قانون را و به تبع آن عدالت را بیاثر کردهایم که 38درصد، یعنی حدود 20میلیون نفر شاغل از جمعیت 50میلیونی 15 تا 65 ساله ما، بین 10 تا 12درصد افسردگی دارند.آیا افسردگی مسری است؟ یعنی 5/6 میلیون 15 تا 65 ساله عزیز ما نخواسته و ندانسته، ما بستگان و آشنایان را که عاشقانه و دردمندانه تسلی و تشفی حال آنان هستیم کم و بیش رنگوبویی از افسردگی را با خود به خانه، به مدرسه، به کارخانه، به اداره، به پارک و پاساژ و... میبریم و یعنی همه داریم شکل هم میشویم مسئولان گرفتار در تب و لرز دلار هم نمیتوانند در هر کوی و برزنی شفاخانه برای افسردگان و شرکای آنان بسازند.
سوال ساده؛ آیا با وضع موجود هرگونه تغییر و تحول، مرمت و اصلاح امور و پیرو آن بهبود حال افسردگان و بستگان و آشنایان آنان منتفی است؟
پاسخ ساده؛ وقتی کشمکشهای جناحی و گروهی مسئولان و مدیران جامعه دائمالتزاید است، در چنین اوضاعی، تحول که رکن اجتنابناپذیر زندگی است ایستا میشود؛ یعنی ما درجا میزنیم و بهتدریج گمشده بهحساب میآییم.
البته برخی باور دارند که مداوای جمعیت بیشمار افسردگان، دیابتیها، قلب و عروقیها و... اولویت مسئولان بهداشت و درمان و مسئولانی دیگر است و به هیچوجه مصروف نبردهای رودرروی جناحی و جریانی با رقیب و گاه رفیق نمیشود.
البته برخی دیگر مدعی هستند در چنین کارزاری ما مردمان احتمالا هنوز بیمار نشده به امراض کهنه و نوظهور، بهتدریج داریم فرار از بیکارگی، تلاش برای زندگی بهتر و پیشرفت سزاوار را از یاد میبریم و بهجای آن هرلحظه و دقیقه ناخواسته درحال تولید خشم، عداوت و نفرت هستیم.
نتیجه ساده؛ مسئولان هم کمکمک فراموش میکنند که وظیفه آنان برخلاف هنرمندان که کارشان مرئیکردن نامرئیهاست آنچه را داشتهایم و داریم بهتدریج نامرئی میکنند ؛مثل معادن، مثل جنگلها، مثل چشمهها و دریاچهها و حتی زایندهرود. در چنین اوضاع و احوالی ما افسردگان، بیماران قلب و عروقی، دیابتیها و بیماران خاص ظاهرا توانی جز دعا و نذر و امیدواری نداریم، اما آیا مسئولان همچنان باید در حال خیالبافی و اجرایی کردن خیالات باشند؟
مگر وظیفه آنان پیشگیری و پیشبینی نیست تا مردمان محترم و مطیع بهجای افسرده شدن، شادمان باشند. پیشبینی یعنی چگونگی حضور، حیات و پیشرفت جامعه در اکنون و فردا، بههمین سادگی. جز این اگر باشد ما نهتنها پیش نمیرویم که فرو میرویم، چون خالی از تفکر، خرد و اندیشیدن به آینده شدهایم.
سوال ساده؛ ما نمیدانیم با امروزمان چه کنیم چون تصوری از اعمال آینده نداریم؟ پس نواندیش، نوگرا و نوخواسته نیستیم. پس فاقد اراده قوی برای فهم، درک و ساخت آینده، یعنی امروز هستیم! ما مردمان محترم و مطیع امیدواریم بهعنوان بیمار، بهعنوان دوستان و بستگان بیماران که چنین نباشد و نیست یا کمی نیست.
مسئولان و ما باید باور کنیم عدالت، بازخوانی نیازهای پیشین و آفرینش راهحلهای دوراندیشانه برای پاسخ به نیازهای فردا- یعنی همین امروز- است و اگر چنین شد و باشد، بیتردید عدالت بیاثر نخواهد شد فراموش نکنیم اگر چنین نکنیم ازدواج افسردگان فقط برتعداد کودکان نامتعادل میافزاید، چنان ازدواج بینوایان که جمعیت گدایان را افزایش میدهد.
نظر شما