال قبل، در پیش از انقلاب اسلامی بوده است، یکسان باشد. اصولا عدهای تمایل دارند که چنین مراسمی را با نگاهی ذاتگرایانه براساس اموری همچون «فرهنگ کهن» و «میراث ملی» و... تعریف کنند و بر این اساس بهاصطلاح گوهر و ذات آنها را آشکار کرده و بهعنوان «معنای» این مراسم ارائه دهند؛ ذاتی که با جستوجو در تاریکنای تاریخ و یافتن معنای «واقعی» و «اصیل» این مراسم به دست میآید. چنین کوششی درواقع با انگیزه تجدید حیات و استقرار معنای «واقعی»ای است که گمان میرود امروزه به دلیل نداشتن آگاهی مردم از دست رفته است؛ نوعی هویتخواهی و هویتسازی بنیادگرایانه (در معنای خنثای آن) برای ساختن هویتی آرمانی.
اگرچه غالب انسانشناسان ترجیح میدهند که نگاه دیگری به مفهوم «معنای فرهنگی» داشته باشند. در این نگاه پدیدههای فرهنگی را نه بهعنوان اسمی برای خصایصی ثابت با هویت مشخص تاریخی، بلکه بهعنوان یک فعل یا صیرورت، یا یک میان ذهنیت در حال تغییر، بنگرند. با این نگاه تغییر معانی فرهنگی نیز امری بدیهی و فهم آن نیز وظیفهای برای پژوهشگر فرهنگی میشود. جشنوارههای کارناوالی در بسیاری از جوامع دیده میشوند. این رویدادها یعنی رویدادهای جمعی پرسروصدا در فضای آزاد که مردم در آن مجالی برای تنفس در خارج از هنجارها و قواعد مرسوم اجتماعی مییابند، تمهیداتی فرهنگی هستند که فضایی آستانهای- بینابینی و نامتعین- را برای شرکتکنندگان تدارک میبینند؛ فضایی که به مردم اجازه میدهد که با نقض موقت قواعد اجتماعی و پس از تجربه نوعی وارونگی، دوباره بتوانند به زندگی در داخل ساختار نظم و قواعد اجتماعی بازگردند.
در حقیقت این فضای ضدساختار، تخلیه هیجانیای را به همراه میآورد که میتواند درنهایت با آزادسازی هیجانات جمعشده ناشی از گیرافتادگی در فضای ساختارمند اجتماعی، مانند دریچه اطمینان در خدمت تثبیت و استمرار نظم و ساختار اجتماعی قرار گیرد. هسته این مراسم را میتوان «لذتی» دانست که تخطی از قواعد و عبور از مرزها ایجاد میکند. یعنی، نهفقط لذت مشروع و متعارف، بلکه لذتی که منبع آن گذر از مرزها و خطوط هنجاری است؛ چیزی که میتوان آن را مصداقی از ژوئی سانس دانست. فرق تخطی و فراروی از محدودههای اجتماعی در این مراسم با تخطی انحرافی از قواعد را میتوان در جایگاه هنجاری کل این مراسم در جامعه دانست. چهارشنبهسوری مانند هر فستیوال و کارناوالی، بهطور هنجاری و بهترتیب تقویمی شکافی موقت در نظم موجود ایجاد میکند. به عبارت دیگر، در این مراسم این فراروی از مرزهای ساختاری جامعه نوعی «ناهنجاری هنجارمند» است که در زمینه وسیعتر اجتماعی پذیرفته و تعریف شده است. اما در بررسی معنای فرهنگی این مراسم پس از انقلاب اسلامی ایران، باید به «مسئلهشدن» این مراسم اشاره کرد؛ عنصری که در گفتمان غالب بهخوبی جا نمیگرفت و جایگاهی شناور و چالشبرانگیز داشت.
