بابک بیات که با او، روزهای بسیار زیبایی را سپری کردیم و با شنیدن ملودیهای ناب او، لذت موسیقی پاپ را درست و حسابی چشیدیم.
مهرداد شهسوار زاده که با آهنگهای بابک بیات آلبوم «دریا» را به بازار ارائه کرد، میگوید تصمیم دارد همراه تیمی از صدا و سیما به سراغ استاد برود و برنامهای از او تهیه کند. سخت است دیدن بابک بیات در حالی که شمرده شمرده حرف میزند و به جای نشستن پشت پیانو، در تخت خواب دراز کشیده است: «از 19 سالگی در سطح حرفهای به موسیقی پرداختم و حالا تحمل درد، آسانتر از دوری از پیانو است.»
قرار بود که به همراه یکی از همکاران، به دیدنش برویم. میگفت: «استاد، کسالت دارد»، اما نمیدانستم که بیماریاش چیزی فراتر از کسالت است. امان از این آنتندهی بد موبایل که باعث شد آرش نتواند من را پیدا کند و دیدار با بابک بیات بههمین راحتی باز هم در حد یک رؤیا ماند.
دیدار با موسیقیدانی که «آخرین منجی» را به ما هدیه داده بود. دیدار با آهنگسازی که «آسیمهسر» را از او با یک ملودی بینظیر و ماندگار شنیدیم و اصلا خوانندة این کار با همین آهنگ، سری در میان سرها در آورد. بیتردید به سابقة هر کدام از خوانندههای سطح بالای ایران که سری بزنیم، رد پایی از او مییابیم. خشایار اعتمادی، اولین آلبوم خود را که به یک فروش استثنایی هم دست یافت، با آهنگهای بابک بیات ساخته بود. آلبوم «دلشوره» که شاید اولین آلبوم پاپ بعد از انقلاب بود، مانی رهنما، آهنگ ماندگار «پرنده» را در آلبوم «فصل پرواز» با نواهای بابک بیات رنگین کرده بود. نیما مسیحا را اولین بار با یک آهنگ عالی از بابک بیات در فیلم «دستهای آلوده» شناختیم و حامی که آلبوم «دو نیمه رؤیا» را با هنر انگشتان بابک بیات، به شنوندگانش تقدیم کرد. نام «بابک بیات» کافی بود تا مطمئن باشیم که یک مجموعة عالی موسیقیایی را خواهیم شنید و خیالمان از بابت صدا و ساز راحت راحت خواهد بود. متأسفانه دیدار با بابک بیات در منزلش را از دست دادم تا اینکه آرش مجدد تماس گرفت و گفت قصد دارد دوباره به منزلش برود و مطابق قرارمان میخواست مرا بیخبر نگذارد. مطمئن بودم که همة کارهایم را تعطیل خواهم کرد و این فرصت را از دست نخواهم داد، آرش گفت: «حال استاد چندان مساعد نیست و شاید راضی نباشد که دور و برش را شلوغ کنیم.» پس از ملاقات به من که در حسرت مانده بودم گفت: استاد پاهایش ورم کرده و در تمام مدت، دراز کشیده بوده. اما او نمیخواهد با خبر بیماریاش دیگران را نگران کند. بابک بیات، یک سال گذشته را در کانادا گذرانده و یک ماه پیش به ایران بازگشته است. یک ماهی که حتی یک بار هم نتوانسته پشت پیانو بنشیند و حنجرهاش اجازه نداده که حتی برای دل خودش هم آوازی بخواند. یادم میآید چند سال پیش و پس از پایان پخش سریال «پهلوانان نمیمیرند» تصاویری از پشت صحنة سریال از تلویزیون پخش میشد. آهنگ ترانة پایانی این سریال را بابک بیات ساخته بود و محمد اصفهانی هم آنرا اجرا میکرد. در بخشی از این برنامه، صحنههای مربوط به ضبط این آهنگ در استودیو نشان داده شد و بابک بیات در بخشهایی میخواند تا اصفهانی بداند که او چه میخواهد. صدایی به شدت رسا: «من زیر نظر اولین باغچهبان و ثمین باغچهبان در 19 سالگی در اپرای تهران کار میکردم و سالها خوانندة اپرا بودم. برای من خواندن، کار سختی نیست.» اما او هیچگاه پس از مطرحشدنش به عنوان یک آهنگساز برجسته و صاحب سبک، وسوسة خواننده شدن پیدا نکرد. وسوسهای که سراغ خیلیها آمده،« به نظر من، آهنگسازی، جایگاه بسیار رفیعتری دارد و زندگی من، آهنگسازی است.»
پشت تلفن که با او صحبت کردم، کاملا بی رمق بود. به اتاقش در بیمارستان که رسیدم در حال صحبت با تلفن بود. با دوستی که احوالش را میپرسید. اما خبری از شاگردان او نبود. کسانی که این همه برایشان زحمت کشیده. از جیب خودش پول نوازندگانشان را داده؛ اما حالا که روی تخت بیمارستان افتاده، هیچ خبری ازشان نیست. «اینها را همسرش میگوید که بیخوابی در چهرهاش موج میزند.»
«یک ماه است که برگشتهایم ایران. ورم پای بابا نگرانمان کرده بود. دکترها برای جراحی، سه ماه دیگر وقت دادند. نمیتوانستیم 3 ماه دست روی دست بگذاریم. گفتیم برگردیم ایران که هم بتوانیم سریعتر به مداوا بپردازیم و هم اینکه به هر حال اینجا آشنایان زیادی هستند که احتمالا میتوانند همراهمان باشند.» دختر بابک بیات که مشغول کارهای ترخیص پدر بود، اینگونه میگفت. با پدر شوخی میکرد. ساندویچ آمادهاش را با پدر تقسیم کرد و کلی سفارش که «کمتر بخور. شاید برایت بد باشد!» از همسرش پرسیدم که کدام هنرمندان به عیادت بابک بیات آمدهاند که خودش پاسخ داد: «من از کسی انتظاری ندارم.»
و همسرش پاسخ داد: «خیلیها آمدهاند. از دوستان قدیمی. از اقوام و آشنایان. اما شاگردان بابک، هیچکدام این طرفها آفتابی نشدهاند و نه حتی یک تماس. او البته گفت که از طرف خانة سینما، دسته گلی فرستاده شده و تماس هم گرفته شده است. دکتر محمد سریر هم از خانه موسیقی به ملاقات بابک بیات آمده بود و فرهنگ جولایی و همین...»
سینماییها، وامدار بابک بیاتاند. بابک بیات، یکی از بهترین آهنگسازان سینمای ایران هم هست. برای بیش از 90 فیلم سینمایی، موسیقی متن ساخته. از «مرگ یزد گرد» تا «مسافران». از «عروس» تا «روز فرشته» و از «مرسدس» تا «اعتراض»، «پرده آخر»، «قرمز»، «دستهای آلوده» «کشتی آنجلیکا» و «عروسی خوبان» و... آخرین کار سینماییاش «به من نگاه کن» و سریالهایی که هنوز هم ملودیهایش در زمزمههای گاه و بیگاه مردم ایران شنیده میشود. «سلطان و شبان»؛ آن ملودی جذاب و دلنشین و به یاد ماندنی و «ولایت عشق» که هیچگاه از ذهنها پاک نخواهد شد.
در برنامة صندلی داغ در مقابل احمد نجفی نشسته بود و از ماهها کار بر روی ملودی «ولایت عشق» میگفت و چشمانش برق میزد. بابک بیات، عاشق ملودی، نوشتن و نواختن ساز و سازندة این همه موسیقی ماندگار حالا در اتاق 507 بیمارستان ایرانمهر، منتظر بود تا از بیمارستان مرخص شود و نمیشد.
به دلیل تسویه نشدن حساب بیمارستان مجبور شده بود دوروز بیشتر در بیمارستان بماند و شاگردان همه در قیلولة بعدازظهر، خواب آفتابی میدیدند. شنبه از بیمارستان تهرانپارس منتقل شده بود به ایرانمهر: «دکترشان، در این بیمارستان مشغول کارند و تشخیص دادند که بیایند اینجا.» مشغول صحبت بودیم که سه نفر از دوستانش به عیادتش آمدند. پس از احوالپرسی اولیه، یکیشان که گوشش را نزدیک دهان بابک بیات برده بود، ناگهان آهی کشید و با چهرهای رنگ پریده به دیوار تکیه کرد. فضای سنگینی بود. ترجیح دادم آنها را تنها بگذارم تا راحتتر با هم دقایقی را سپری کنند. فضا به هیچوجه برای صحبت کردن فراهم نبود. قرار شد فردا، تماس بگیرم و به منزلشان بروم و آنجا با هم صحبت کنیم. خارج که شدم، از پرستارش پرسیدم دقیقا وضعیتشان چگونه است و او مثل یک آدم وظیفهشناس (!) بی آنکه پاسخی بدهد مرا به همراهان بابک بیات حواله داد.
همسرش میگوید: «فعلا در منزل بستری میشود تا یک ماه دیگر مجددا به کانادا سفر کنیم.» این بار برای عمل جراحی؛ «عمل جراحی تعویض کبد» وقتی گفت باید برای عمل جراحی دوباره سفر کنند، چهرهاش کاملا تغییر کرد.
فردا شد و تماس گرفتم. بابک بیات گوشی را برداشت و پاسخم را داد: «الان اصلا نمیتوانم صحبت کنم. حتی یک پله را هم نمیتوانم بالا بروم. باشد برای پس از بازگشت. یا خودم میآیم» یا... «کی بر میگردید؟» یک سال بعد و دیگر چه میشود گفت.
به یاد مشکلات فوتبالیستها افتادم. آنقدر تبلیغات وسیعی حول و حوش آنها ایجاد میشود که تمام مردم از پسرک پنج سالهای که در کوچه مشغول بازی است تا پیرمردی که به کمک عصا به لب پنجره میرود، از کوچکترین سردرد اساتید مطلع میشوند، اما یگانه مرد موسیقی ایران ماههاست که درگیر بیماری است و کسی ککش هم نمیگزد که او یکی از معدود هنرمندانی است که برای یک ملت خاطرهها ساخته است و اکنون در بستر بیماری است. «فرهاد» هم که با آن بیماری سخت در حال دست و پنجه نرم کردن بود خبری از کسی نشد. او هم مثل بابک بیات، مناعت طبع داشت و نگذاشت کسی از دردش چیزی بفهمد؛ دردی که لحظه لحظه بیشتر میشد و باعث شد او را به همین راحتی از دست بدهیم. از فرهاد گفتیم. چه خوب که به همکاری فرهاد و بابک بیات در ترانة زیبای «سقف» هم اشارهای کنیم که در خاطرههای ما جای محکمی دارد.
با خشایار اعتمادی درباره استاد
خشایار اعتمادی، شاید اولین کسی بود که با یک ترانة پاپ در تلویزیون ظاهر شد و موج جدید ترانه را آغاز کرد. او همچنین اولین خوانندهای بود که با یک آلبوم پاپ، بازار موسیقی ایران را تکان داد و با آلبوم «دلشوره»، یکی از پرتیراژترین آلبومهای تاریخ موسیقی کشور را ارائه کرد. آلبوم دلشوره، با آهنگهای «بابک بیات» در سال 74 مجوز گرفت و عنوان اولین آلبوم پاپ پس از انقلاب را به خود اختصاص داد. با اعتمادی دربارة آشنایی و کار با بابک بیات صحبت کردیم.
