از همان آغاز شکلگیری جامعه معاصر در ایران یعنی در ایران دوران قاجار، با شکلگیری و گسترش صنعت چاپ در تبریز و تهران با ورود ماشین چاپ و پیدایش روزنامه، ما درگیر شکل تازهای از ارتباط همگانی در حوزه عمومی ایران شدیم. بعد از آن با ورود تلگراف مجددا ارتباط در جامعه معاصر ما بُعد تازهای پیدا کرد. تلگراف کمک کرد تا انسان ایرانی بتواند مسافت و جغرافیا را فشرده کند و از طریق ارسال پیام به سراسر ایران در زمانی کوتاه اقوام، گروهها و مردم را به یکدیگر پیوند دهد.
از اینرو، این ارتباط همگانی و سریع میتوانست برای شیوه مدیریت و شکلپذیری جامعه معاصر ایران وضعیتی مسئلهمند ایجاد کند چرا که نهاد حکومت با پیوستن گروهها، اقوام و افراد به یکدیگر در معرض نوعی ناامنی و تهدید قرار میگرفت. زیرا افراد میتوانستند تا حدودی مستقل از اراده حاکمیت و در زمانی کوتاه یکدیگر را آگاه کنند و صدای خود را بهگوش هم برسانند. بعد از آن با پیدایش دوربین عکاسی و گسترش آن، بهویژه با ورود دوربین فیلمبرداری و رواج آن در دهههای نخست سده چهاردهم، ارتباط همگانی و سریع، بیش از پیش سیاستورزی در ایران را مسئلهمند میساخت؛
مسئله این بود که گروههای مختلف مردم میتوانستند نوعی فکر یا ایده که برخاسته از تجربه زیسته، خواستها و آروزهای خود آنهاست را با یکدیگر ترکیب کنند و بهصورت پدیدهای که ما آن را افکار عمومی مینامیم درآورند. ارتباط از طریق فناوریها نوعی امکان فهمپذیر کردن موقعیت انسان و جامعه را میسر میساخت. اما این فهمپذیری جامعه و موقعیت انسان، کار شکل پذیری و مدیریتپذیری جامعه را پیچیدهتر میساخت. از اینرو، در هر دوره و با ورود هر فناوری ارتباطی، موقعیت مسئلهمند سیاست در ایران حادتر میشد.
پیدایش رادیو و گسترش روزافزون صنعت چاپ، روزنامهها و مطبوعات، این موقعیت مسئلهمند ارتباط را نهتنها حادتر میکرد بلکه بهتدریج جامعه معاصر ایران، از تمام جوانب اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پیوند وجودی عمیقتری با ارتباط برقرار میساخت چنانکه گویی زندگی برای ما چیزی جز ارتباط نبود. با توسعه فناوریهای ارتباطی و همگانیتر شدن آنها، بهتدریج معنای جهان زندگی یا زندگی روزمره ایرانی تغییر مییافت و انسان ایرانی با جامعه ارتباطی جدیدی روبهرو میشد که دیگر نمیتوانست کشاورزی، دامپروری، کار و خانواده و حتی احساسات و عواطف خود را بدون «ارتباط» در معنای معاصر آن یعنی ارتباط همگانی و پرشتاب فهمپذیر کند.
گسترش رسانههای جمعی بهویژه تلویزیون و پس از آن پیدایش اینترنت و فناوریهای ارتباطی دیجیتال بهطور تصاعدی ارتباط همگانی را در جامعه ایران گسترش داد و کلیت جامعه به سیطره امر ارتباطی در آمد. در کنار این توسعه ارتباطی، با گسترش آموزش و آموزش عالی، قابلیتهای ارتباطی انسان ایرانی، همسو با گسترش فناوریهای ارتباطی توسعه یافت و امکان زیستپذیرکردن زندگی بر پایه ارتباطات نوین را فراهم ساخت.
در دهههای اخیر انسان ایرانی، خود را در موقعیتی یافت که هم تواناییها و قابلیتهای ارتباطی را در خود پرورشداده است و هم فناوریهای ارتباطی بهنوعی در امتداد اندامهای او یعنی در امتداد چشمها، گوشها، دستها و پاها و پوست او قرار گرفتهاند. چنانکه گویی وجود و زندگی او را نمیتوان بدون مجموعه فناوریهای ارتباطی درنظر گرفت؛
در این شرایط، ناگهان با ورود و گسترش همگانی شبکههای موبایلی مانند تلگرام که از قابلیتهای چندرسانهای برخوردار است، انقلابی همهجانبه در موقعیت ارتباطی انسان و جامعه ایرانی بهوجود آمد. انسان ایرانی معاصر که از قابلیتهای خواندن و نوشتن و تهیه عکس و فیلم و مهارت کار با دوربین و تمام فناوریهای ارتباطی را پیدا کرده بود، توانست از طریق شبکههای اجتماعی و موبایلی بهنوعی تجربهای تازه از زندگی را بهدست آورد.
در این موقعیت جدید ما از طریق شبکههای اجتماعی و موبایلی و بهویژه از طریق تلگرام نوعی «تجربه جهان وطنی» را شکل دادیم. در این چارچوب جدید ارتباطی، انسان و جامعه ایرانی توانست از چارچوب کشور یا سرزمین یا جغرافیای تاریخی خود فراتر رفته و نوعی «جهانی شدن فرهنگی» را در زندگی روزمره خود شکل دهد. شبکههای اجتماعی و موبایلی ما را کیلومترها دورتر از کشور ایران میبردند و میبرند.
حافظه و تخیل جمعی انسان ایرانی در فضای ارتباطی اکنون، نوعی حافظه و تخیل جهانوطنانه شده است که دیگر برای فهمپذیر کردن موقعیت خود و انتخابهایش در زندگی روزانه؛ انتخابهایی که به شیوه غذا خوردن، راه رفتن، آرایشکردن، گفتوگو گردن، خریدکردن، مصرف کردن یا بهطور کلی به شیوه زندگی او پیوند خوردهاند، در چارچوب دولت و سامان سیاسی حاکم محدود نمیشود. اکنون «انسان ایرانی ارتباطی شده» به شیوهای کاملا جهانوطنانه به فردیت خود شکل میدهد. این در شرایطی است که گفتمان سیاسی جامعه ما میل شدیدی به برجسته کردن امر ملی و محلی و تأکید بر چارچوب کشور دارد.
تقابل میان گفتمان جهانوطنانه با گرایش شدید گفتمان سیاسی به کشور و دولت- ملت بهعنوان مرجع کنشهای اجتماعی و سیاسی، بار دیگر ارتباط را به حادترین مسئله امروز ما تبدیل کرده است. باید گفت جامعه معاصر ایران همواره میان دو گفتمان در کش و قوس و تقابل زیسته است؛ از سویی گفتمان «آزادی» که انسان ایرانی میخواهد آزادتر از قیدوبندهای سنتی و سیاسی، زندگی را زیستپذیر کند، و از طرف دیگر گفتمان «انضباطی» که حکومت میخواهد در شکل دادن جامعه از طریق کنترل و مدیریتپذیری زندگی، موقعیت خود را مستقر و تثبیت سازد.
ارتباط در میان این دو گفتمان آزادی و انضباط، همواره مسئله جامعه ما در دوره معاصر بوده است. اما اکنون بهنظر میرسد که لحظه سرنوشتسازی در حال نزدیکشدن است. لحظهای که در آن گفتمان آزادی میخواهد در پرتو پیشرفتهای فناوریهای ارتباطی به نوعی بر گفتمان انضباط و مدیریتپذیری پیروز شود و یکبار برای همیشه، شاید این دو رقیب بتوانند پشت یکدیگر را به خاک بمالند و این رقابت تاریخی به سرانجام برسد. فیلتر کردن تلگرام، میدان این لحظه سرنوشتساز است. تا این لحظه همچنان این رقابت در جریان است و باید منتظر ماند و دید کدامیک از این دو گفتمان پیروز میدان خواهند بود.
نظر شما