برگزاری چهارشنبهسوری از سوی مردم از امری معمولی و بیمسئله به امری مجرمانه و اصولا انحرافی و ممنوع تبدیل شد. در حقیقت فضای تنزّهگرای اخلاقی و اعتقادی پس از انقلاب معنای کل مراسم را بهعنوان بقایای مراسم و باورهای پیشااسلامی و رفتارهای «غیراخلاقی» و «خرافی» تقبیح میکرد و نیروهای انتظامی هرساله به منع و برخورد با مرتکبان به آن پرداختند. چندسالی نگذشت که کمکم چهارشنبهسوری برای شرکتکنندگان و نیروهای انتظامی به بازی قایمباشک تبدیل شد. بهاینترتیب یک جشنواره معمولی «ناهنجاری هنجارمند» به ناهنجاری مطلق تبدیل شد و تخلیه هیجانیای که طبق عرف اجتماعی صورت میگرفت، تبدیل به تخلیه انفجاری نامقید شد. با تثبیت اجتماعی نظم نوین، گفتمان رسمی مبتنی بر منع چهارشنبهسوری کمکم به گفتمانی قانونی- انتظامی تغییر شکل پیدا کرد که نقطه محوری آن از قبح به سمت خطرات بازی با مواد منفجره و ترسی که برای شهروندان ایجاد میشد و ضرورت برقراری نظم و امنیت حرکت میکرد. اگرچه شاید به دلیل ثمربخشنبودن این ممانعتها، یا علل دیگر که نیاز به بررسی بیشتر دارد، در دهههای اخیر بتوان چینش جدیدی در این گفتمان نسبت به چهارشنبهسوری را مشاهده کرد؛ چینشی که تا حدودی «آزادگذاری» (Permissiveness) مردم را میپذیرد و از «تخطیهای جزئی» چشمپوشی و تلاش میکند تا روادارانه فضایی را به آن تخصیص دهد. اگرچه شاید همچنان بقایای گفتمان تنزهگرای گذشته در تابوی نام چهارشبنهسوری (و تبدیل آن به شب چهارشنبه آخر سال) دیده میشود؛ همانگونه که نام مراسم دیگر نورزوی، یعنی سیزده بدر، هم پس از نادیدهانگاشتنهای مداوم با عنوان دیگری در گفتمان رسمی نامیده میشود. به نظر نگارنده، چنین مراسمی بخشی جدانشدنی از تقریبا هر فرهنگ و اجتماعی هستند و به قولی بدون چنین تمهیدات فرهنگی ساختار جامعه قادر به ادامه بقا نخواهد بود. بنابراین توقف انکار آن، بهرسمیتشناختن آن و بازگرداندن آن به امری هنجاری، میتواند آن را به امری «معمول» تبدیل کند و درنهایت دغدغههای مرتبط با امنیت شهروندان را مانند آنچه در گذشتهها بوده است، کاهش دهد و از تزریق استرس قابل اجتناب و بیهوده به بدنه جامعه بکاهد. حتی برای گفتمانی که تلاش در برجستهکردن «هلال فراملی نوروز» و تقویت همبستگی بین کشورهای داخل این هلال را دارد، شاید لطمهنزدن به این همبستگی فراملی از طریق انکار مراسم نوروزی تقدم منطقی داشته باشد.
اگرچه همچنان به نظر میرسد که در گفتمانهای موجود، تکلیف «چهارشنبهسوری» مانند بسیاری از امور دیگر همچنان نامشخص و درواقع دال شناوری است که هر دستهای تلاش دارند که آن را با مدلولات و معانی مختلف و حتی متعارضی پر کنند؛ مسابقهای که طبعا نمیتواند برندهای داشته باشد. ممکن است کسی وضعیت چهارشنبهسوری در نظام نمادین را نمونهای از عدم وفاق و نفی متقابلی قلمداد کند که احساسی از تعلیق و عدم تعین را به سوژه وارد میکند.
