و با موجی از خاطرات رنگارنگ، از زمین و زمان کنده میشوی؛ گویی در تاریخ، سفر می کنی. همینجا بود و همین روزها بود که مینشستی و گوش می دادی و درس زندگی، سیاست و انسانیت می آموختی و از دیداری، ماه ها نیرو می گرفتی. نرده ها را که پشت سر می گذاری، نمای حسینیه پیداست؛ اینجا حضورش قوی تر از حس است؛ صدایش از فراسوی گذرگاهی سیساله هنوز طنین دارد، نرمای کلامش هنوز گوش را فرامی خواند و خطابش هنوز گیراست. همانجا روی صندلی نشسته و دارد از عظمت اسلام، برکت انقلاب و نعمت جمهوری اسلامی می گوید و اینکه مردم، ولینعمتان این نظام اند، قدر این مردم را بدانید، در صدر اسلام هم مردمی چنین ایثارگر و وفادار وجود نداشته است؛ آزادی، اعطاکردنی نیست، حق مردم است و میزان، رأی مردم است.
سال به سال، ماه به ماه، هفته به هفته، همه اینها و خیلی چیزهای دیگر را گفته بود و عجیب اینکه هنوز حسی غریب و آشنا در این کلامها وجود دارد. میدانی که گفته اما میبینی که نیست. نمیدانم چرا این حس در حرم و مرقد وجود ندارد؛ شاید به این خاطر که هیچگاه آنجا سخن نگفت و همیشه اینجا بود و رودررو و صمیمانه پند میداد و راه میگشود؛ گویی در حرم، پیکر امام(ره) آرمیده و در جماران، روح و جانش هنوز بیقرار است و دلنگران آینده همه آنچه کاشته شده بود. ایثارگری یک نسل و مبارزه چندینساله نسلهایی تا سال57 همه در یک قاب جلوی چشمانت نمایان میشود و به سرانجام میاندیشی.
روبهروی صندلی سادهاش که بنشینی و به آن خیره شوی او را میبینی و سخن، آغاز میشود؛ این بار برخلاف همیشه، پرسش و پاسخ است. گفتوگویی درمیگیرد. یک کوه سؤال داری؛ از همان روز اول انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی تا امروز؛ نه! از روز اول اسلام و آغاز وحی تا الان! پرسش، پشت سر پرسش. و امام، صبور و صادق ـ مثل همیشه ـ سخن میگوید؛ البته اگر بخواهی، میتوانی بشنوی و الّا میتوانی فقط بپرسی.
شاید فرق جماران با حرم این باشد که در حرم فقط میتوانی شاهد باشی و غرق و محو محیط شوی اما در جماران، سادگی فضا، امکان تماشاگربودن را از آدم میستاند و خواهناخواه کلام جاری میشود و گفتوگو درمیگیرد. چرا در «اینجا» و «اکنون» هستیم در حالی که قرار، چیز دیگری بود؟
- نگذارید انقلاب به دست نامحرمان بیفتد
نامحرم کیست؟ همه خودی هستند! همه با هم بودیم؛ از روز صفر انقلاب تا حالا! پس کجا جاده انقلاب پیچید و ما نپیچیدیم؟ ما خود، نامحرم شدیم؛ برای نان و نام! خودمان به دست خودمان دل از صفا و سادگی، برادری و عدالت شستیم و حالا پی نامحرم میگردیم!
- نگذارید میان نظام و مردم فاصله بیفتد و مرفهین بیدرد بر نظام حاکم شوند.
حسینیه جماران موطن خمینی متفکر، فیلسوف، عارف، فقیه و مبارز است و حرم، موطن خمینیِ تاریخی که شناسه آن، روز تولد و فوت است. در جماران، خمینی همچنان همچون عارفی فیلسوف و متفکر و مفسر قرآن، تفسیر حمد میگوید و در عالم و آدم و در تنوع و کثرت و گوناگونی آن، در جستوجوی «یکی» است؛ هو.
اختلاف بر سر اسم است و همه وصف یک چیز و حقیقت میگویند؛ یکی میگوید انگور، دیگری اوزوم و دیگری عنب.
- وحدتتان را حفظ کنید تا خدا شما را حفظ کند
هنوز خمینی در جماران و در این فضای صادق، صمیمی، بیآلایش و بیرنگ، تفسیر سیاست و اسلام و قرآن میگوید و راه حقیقت نشان میدهد؛ راهی که نه از «مواضع» امام بلکه از تفکر، اندیشه و بینشاش میگذرد و هنوز این راه، باز است؛ اگر اهل گفتوگو باشیم.
نظر شما