آشنایی تو با بابک بیات چگونه شکل گرفت؟
آقای بیات یکی از دوستان دایی من بودند. دایی من در لندن، زندگی میکنند و هنگام بیماری دوقلوهای آقای بیات (بامداد و باربد) در لندن پیگیر کارهای ایشان بودند. پس از پایان دورة درمان دوقلوهای آقای بیات، دایی من، چند هدیه را از طریق ایشان برای من فرستادند. آن موقع آقای بیات، موسیقی متن سریال «سلطان و شبان» را ساخته بودند و من که یک نوجوان 14 ساله بودم در یک میهمانی پشت پیانو نشستم و این آهنگ را اجرا کردم. همین مسأله باعث شد که ارتباطی میان من و آقای بیات شکل بگیرد. پس از آن برای تمرین آواز، خدمتشان میرسیدم تا این که در سن 21 سالگی از ایشان درخواست کردم که برای من چند ترانه بسازند. آقای بیات، مشغول ساخت موسیقی فیلم بودند و میگفتند که دوران ترانهسازی در ایران تمام شده اما به اصرار من متقاعد شدند کار بر روی یک آلبوم را آغاز کنیم و موفق شدیم در سال 74 قرارداد آلبوم «دلشوره» را ببندیم. اولین ترانهایی که ضبط شد، «آخرین منجی» بود، در مدح حضرت قائم (عج) و تمام آهنگها را آقای بیات ساختند. قرار بود تنظیمها را فؤاد حجازی انجام دهد، ولی از آنجا که فؤاد چهرة شناخته شدهای نبود، بابک بیات رضایت نمیداد و تمایل داشت یا ناصر چشمآذر یا علی رحیمیان تنظیمها را انجام دهند، اما با اصرار من متقاعد شد که کارها را فؤاد حجازی تنظیم کند.
چرا آلبومهای بعدی را با بابک بیات کار نکردید؟
من دوست داشتم سبکهای جدید را تجربه کنم، اما آقای بیات اعتقاد داشت نباید تغییر سبک بدهد. ملودیهایشان از سالها پیش آغاز شده بود و من دوست داشتم با یک نگرش جدید، سراغ تهیة آهنگهای جدید بروم. ما دیگر با هم همکاری نداشتیم، اما در کمال احترام و ادب و رعایت حرمتها. البته خوانندههای دیگری با آهنگهای ایشان مطرح شدند و کارهای سطح بالایی عرضه کردند.
کار با بابک بیات چگونه بود؟
تجربة بسیار بزرگی بود. بابک بیات، شخصیت حرفهای داشت. او کاملا با دنیای ترانه آشنا است و به کار ما نگرش حرفهای دارد. این برای من خیلی مهم بود. ملودیهای بابک بیات کاملا استخواندار بودند. بسیار پرمحتوا. شناخت او نسبت به ترانه و شعر به کار رنگ و بوی خاصی میداد.
بابک بیات صدای گیرایی هم دارد. به نظر شما او میتوانست یک خوانندة موفق باشد.
آقای بیات، صدای بسیار زیبایی دارند، اما ترجیح دادند آهنگهای عالی برای ترانههای خوانندگان بسازند. این کار ایشان را تحسین میکنم.
کار با بابک بیات چه تفاوتی با سایر آهنگسازان دارد؟
ایشان تکنیکهای خاصی در ساخت موسیقی دارند و از خوانندهها انتظار دارند با توجه به قابلیتشان شبیه تحریرهای ایشان ترانهها را اجرا کنند. من شخصا ترجیح میدادم به سبک خودم، آنجور که دوست دارم بخوانم، البته مانی رهنما و حامی با تحریرهای آقای بیات، آثار بسیار قابل احترام و خوبی ارائه کردند. به هر حال کار بابک بیات رنگ و بوی خاص خود را دارد و همیشه جایگاه ویژهای در تاریخ موسیقی ایران خواهد داشت.
مدتی است که از بابک بیات کاری منتشر نشده. به نظر شما این مسأله چه تأثیری در روند ترانهسازی کشور خواهد داشت.
کارهای بابک بیات، خارج از محدودة زماناند، حتی اگر بابک بیات 10 سال هم کار نکند، همچنان ترانههایش در زمان جاریاند. کارهای قوی ایشان همیشه ماندگارند.
.................. گزیدهای از جوایز سینمایی بابک بیات
- لوح تقدیر بهترین موسیقی فیلم برای «اتوبوس» (1364) در جشنواره چهارم فیلم فجر
- سیمرغ بلورین بهترین موسیقی فیلم برای «عروس» (1369) در جشنواره نهم فیلم فجر
- سیمرغ بلورین بهترین موسیقی فیلم برای «سرزمین خورشید» و «مردی شبیه باران» (1375) در جشنواره پانزدهم فیلم فجر
- و کاندیدای سیمرغ بلورین برای فیلمهای: مسافران، شاید وقتی دیگر، روز فرشته، پردة آخر، دو فیلم با یک بلیت، مرسدس، طلسم، روز شیطان و قرمز