- حساسيتسازي مخالفان
اشرف بروجردي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
بــرنـامهاي بــراي بزرگداشت مقام زن و ميلاد حضرت زهرا(س) در تهران برگزار شده و واكنشهاي بسياري در پي داشته است. البته اين موضوع مهمي است كه كساني كه چنين برنامههايي را طراحي و اجرا ميكنند بايد به ارزشهاي جامعه و باورهاي عمومي دقت كنند و نسبت به حرمتي كه باورهاي عمومي در جامعه دارد دقت كافي را داشته باشند. ولو اينكه اقدامي از نظر شرعي اشكالي نداشته باشد، مهم اين است كه اين اقدامات تابو شكني محسوب ميشود و نبايد اجازه دهيم، شهردار كه مدت كوتاهي است در اين مسند قرار گرفته متهم شود به اينكه از معيارها و ...
ارزشهاي فرهنگي جامعه عدول ميكند. من اين مساله را اينطور ميبينم؛ كساني كه به نحوي به دنبال اين هستند كه دولت را ناكارآمد نشان دهند يا به حضور آقاي نجفي در شهرداري معترضند، هر اقدامي را رصد ميكنند تا بر اساس آن بتوانند بعضي اقدامات را زير ذره بين ببرند. آقاي نجفي در اين كشور تجربه وزارت دارند و بسيار فرد باارزش و خبرهاي هستند. مديران زيرمجموعههاي شهرداري نبايد اجازه دهند اقدامات باعث تخريب بيشتر ايشان شود.
در مورد اين موضوع خاص، شايد بهتر بود كساني كه در اين مجموعه مدير هستند دقت بيشتري ميكردند، به اين دليل كه آقاي نجفي در جريان ريز برنامه نبودهاند. اين برنامه براي تجليل از زنان و به مناسبت ميلاد حضرت زهرا(س) برگزار شده، كساني كه جزييات برنامه را طراحي ميكنند بايد دقت كنند كه فرصت را در اختيار رصدكنندگان قرار ندهند كه سوءاستفادههايي از آن صورت گيرد. ما در يك جامعه اسلامي زندگي ميكنيم و مردم به اين مساله به عنوان يك تابو نگاه ميكنند و مسوولان بايد دقت نظر كافي را داشته باشند. در حال حاضر در شرايطي هستيم كه بايد شرايط آرام و مطلوبي داشته باشيم كه بتوانيم در آن اقدامات مثبت را پيش ببريم. به عنوان يك شهروند و يك ايراني فكر ميكنم دامن زدن به اين قضايا از سوي هر كسي كه باشد، تنها و باعث ميشود جامعه از نظم و آرامش دور شود. چرا اقدام شايسته شهرداري را در معرفي زنان فرهيخته در قالب بيلبورد در سطح شهر ديده نميشود. بايد از اين اقدام قدرداني شود. اقدامي كه در آن زنان فرهيخته ايران در بزرگراهها به جامعه معرفي ميشوند.
كساني كه نسبت به اين موضوع معترضند با بيان اين مساله در رسانههاي عمومي جز ايجاد التهاب نتيجه ديگري نميگيرند. اگر اين اقدامات وجه قانوني دارد، پيگيريهاي لازم را انجام دهند، بازگو كردن اين مسائل در رسانهها و افكار عمومي جامعه باعث ميشود جامعه دچار تلاطم و آشفتگي شود و به تدريج باعث ميشود عدهاي با كساني كه با اين رفتارها مخالفند، به درست يا غلط، مقابله كنند. اين شان مجموعه مديران ارشد نظام و به خصوص شان روحانيت را تضعيف ميكند، روحانيت بايد دقت كند كه رفتارش به گونهاي نباشد كه به عنوان مداخلهگر در تمام امور تلقي شود. جايگاه روحانيت هدايتگري و جهت دهي به رفتار ديني است. اين نيست كه بخواهد فرياد بر بياورد كه ما ميگيريم و ميبنديم. اين رفتارها باعث ايجاد حساسيت بيشتر در جامعه شده است.
- از سید جیکاک تا سید صادق
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
حدود 70 سال پیش و در خلال جنگ جهانی دوم مردی با ظاهری که شباهت چندانی به بومیهای جنوب ایران نداشت از بصره وارد ایران شد و خود را به طایفه موری از طوایف بختیاری رساند و برای آنها چوپانی میکرد. طایفه موری میان خوزستان و چهارمحال در رفت و آمد بودند. این مرد کر و لال هفت سال چوپانی کرد و همانطور که بیسر و صدا آمده بود، بیخبر هم رفت و غیب شد. «مستر جیکاک»، مامور «اینتلیجنس سرویس» به مدد سکوت و تحمل مشقت هفت سال چوپانی حالا به مردی عابد و زاهد و البته بختیاریتر از همه بختیاریها مبدل شده بود!
