همشهری آنلاین: آنتونی بوردین از سیاست، زندگی، آشپزی، سرنوشت تهیه‌کننده فاسد هالیوودی و لذت دوستی حرف می‌گوید.

آنتونی بوردین

آنتونی بوردین که چهار سال پیش به ایران سفر کرده بود، در آخرین گفتگوی خود درباره سیاست، زندگی، آشپزی، سرنوشت تهیه‌کننده فاسد هالیوودی و لذت دوستی حرف زده است.

به گزارش همشهري آنلاين، سايت پاپيولا در آمريكا گفتگويي مشروح با سرآشپز و مجري مشهور منتشر كرده كه به نظر مي‌رسد آخرين گفته‌هاي او پيش از خودكشي در روز هشتم ژوئن باشد. بوردين كه بخشي از تجربه‌هاي سفر به تهران و اصفهان را پس از بازگشتن به آمريكا با تمام مردم جهان در ميان گذاشت، در سخنان خود نوري تازه به عقايدش درباره سفر، فرهنگ و سياست تابانده است. رفتار بيل كلينتن در دوران رياست‌جمهوري، عملكرد باراك اوباما در مقام رئيس‌جمهوري آمريكا، پيش‌بيني سرنوشت شوم هاروي واينستين، لذت دوستي و پدر بودن از جمله بخش‌هاي اين گفتگو است. حرف‌هاي بوردين را به نقل از گاردين مي‌خوانيد.

درباره سفر: من بيشتر ترجيح مي‌دهم شبيه مردمي باشم كه در پاريس ديدم. آنها بدون داشتن برنامه و برنامه‌ريزي خاص سفر را آغاز مي‌كنند و آماده رويارويي با هر چيزي هستند كه رخ مي‌دهد. آماده مواجه شدن با هر اشتباه. اين مهم‌ترين بخش سفر است.

درباره حرف زدن با غريبه‌ها: به جايي شبيه بيروت مي‌روي و ناگهان مي‌بيني كه داري با يك زن مسلمان حرف مي‌زني. اگر روزنامه‌نگار باشي با يك دستور كار مشخص، بايد داستاني را گزارش كني و درست با ماجرا برخورد مي‌كني. درست وارد سخت‌ترين بخش‌ها مي‌شوي. من اساسا براي خوردن به اينجا و آنجا مي‌روم و سئوال‌هايي هم كه مي‌پرسم بسيار ساده است. چه چيز خوشحالت مي‌كند؟ دوست داري چه چيزي بخوري؟ براي خوردن و آشاميدن كجا مي‌روي؟ از اين سئوال‌ها. وقتي به جايي مي‌روي، دلت بيشتر براي چه چيزهايي تنگ مي‌شود؟ من بارها و بارها با وقت گذاشتن و پرسيدن همين چيزهاي كوچك به شگفت‌انگيزترين پاسخ‌ها رسيده‌ام.

درباره اموال و دارايي‌ها: كاملا مي‌دانم كه چه چيزهايي خوشحالم نمي‌كند. از داشتن بهترين خودرو خوشحال نمي‌شوم و بهترين خانه نه تنها ناراحتم مي‌كند، كه مي‌ترساندم. من ذاتا يك مستاجرم. دوست دارم آزادانه نظرم را درباره اينكه در شش ماه يا يك سال آينده كجا خواهم بود عوض كنم. چون به اين نتيجه رسيده‌ام كه تو بايد چنين تصميمي بگيري در حالي كه نمي‌تواني براي خودت تصميم بگيري.

درباره خوشي: شادترين لحظه‌هاي من در سفر معمولا جايي است كه خبري از دوربين نيست. به ويژه با همكارانم كه از گرفتن يك صحنه برمي‌گردند و خودمان را در ميانه يك لحظه بسيار زيبا مي‌يابيم؛ دراز كشيدن روي يك كفي با موتوري كه سر و صدا مي‌كند و همزمان خوردن غذايي برنجي در كامبوج در حالي كه هدفون روي گوش توست. اين خوشي است. چون من هرگز فكر نمي‌كردم آنقدر آزادي و توان داشته باشم كه اين صحنه‌ها را ببينم و تجربه كنم. نشستن تنها يا با دوستان زير نور مهتاب نشان مي‌دهد تو چقدر خوشبختي؛ داستاني است كه نمي‌تواني بگويي و آن را براي ديگران تعريف كني.

درباره زنجيره آزارها: مي‌دانيد كه بسياري از سرآشپزها در كودكي آزار ديده‌اند، از پدر و مادرشان، آزار ديده و ناديده گرفته شده‌اند؛ جسمي، روحي، به هر شكل ممكن و بعد خودشان شبيه فرد آزاردهنده شده‌اند. بسياري از سرآشپزها در بخش زيادي از دوران فعاليت‌شان بدون قدرت بوده‌اند. آنها مخلوق‌هايي هستند كه قدرت ندارند. من فكر مي‌كنم ما خودمان را حاشيه‌نشين فرض كرده‌ايم، ضعيف. البته جز در حباب آشپزخانه كوچك‌مان.

درباره ترامپ و راي‌دهندگان به ترامپ: تحقير و تمسخري كه روي هم انباشته شد و در جايي مثل ويرجينياي غربي سر باز كرد، حاصل عملكرد ما روشنفكرها در تمام اين دهه‌هاست. پليس‌ها و كارگران ساختماني گروه‌هايي بودند كه در تمام اين سال‌ها ما با آنها جنگيديم و پليس‌ها و كارگران ساختماني كساني بودند كه ما به آنها بيش از همه نياز داشتيم. آنها اولين كساني بودند كه به ويتنام رفتند و مردند... سرانجام يك نفر بايد از خير كارش بگذرد و در نشست‌هاي خبري كاخ سفيد بگويد: شما چطور با خودتان كنار مي‌آييد؟ بايد از خودتان خجالت بكشيد.

درباره مرگ خيالي هاروي واينستين: نظريه من درباره اينكه او چگونه مي‌ميرد از اين قرار است: دارد در حمام دندان‌هايش را مسواك مي‌زند و تقريبا برهنه است. گوشي همراهش را در يك دست گرفته و دارد داندن‌هايش را مي‌شويد و به اين فكر مي‌كند كه چه كسي به او خيانت كرده است. ناگهان يك سكته اساسي مي‌كند و به پشت درون وان مي‌افتد. در آخرين لحظه‌هاي هشياري نگاهي به فهرست تماس‌هايش مي‌اندازد و به اين فكر مي‌كند چه كسي ممكن است به تماس او پاسخ بدهد. در همان حالت جان مي‌دهد و مطمئن است هيچ‌كس به كمكش نمي‌آيد. اين بدترين مرگ ممكن براي هاروي است.

درباره پدر بودن: شريك زندگي‌ام (آسيا آرجنتو، بازيگر ايتاليايي) يك‌بار به من گفت بچه‌ها مستقل از پدر و مادر بار مي‌آيند. تنها كاري كه از دست من برمي‌آيد اين است كه دخترم احساس كند دوستش دارم. او مي‌داند كه من عاشقش هستم. اعتماد به نفس‌ش خوب است و اين خيلي اهميت دارد. هنر دفاع شخصي را هم خوب مي‌داند. اين همه آن چيزي است كه من به عنوان پدر مي‌توانم انجام بدهم.

کد خبر 411060

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha