شعر این ترانه توسط طبیب اصفهانی سروده شده و تاکنون بارها توسط خوانندگان مختلف بازخوانی شده است.
نوایی نوایی نوایی نوایی
همه با وفایند تو گل بی وفایی
الهی برافتد نشان جدایی
جوانی بگذرد تو قدرش ندانی
غمت در نهانخانهٔ دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری، آسان برآرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
پی ناقهاش رفتم آهسته،
ترسم غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن پای در گل نشیند
بنازم به بزم محبّت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب، از طلب در دو گیتی میاسای
کسی چون میان دو منزل، نشیند؟
نظر شما