کفشهایش با اشاره عصایش جلوی پایش جفت میشد و آتش، ریشش را نمیسوزاند. مردم سادهدل چه میدانستند که چیزی به نام آهنربا و مگنت وجود دارد و ماده نسوز. آنقدر از مامور اطلاعاتی انگلیس کشف و کرامات دیدند که معروف شد به سید جیکاک! بعد از جنگ جهانی دوم، عملاً حکمرانی مناطق نفتخیز جنوب در دست وی بود. سید جیکاک مراقب بود چیزی مانع انتقال نفت ایران به مقاصد مورد نظر لندن نشود و برای این کار فرقهای دینی نیز در منطقه به نام طلوعی (تولویی و سروشی هم ذکر شده) ایجاد کرده بود. انکار دنیا، ترک آن، کنارهگیری از امور دنیوی و بیارزش دانستن خاک و نفت از جمله تعالیم این فرقه دستساز انگلیس بود. در جریان ملی شدن صنعت نفت بیت معروفی را بر سر زبانها انداخت. طلوعیها روستا به روستا و چادر به چادر میرفتند و میخواندند؛ تو که مهر علی مین دلته/نفت ملی سی چنته؟ (تو که مهر و محبت حضرت علی(ع) را در دل داری، نفت ملی را میخواهی چه کنی؟!)
27 بهمن سال گذشته کنگره آمریکا از برخی صاحبنظران سیاسی- امنیتی در حوزه ایران، دعوت کرد تا با حضور در جلسه استماعی با عنوان «ایران تحت نظر» نظرات و پیشنهادات خود درباره نحوه مواجهه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران را مطرح کنند. این جلسه زمانی برگزار شد که مدت کوتاهی از روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ میگذشت و کاخ سفید در حال تدوین استراتژی خود علیه ایران بود.
یکی از کسانی که نظرات خود را در قالب یک طرح عملیاتی به این جلسه ارائه داد، «اسکات مودل» بود. مودل 13 سال سابقه فعالیت در سازمان سیا را در کارنامه خود دارد و سالها در بخش عملیات ویژه سازمان سیا فعالیت میکرده و خاورمیانه - بهخصوص افغانستان - یکی از اصلیترین محلهای ماموریت وی بوده است. وی به سه زبان فارسی، پرتغالی و اسپانیایی مسلط است. ظاهراً علاقه ماموران اطلاعاتی غرب به نفت ژنتیک است و ماموران سازمان سیا از پسرعموهای آنگلوساکسون خود به ارث بردهاند. مودل در حال حاضر مدیرعامل شرکت «راپیدان گروپ» است که در زمینه انرژی - بهخصوص نفت و در جنوب غرب آسیا- فعالیت دارد.
مودل در طرح 7 بندی خود نقشه راهی کاملاً عملیاتی را برای مهار و مقابله با جمهوری اسلامی ارائه میکند. کمتر اتفاق خاص و ضد امنیت ملی کشورمان طی یک سال اخیر را میتوان به یاد آورد که نتوان با نسخه مودل تطبیق داد.
مودل در ششمین بند از طرح خود مینویسد؛ «مدل ایران یک دینسالاری است که یک روحانی را در سمت قدرت سیاسی میگمارد درحالیکه در عراق، روحانیت به تفسیری سنتی معتقد است که میگوید روحانی باید از سیاست جدا باشد. ما باید همپیمانان عرب را ترغیب کنیم که از نجف به عنوان تفکر سنتی تحملپذیرتر و آرامتر حمایت کنند و این مسئله به طور خاص اهمیت دارد.
این کار باید شامل ترویج برجستهترین و محترمترین چهرهها مثل آیتالله (صادق) شیرازی و سایران در مقابل ولایت فقیه باشد و در عراق کسانی ترویج شوند که حامی اسلام شیعی تحملپذیرتر، با ستیزهجویی کمتر و سیاسیگری کمتر باشد.»
خیمهشببازی تبلیغاتی چند عامل اجیرشده فرقه شیرازی در لندن را باید فراتر از تعرض غیرقانونی به یک مکان دیپلماتیک دید و تحلیل کرد. بسیار سادهلوحانه است اگر کسی گمان کند این حمله بدون دخالت و حمایت برخی عوامل دولت انگلیس - بهخصوص سازمان اطلاعاتی این کشور- انجام شده است. مهاجمان بدون کمترین مانعی به سفارت ایران تعرض کرده و جلوی چشم پلیس انگلیس سه ساعت نمایش رسانهای خود را اجرا میکنند و این نمایش از سوی رسانههایی که آزادانه و با حمایت لندن فعالیت میکنند، به صورت زنده پوشش رسانهای مییابد و پس از پایان ماجرا و خروج از ساختمان سفارت، دستگیر میشوند!
فرقه شیرازی یا همان «شیعه انگلیسی» با ترسیم چهرهای خشن و غیرعقلانی از تشیع و تنزل دادن انقلابیگری و ظلمستیزی شیعه به کارهایی خرافی و غیردینی همچون قمهزنی، عبور از آتش برای زیارت مرقد امام حسین(ع) و... سعی دارد جانشینی انحرافی برای نسخه اصیل تشیع ارائه کند. در حالی که جمهوری اسلامی سیاست تقریب مذاهب و اتحاد و همدلی میان شیعه و سنی را در برابر دشمن واحد یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس دنبال میکند، این فرقه هر چه در توان دارد را به میدان آورده است تا این خط اصولی را خدشهدار کرده و با ایجاد و تشدید اختلاف میان مسلمانان، آب به آسیاب دشمنان اسلام و مسلمانی بریزد.
شیعه انگلیسی تکفیر میکند و صدا و دستی را که باید علیه آمریکا و صهیونیسم بلند کند، به اسم تشیع علیه برادران مسلمان خود بلند میکند. نام خود را شیعه میگذارد و علیه تنها حکومت شیعی جهان، با لندن همسوست و علاوهبر دهها شبکه ماهوارهای که در اختیار دارد، از شیپور بیبیسی هم برای انتشار انکرالاصوات خود بهره میبرد.
وقتی آیتالله میرزای شیرازی بزرگ با فتوای معروف خود در ماجرای قیام تنباکو، پوزه استعمار انگلیس را به خاک مالید، پروژه پرورش «روحانی لندنی» در دستور کار قرار گرفت و امروز به نقطه «مرجع لندنی» رسیده است. مرجعیت و روحانیتی که مشکلی با اشغالگری آمریکا و انگلیس ندارد، جنایات رژیم جعلی اسرائیل در فلسطین را نمیبیند، از قیام انسانساز و تاریخی کربلا فقط قمهزنی را فهمیده و تنها هنرش فحاشی کور به شخصیتهای تاریخی است، نه تنها برای استکبار و استبداد خطری ندارد بلکه هم در لندن و هم در کشورهای حاشیه خلیجفارس برایش دفتر و دستک راه میاندازند.
وقتی افسر اینتلیجنت سرویس، سید جیکاک و صاحب کشف و کرامات میشود، جای تعجب چندانی ندارد که پیروان شیعه انگلیسی هم برای ملکه این کشور شجرهنامه درست کنند و او را سیده و از نوادگان بنی هاشم بدانند. پوزه انگلیس در منطقه به خاک مالیده شده و برای جبران باید کاری کنند. حمله به سفارت ایران در لندن برنامه سخیف و ابلهانهای بود که نتیجه آن کنار رفتن نقاب نفاق از ماهیت واقعی فرقه شیرازی است. گردانندگان ام.آی6 باید به جای عملی کردن نسخه اربابان خود در لانگلی، خلاقیت بیشتری نشان دهند. دوره سید جیکاکها گذشته است.
