البته علاوه برآنچه گفتم، در اين سالها، به تلفن و امكان دسترسي به اينترنت هم نياز هست.
تو بايد بداني كه از كجا ميشود خوراك خبري تهيه كني؟ خريدني نيست! مخصوصاً اين كه حالا با آمدن شبكههاي اجتماعي و سايتهاي جورواجور، خبرها خيلي سريع منتقل ميشوند.
اما با اين همه، خبرنگاران ما هم ميدانند كه ميتوان از دل اين خبرها عبور كرد و به چيزي فراتر دست يافت؛ اتفاقي كه با جستوجوگري رخ ميدهد كمي ذهن را قلقلك ميدهد و پرده از روي بخشهاي نهچندان پيداي رويدادها ميگشايد.
خبرنگار وارد بايد اهل داستان باشد و از دل خبرها، داستانهاي مهم و جذاب را پيدا كند. داستانهاي جالب و خواندني كه معمولاً در خبرهاي كوتاه و بريدهي فضاي مجازي نقل نميشود.
يكسال گذشت؛ يعني سيصد و شصت و پنج روز. اگر بگويي در اين روزها چه كشفهايي كردهاي؟ دستم را توي جيبهاي بزرگ مانتوام ميكنم و داستانهاي زيادي را در ميآورم. داستانهايي كه هميشه در ذهنم ميمانند.
عكس: خبرگزاري ايرنا
- سنجابها و گرازها حامى جنگلهاى بلوط
حتماً شنيدهاي كه جنگلهاي بينظير بلوط در منطقهي زاگرس و غرب كشور دارند كاملاً نابود ميشوند. اما هيچ ميدانستي كه حيات اين جنگلها به گرازها و سنجابها بستگي دارد.
اين همان بخش از داستان خبر است كه من دوست دارم.
سنجابها و گرازها چه ربطي به جنگل بلوط دارند؟
چند وقتي است كه عدهاي از دوستداران محيطزيست به كوهها و دشتها ميروند و بذرهاي بلوط و درختان ديگر را ميكارند و اميدوارند با اين كار جنگلهاي نابود شده، احيا بشوند. با احسان سميعزاده، مسئول روابط عمومي طرح جنگلانه صحبت كردم. او گفت: «با از بين رفتن سنجابها و گرازها جنگلهاي بلوط از بين رفتند.»
من رابطهي اين دو را نميدانستم. او به من توضيح داد كه سنجابها دانههاي بلوط را در دل زمين مخفي ميكنند تا در زمستان غذا داشته باشند، اما آنها حيوانهاي فراموشكاري هستند و يادشان ميرود كجا ميوهها را پنهان كردهاند و بعد اين ميوهها بهعنوان نهال بلوط متولد ميشوند.
خب، كار گرازها چيست؟ دستهاي سنجابها قوي نيست و آنها به سختي ميتوانند زمين را بكنند. كار گرازها كندن زمين و نرم كردن خاك است كمك به دستان كوچك سنجابها. و به اين ترتيب، شكار بيرويهي گرازها و سنجابها به نابودي جنگلهاي بلوط ميانجامد.
البته آتشسوزيهاي پيدرپي و كرمهاي ساقهخوار هم از ديگر عوامل مهم نابودي جنگلهاي بلوط هستندكه نبايد فراموش شوند.
تصويرگريها: دنيا مقصودلو
- تونل ناصرالدينشاه
رفته بودم از مدرسهي دارالفنون گزارش تهيه كنم. با يكي از مسئولان صحبت كردم. او گفت: «در بازسازي اين بنا متوجه شدند كه ساختمان يك تونل مخفي دارد. اين تونل گويا راهي زيرزميني بوده كه از كاخ گلستان به مدرسهي دارالفنون، در خيابان ناصرخسرو ميرسيده است.
ظاهراً ناصرالدينشاه كه عاشق نمايش بوده براي ديدن نمايشهايي كه در دارالفنون برگزار ميشده از اين راه مخفي به مدرسه ميآمده و نمايشها را نگاه ميكرده است. البته شاه و درباريان فكر ميكردند كه خوب نيست سلطان مدام براي ديدن نمايش از كاخ خارج شود و براي شأن همايوني خوبيت ندارد.»
اين هم از عجايب است. ناصرالدينشاه را مجسم ميكنم كه يواشكي، پاورچينپاورچين، قوز كرده از دالان مخفي، خودش را به مدرسه ميرساند و نوك پا ميشود تا يواشكي از روزنهاي يا پشت پنجرهاي، نمايشي ببيند!
- فوك خزر و كلاههاى روسى
فوك خزر گونهاي در حال انقراض است. فوك، چشمهاي درشت و درخشاني دارد. ويلاسازيها در سواحل ايراني درياي خزر، زيستگاهش در اين قسمت دريا از بين برده است. در شمال درياي خزر، در سواحل روسيه هم اين حيوان نادر شكار ميشود.
