البته بايد شانس داشته باشيم و از خياباني بگذريم كه چنارها و درختهاي پرشاخ و برگ بيشتري داشته باشد! نه اينكه بقيهي درختها خوب نباشند، اما خب نارونها، تبريزيها و حتي زبانگنجشكها مثل ساختمانهاي كوتاه هستند و آنقدرها سايهي خنكي ندارند.
گفتم سايه؛ در بوستان كوچك محلهي ما، يك درخت نارون تقريباً بزرگ هست كه شاخ و برگهايش به شكل رازآلودي در هم فرو رفتهاند.
بعدازظهرها كه پارك شلوغ ميشود تقريباً هيچ كسي زير سايهي اين درخت نمينشيند؛ چون هم، سايهاش كم است و هم جايي از پارك قرار گرفته كه بيشتر بهعنوان فضاي بازي و ورزش از آن استفاده ميشود.
من هم مثل بقيه، آن درخت را نديده بودم تا يك بعدازظهر گرم كه مهمان داشتيم و مادرم چاي و ميوه و زيرانداز را برداشت و پيشنهاد داد كه بعدازظهر را در پارك بگذرانيم.
آفتاب هنوز وسط پارك بود، بزرگترها زير درخت بيد مجنوني نشستند و ما براي بازي به سمت درخت نارون رفتيم، البته من هنوز درخت را نديده بودم! تا وقتي كه توپ بدمينتون ما رفت و لابهلاي شاخههاي درخت گير كرد.
بعد يكسري از همسن و سالهاي خودم كه داشتند فوتبال بازي ميكردند به كمك ما آمدند، اما توپ ما با چوب و سنگ و لگدزدن به درخت و... پايين نيفتاد.
نگهبان پارك هم كه بيشتر روي چمنها و گلها حساسيت دارد به ما تذكر داد. او گفت كه بايد تا پاييز صبر كنيم؛ چون اين اولين توپي نيست كه لاي اين درخت گير كرده و لابهلاي درخت پراز توپهاي كوچك است.
ما برگشتيم از خانه توپي برداشتيم و اينبار در جاي ديگري از پارك بازي كرديم. اما آن توپي كه لابهلاي شاخه هاي نارون گير افتاد، توپ خيلي خوب درجه يكي بود كه چون هديه مربي بدمينتون هم بود من خيلي دوستش داشتم.
حالا گاهي زير درخت نارون ميروم و همينطور كه دنبال توپم ميگردم، بين آن برگهاي سبز و شاخهاي درهم تنيده، زيبايي رازآلود يك درخت سادهي نارون را پيدا ميكنم كه شايد سايهي بلندي نداشته باشد، اما همسايهاي سبز و دوستداشتني است.
عكس: عرفان خوشخو/ خبرگزاري ايسنا
نظر شما