- تصميم كبراي دولت روحاني!
محمود فرشيدي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
در نظام هاي مردم سالار، دولت ها با سياست ها و رويكردهاي پيشنهادي خود البته در چارچوب اصول كلي نظام و حكومت روي كار مي آيند و تلاش مي كنند با اعمال آن سياست ها و ارائه نتايج آن به جامعه ثابت كنند كه تشخيص آنان و نظريه و راهكارشان براي حل مشكلات مردم هيچ بوده است. البته در مواردي هم كه راهكارهاي دولت در عمل نتواند كارگشاي مشكلات كليدي شود يا احيانا اين مشكلات را شدت ببخشد، روال قانوني آن است كه ديگر نهادها و مراجع پيش بيني شده براي دفاع از حقوق مردم وارد صحنه مي شو ند و عملكرد وزارت يا بخشي از دو لت را به چالش مي كشند
و در صورتي كه دولت با اقدامات لازم موفق نشد كاستي ها را سامان ببخشد و مرتفع نمايد، براساس قانون، كار به استيضاح وزير يا تعدادي از وزرا و حتي سوال از رئيس جمهور مي كشد و در صورت لزوم عدم كفايت و بركناري رئيس جمهور نيز مورد بررسي قرار مي گيرد. چرا كه در نظام هاي
مردم سالار آنچه اصالت و موضوعيت دارد تامين منافع و مصالح عموم مردم است نه منافع و مصالح گروه يا فردي خاص و فلسفه حفظ جايگاه تمامي دولتمردان و سياستمداران تا آنجاست كه توانايي خدمت به مردم و حل مشكلات كليدي آنان را داشته باشند.
البته در برخي كشورها زماني كه دولت نتواند مشكلات كليدي مردم را مرتفع سازد يا رويداد و مصيبتي حادث شود كه افكار عمو مي را به شدت جريحه دار نمايد، براي احترام گذاشتن به افكار عمو مي، وزير مربوطه پيش از آنكه كارش به استيضاح بكشد خودش استعفا مي دهد و در موارد شديدتر حتي دولت كناره گيري مي كند. هر چند در كشور ما هنوز احترام به افكار عمومي در ميان برخي دولتمردان چنين جايگاهي را نيافته است و دفاع از پست و مقام در پوشش احساس تكليف مانع چنين تصميم گيري هاي التيام بخشي مي باشد
و در موارد انگشت شمار هم استعفاها بيشتر با رويكرد سياسي و براي اثبات حقانيت خود و فشار آوردن به نظام اسلامي صورت گرفته است.
در عين حال زماني كه نظريه و راهكار رئيس جمهور و دولتي براي حل مشكلات كليدي مردم با شكست مواجه شود، دور از انتظار نيست كه دنبال شريك جرم بگردد يا پشت سر مشكلات قانوني پناه بگيرد يا محدوديت اختيارات را بهانه نمايد يا اگر مشكل عمده مردم، اقتصادي و معيشتي و بيكاري است، با ورود به بحث هاي كلامي و اعتقادي و سياسي نظير آزادي و حجاب و امثال آن بخواهد افكار عمومي را از مسئله اصلي منحرف سازد.
هر چند اگر رئيس جمهور، دولتي صادقانه و براي خدمت به مردم پا به عرصه سياست گذاشته باشد، با آغوش باز از انتقادها استقبال مي كند و دست ياري به سوي همه حتي منتقدان دراز مي نمايد. مگر آنكه برنامه ريزي براي تكيه زدن
بر مسند قدرت با اهداف ديگري غير از خدمت به مردم صورت گرفته باشد و هدف تامين منافع درصد بسيار ناچيز يقه سفيدها و بازگشت به اشرافيگري و ارتجاع و نظاير آن باشد. در اين حالت دور از ذهن نيست كه اصحاب قدرت براي حفظ موقعيت خويش نه تنها منتقدان خود را تحقير و به آنان توهين كنند بلكه در مراحل بعدي، شيفتگان قدرت اگر موقعيت خود را به شدت در تزلزل ببينند به چالش پنهان و آشكار با اركان و مباني نظام و حكومت روي مي آورند كه البته با چالش آشكار، پايگاه اجتماعي خود را سريع تر از دست مي دهند اما در چالش پنهان، زمان بيشتري لازم است تا ماهيت آنها روشن شود.
اما در موقعيت كنوني كشور ما بيش از چهار سال است كه آقاي روحاني بر اساس وعده هايي كه به مردم داده است زمام مديريت اجرايي كشور را در اختيار دارد و سياست كلي و كليد عملياتي كليد نمادين ايشان را بايد در سوداي برجام جستجو كرد كه مبناي آن گفتگو و مذاكره با غرب، تلاش براي جلب اعتماد غرب و دفاع از حقانيت و حقوق ملت ايران در اين گفتگوهاست و در اين سالها ملت و همه دلسوزان صاحب نظر اعم از موافقان و مخالفان سياسي ايشان تلاش كردند تا شايد اعجاز راز سر به مهر برجام را ببينند و حتي تدفين دستاوردهاي علمي كشور را نگريستند و مظلومانه سكوت كردند.
اما دشمن در عمل ثابت كرد كه به هيچ عهد و پيماني پايبند نيست و به دنبال زير پا گذاشتن تعهدات خود اينك با حربه تهديد خروج آمريكا از برجام، اروپا و آمريكا بازي موش و گربه درآورده اند تا به خيال خام خود بخواهند ابتدا مانند قذافي يا صدام صنايع دفاعي و موشكي ايران را از ميان بردارند و سپس نظام اسلامي را سرنگون سازند و طبيعي است كه به تجربه برجام، تصميم گيري در اين شرايط كه دفاع از كيان نظام اسلامي مطرح است ديگر در محدوده اختيارات دولت نيست بلكه نظام اسلامي با هوشياري و اقتدار از موقعيت تاثيرگذار خويش در منطقه دفاع خواهد كرد و از رئيس جمهور محترم هم انتظار مي رود همان گونه كه در بعضي سخنراني ها
قاطعانه عليه آمريكا و اسرائيل موضع مي گيرد، به اروپا هم چشم اميدي نداشته باشد و در عمل، سياستي جديد و قاطع و انقلابي در برابر ملت واحده دشمنان به كار گيرد.در تدوين اين سياست انقلابي بايد از مولفه هايي بهره جست كه دشمن مغرور را وادار كرد تا پاي ميز مذاكره با ايران بنشيند، يعني دستيابي به قدرت هسته اي
يا به صنايع قدرتمند موشكي و دفاعي، و همچنان كه از ابتدا رهبر معظم انقلاب اسلامي پيش بيني كرده بودند، دشمن ما بار ديگر ثابت كرد كه تنها با زبان زور مي توان با او مذاكره كرد نه با زبان ديپلماسي! بنابر اين دولتمردان هم به جاي آنكه بخواهند در پوشش تحريف واژه ها با گفتگوهاي محرمانه - بخوانيد مذاكرات محرمانه - در باره مسائل منطقه و بخصوص يمن و صنايع موشكي و مانند آن موجب جسارت بيشتر دشمن شوند، ضروري است با سياست هاي كلي نظام هماهنگ شوند و با توجه به رويكرد همواره انقلابي و موفق نظام اسلامي در برابر آمريكا، به جاي آنكه هر روز نگران تهديد آمريكا به خروج از برجام يا تحريم ها و اغتشاش آفريني هاي جديد باشند، چه بسا ضرورت داشته باشد كه ايران با استناد به عهدشكني هاي مكرر آمريكا، تهديد به خروج از برجام نمايد. در عين حال بايد توجه داشت كه در اسلام برخي حرمت هاي
اوليه در شرايط ثانويه و از باب ضرورت برداشته مي شود و لذا چه بسا رفع حرمت دستيابي به سلاح هاي هسته اي را نيز اگر موجب بازدارندگي و دفع شرّ كفار و حفظ دماء مسلمين شود، بتوان از مقام معظم رهبري استفتاء كرد.
نظر شما