حتماً ميپرسيد براي چه اين حيوان نازنين را شكار ميكنند؟ چون روسها عاشق كلاههايي هستند كه با خز اين حيوان درست ميشود. آنها فوكها را شكار ميكنند و بعد گوشت آنها را به روباهها ميدهند. آن روباهها هم براي توليد پوست نگهداري ميشوند و با خز اين حيوان ساليان درازي است كه كلاه ميدوزند.
نسل فوك خز در حال انقراض است. آلودگي نفتي و... هم سبب شده از جمعيت اين پستاندار كم شود. دوستداران اين پستاندار ناياب تلاش ميكنند كه شكار اين حيوان در كشور روسيه ممنوع شود و اسم اين فوك در كتاب قرمز روسيه بيايد تا شكارش براي هميشه ممنوع شود.
دوستداران محيطزيست و اين حيوان نادر، با جمعآوري امضا موفق شدند دولت روسيه را مجاب كنند كه شكار اين حيوان را براي يك سال (سال 2018 ميلادي) ممنوع كند. اما براي رفتن نام او در كتاب قرمز روسيه، لازم است كه امضاهاي بيشتري جمع شود.
- جاسوس درناها
چند سالي هست كه پيگير اين خبر هستم. داستانش اين است: فقط يك دُرناي سيبري نر، از جمعيت غربي درناي سيبري باقي مانده و هرسال در فصل مهاجرت درناها، دوستداران طبيعت و پرندگان چشم به راه اين درنا ميمانند.
اين دُرنا فرسنگها راه را تنهايي بدون دوست و جفتي از سيبري تا تالابهاي شمال كشور طي ميكند، مدتي اينجا ميماند و بعد ميرود. بارها خواستهاند كه اين درناي تنها را با يك درناي ديگر جفت كنند، اما او تنهايياش را ترجيح دادهاست.
در اواسط پاييز درنا سر و كلهاش در تالاب فريدونكنار پيدا ميشود كه خرامانخرامان راه ميرود؛ زيبا و دوست داشتني. هميشه نگرانش هستم؛ آيا دوباره باز ميگردد يا نه؟ انگار دوربيني در جيبم دارم و مدام پرنده را رصد ميكنم.
من ماجرا و زمان سفر درناها را ميدانم. زمانش كه برسد شروع ميكنم به جستوجو در سايتهاي پرنده نگري، به گروههايي كه مثل من به سفر درنا حساساند زنگ ميزنم و ماجرا را جويا ميشوم. يكي از آنها بنياد علمي عالمالمنفعهي حريري در بابل است.
اين بنياد براي فرهنگسازي در ميان كودكان و نوجوانان، هرسال جشن «سلام درناي اميد» را برپا ميكند. معمولاً در اين جشن خانم «الن» پرندهشناس فنلاندي حضور دارد. او با همسر ايرانياش به ايران آمده و تمام عمرش را براي تحقيق دربارهي درناها گذاشته است.
خودش يكبار به شوخي گفته بود كه من «جاسوس درناها» هستم. اما دوستداران طبيعت به او مادر درناها لقب دادهاند. شكار بيرويهي پرندگان مهاجر، سبب از بينرفتن و منقرض شدن آنها شده است. آيا داستان اين درناي تنها يا درناي اميد، جالب نيست؟
عكس: محمود اعتمادي/ دوچرخه
- عمارت عينالدوله
سوم اسفند، فصل نرگس بود و به اين مناسبت نمايشگاهي از آثار گروهي از نقاشان از چند نسل، در عمارت عينالدوله برگزار شد. عمارت عينالدوله، در دورهي پهلوي اول ساخته شده است. نكتهي مهمش اين است كه در پايان جنگ جهاني دوم، سران سه كشور آمريكا، انگليس و شوروي هنگامي كه براي اجلاسي مربوط به پايان جنگ به تهران آمده بودند، در اين بنا اقامت داشتند.
حياط و فضاي اين عمارت را كه ديدم، فكر كردم چه عجيب است اين موضوع و اين حس كه روزي روزگاري، استالين، چرچيل، و روزولت در اين فضا بودهاند. جالب نيست؟ يعني شما ميرويد نقاشيهايي با موضوع گل نرگس ببينيد، يكهو ميبينيد وارد عمارتي شدهايد كه بخشي از تاريخ در آن گذشته است.
- جعبهى جادويى استاد
علياكبر صادقي تصويرگر، نقاش و انيميشنساز بزرگ كشور ماست. او حالا 80سال سن دارد، اما هرروز منظم كار ميكند. در بهمن ماه ديداري با علياكبر صادقي، در موزهي هنرهاي معاصر داشتم. اتفاق خوبي بود، ديدن هنرمند بزرگي كه سالها از كارهايش لذت بردهاي.
خوشبختانه خيلي از مصاحبههاي او را خواندهام. مدتها سؤالي در ذهنم بود كه ميخواستم با او در ميان بگذارم، سؤالي دربارهي جعبهي جادويي استاد.
قصهاش اين است كه وقتي علياكبر صادقي كوچك بود، بايد براي جراحي لوزهاش به بيمارستان ميرفت. او حاضر نبود به بيمارستان برود، پدرش يك جعبه آبرنگ خريد و به او هديه داد تا راضي شود و به بيمارستان برود. او خيلي اين جعبه را دوست داشت و به دقت از آن نگهداري ميكرد؛ مثل يك گنج مهم. از او پرسيدم: «هنوز جعبه را دارد يا خير؟»
او گفت كه معلوم است كه هنوز آن را دارد و در آن نمايشگاه، در موزهي هنرهاي معاصر بهعنوان جزيي از وسايل كارش به نمايش در آمده بود.
نمايشگاه مروري بر آثار و زندگي علياكبر صادقي، در موزهي هنرهاي معاصر تهران تا25 فروردين 1397 فعال است و هنوز فرصت داريد آثار استاد و آن جعبه ي جادويي را ببينيد!
- احياى عروسك بومى
افسانه احساني، زيستشناس و كارشناس ارشد جغرافيا و گردشگري است. او كسي است كه در بارهي اكوتوريسم كار ميكند و به احياي خردهفرهنگهاي بومي و محلي و كارآفريني براي بوميان اهميت ميدهد.
او طرحهاي زيادي اجرا كرده است و يكي از آنها احياي عروسكهاي بومي در گوشه و كنار كشور ايران است. عدهي زيادي از زنان روستايي در گوشهگوشهي كشور، از جمله در تاجيمر خراسان جنوبي اينسالها با تشويق او، دتوك (عروسكي كه با دكمه و موي بز ساخته ميشود)، درست ميكنند و اين عروسكها به فروش ميروند و به نوعي، منبع درآمدي براي آنها هم بهشمار ميآيد.
با او كه صحبت كردم، ديدم ميشود با تقويت صنايعدستي به اقتصاد مردمان بومي كمك كرد و شايد آنها با داشتن منبع درآمد كمتر به طبيعت پيرامونشان آسيب برسانند. احياي عروسكها و ربطش به طبيعت خيلي برايم جالب بود.
- آشپزخانه جايى براى حفظ انرژى
من هرگز به اين موضوع فكر نكرده بودم كه آشپزخانه مكان مهمي است براي حفظ انرژي. اما با كارشناسان محيطزيست كه حرف زدم، ديدم يك دسته از مكانهاي كليدي براي حفظ انرژي، آشپزخانهها هستند.
هنگامه قديري، كارشناس محيطزيست به من گفت: «آشپزخانه مكان مهمي است. اگر ما كمتر پلاستيك استفاده كنيم؛ يعني كمتر از نفت استفاده كردهايم. اگر پلاستيكهاي درهاي بطريها را براي بازيافت جدا كنيم، در مصرف انرژي صرفهجويي كردهايم. اگر بطري آلومينيومي نوشابهها را بيرون نريزيم، در حفظ آلومينيوم كوشيدهايم. اگر 10قوطي آلومينيومي را دور نريزيم و بازيافت كنيم، انگار به اندازهي شش ساعت روشنماندن يك لپتاپ، در مصرف انرژي صرفهجويي كردهايم.»
خدايا در كجا ميشود اين موضوعها را كشف كرد؟ خب، معلوم است در كار خبري و در صفحهي خبر!
- كمبود آب و كشف حاميان آب
ميگويند كه تا 50سال آينده، آب سفرههاي زيرزميني در 12 استان كشور خشك خواهد شد. استرسهاي آبي در سراسر جهان وجود دارد و 33كشور دنيا با استرس بيآبي دست و پنجه نرم ميكنند.
امسال بارش باران كم بود. داشتم فكر ميكردم كه چگونه بايد ذهن نوجوانان را با مسئلهي آب گره زد و چرا در اين زمينه كاري نميكنيم؟ با سازمان آب تماس گرفتم و با پيگيري متوجه شدم كه باشگاهي براي اينكار تأسيس شده و نوجوانان ميتوانند عضو باشگاه حاميان آب بشوند. آدرس اين باشگاه براي عضويت اين است: www.hamiab.ir
نوجوانان با عضويت در اين باشگاه كلي آموزش مي بينند و ميتوانند فرهنگ استفادهي درست از آب را در ميان خانواده و همچنين ميان دوستان خود ارتقا بدهند. كشف اين باشگاه برايم جالب بود: باشگاه حاميان آب!
نظر شما