نام پدرش «فابیَن» و مادرش «ادیت» بود. زمانی که آلَن ۴ سال بیشتر نداشت پدر و مادرش از هم جدا شدند و بهناچار سرپرستیاش به خانوادهای دیگر واگذار شد.
او در خانهای رشد کرد که روبهروی یک زندان بود و آلن با بچههای نگهبان زندان همبازی بود. پس از چند سال، پدر و مادرخواندهاش بر اثر حادثهای کشته شدند و وی دوباره تحت سرپرستی مادرش، که با یک قصاب محلی ازدواج کرده بود، قرار گرفت.
او در دوران کودکی به دوچرخهسواری، فوتبال و رفتن به سینما علاقهٔ وافری داشت. او دوران تحصیلی خود را در مدارس کاتولیک گذراند و از آنجا که پسر شلوغی بود چندین بار از مدرسه اخراج شد و در ۱۵ سالگی بهکلی درس و تحصیل را ترک کرد. پس ناپدریاش بهناچار او را به مغازهٔ قصابی برد تا این حرفه را به او بیاموزد، اما آلن هیچ علاقهای به این حرفه نداشت و در ۱۷ سالگی خانه را ترک کرد و به ارتش پیوست.
وی در ارتش در یگان تفنگداران دریایی بهعنوان چترباز به خدمت ادامه داد و در سال ۱۹۵۴ در جنگ هند و چین حضور داشت. او دوران خدمت خود را در ارتش با اشتیاق ادامه داد. وی در مورد خاطراتش در آن زمان میگوید: «در آنجا دوستانی پیدا کردم، کسانی که با آنها حرف میزدم و به حرفهایم گوش میدادند».
آلن در ۱۹۵۶ از خدمت ترخیص شد و بهعنوان باربر و سپس بهعنوان پیشخدمت در کافههای مختلف پاریس به کار پرداخت. او درآمد ثابتی نداشت و مستقل از خانوادهاش زندگی میکرد. طی همین مدت با بسیاری از بازیگران که در کافههای محل کارش رفتوآمد داشتند آشنا شد. یکی از بازیگران ژان کلود بریالی بود. آنهایی که دربارهٔ زندگی او تحقیق کردهاند میگویند که او با دنیای زیرزمینی جنایتکاران در ارتباط بوده و مدتی هم با آنها زندگی میکرد. این دو دوست در سال ۱۹۵۷ تصمیم گرفتند با هم به جشنوارهٔ فیلم کن بروند. این تصمیم، زندگی آلن را برای همیشه تغییر داد. آلن که یک آدم معمولی بود و هیچگونه تجربهٔ بازیگری نداشت و آن شب هم با یک دست لباس کرایهای به جشنواره رفته بود، پس از بازگشت از جشنواره به یک فوقستاره تبدیل شد. چهرهٔ فوقالعاده جذاب او در آن مجلس کاملاً سرآمدِ همگان بود و در آنجا بود که کارگردانان مختلف به سراغ او آمدند. او بیشتر در نقش دزد یا آدمکش اجیرشده بازی میکرد.
در دههٔ ۱۹۷۰، علاوه بر بازی در فیلم، دومین کمپانی تولید فیلم خود را تأسیس کرد و به جمعآوری ثروت پرداخت. وی دیگر یکی از ثروتمندان جهان بود و فیلمهایی که او تهیه میکرد با آرم AD بودند. او سپس یک شرکت هواپیمایی تأسیس کرد و بخشی از ثروت خود را در زمینهٔ موردعلاقهاش، یعنی جمعآوری آثار هنری و پرورش اسبهای مسابقه، سرمایهگذاری کرد. گنجینهٔ شخصی او کمنظیر است و صاحب عتیقههایی است که بسیاری از آنها در موزهها به نمایش گذاشته شدهاست. او در دههٔ ۱۹۸۰ به سوئیس نقل مکان کرد تا بر عملکرد شرکتی که محصولاتش را به نام «آلن دلون» به فروش میرساند نظارت بهتری داشته باشد. دفتر این شرکت در شهر ژنو است.
آلن در سال ۱۹۹۸ در فیلم «نیمه شانس» در کنار «ژان پل بلوموندو» بازی کرد و سپس اعلام بازنشستگی کرد و گفت: «من در اکثر فیلمهایی که بازی کردهام یا دزد بودهام یا پلیس، اما جالب این است که فرقی نمیکرده است که چه کاره بودهام، در همهٔ فیلمها تنها بودهام. نمیدانم اما فکر میکنم کارگردانها و حتی تماشاگران همیشه دوست دارند مرا تنها ببینند».
این بازیگر در طول زندگی حرفهای خود با کارگردانان شناختهشدهای همچون لوکینو ویسکونتی، ژان-لوک گدار، ژان-پیر ملویل، میکلآنجلو آنتونیونی و لویی مال کار کردهاست و افتخار دریافت جوایز معتبر سینمایی مانند جایزه سزار را داشتهاست.
- آلن دلون در ایران
دلُن در ایران با صدای خسرو خسروشاهی شناخته شدهاست و تنها صدایی است که با استقبال سینماها روبرو شدهاست. البته در سالهای دور زندهیاد کاووس دوستدار، منوچهر زمانی، محمود قنبری و ژرژ پطرسی نیز به جای او صحبت کردهاند که در دوبلهٔ مجدد بعضی از آن آثار خسروشاهی حرف زده است.
درگذشت
فرزندان آلن دلون یکشنبه ۱۸ آگوست ۲۰۲۴ درگذشت وی را تایید کردند و در بیانیه مشترکی که به خبرگزاری فرانسه ارسال و توسط مطبوعات فرانسه گزارش شد، ناراحتی خود را از درگذشت این اسطوره سینما ابراز کردند.
آخرین بروزرسانی Aug ۱۸, ۲۰۲۴ - یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
نظر شما