اگر بچهای عقلرَس شده بود و سن و سالش به قدری بود که پدر و مادرش صلاحیت او را برای بهرهمندی از مواهب کامپیوتر تأیید میکردند، تازه اول کار برای جلب رضایت اولیای امر به خرید این وسیله لوکس رؤیایی بود. مرحله اول این هفتخان هم کسب بالاترین و بهترین نمرات در دروس مختلف بود. کسی که کامپیوتر میخواست هر جور سختیای را تاب میآورد؛ از شببیداریهای دوران امتحانات و تحمل متلکهای همکلاسیها بهخاطر درسخواندن بیامان گرفته تا چشمپوشی از تفریح و خوشگذرانی با دوستان برای کمک به خواهر و برادر کوچکتر در درسها. بعد از اینکه کسی از همه این مراحل سربلند بیرون میآمد تازه باید به لحاظ اخلاقی خود را ثابت میکرد و چنان از اوامر و خواستههای مدیر و ناظم و معلم و بقال و چقال، اطاعت میکرد که «ینیچری»ها برای خدمت به شاهان عثمانی جانفشانی میکردند. خلاصه وقتی همهچیز مهیا بود، اگر اوضاع اقتصاد خانواده اجازه میداد، بزرگترها به یکی از اطرافیان که در زمینه کامپیوتر تخصص و شناختی داشت، میسپردند که با قیمتی معقول برایشان کامپیوتر بیاورد یا بهاصطلاح کامپیوتر جمع کند. و یک روز فراموشنشدنی وقتی بچهها از مدرسه به خانه برمیگشتند با حالتی غمزده از بدقولی والدین و دوری از این یار تکنولوژیک، به اتاقشان میرفتند و با غافلگیرکنندهترین اتفاق عالم روبهرو میشدند. فریاد «جونمی جووون» موسیقی متن این لحظه بیتکرار بود. از آن پس کامپیوتر با ابهت و وجنات و سکنات غیرقابل وصفی روی میز تحریر تکیه میزد؛ مثل پادشاهی که بر سپاهیان فرمانروایی میکرد. چه یال و کوپالی داشتند آن کامپیوترهای قدیمی. مانیتورهای بزرگ شبیه تاسیسات آب سنگین، اسپیکرهای بزرگ شبیه بلندگوهای مجالس ترحیم و صفحه کلیدهای خشک و سفت چرتکه مانند که دنیا را دگرگون میکرد. کسی که صاحب این غول شگفتانگیز میشد، از بچه محلها دعوت میکرد برای دیدن بزرگترین معجزه قرن به خانهشان بروند و بدون اینکه به آن کامپیوتر غولپیکر دست بزنند، مثل یک شیء موزهای از تماشای آن لذت ببرند. در این گزارش با اتفاقات سالهایی که کامپیوتر در خانهها حکم یک اشیای تزیینی و لوکس را داشت خاطرهبازی کردهایم.
- کامپیوتر یا کنسول بازی رایانهای؟!
کامپیوترهای اولیه کار سخت و پیچیدهای انجام نمیدادند. نه اینکه خودشان نتوانند! این کاربران بودند که چون تعریف درستی از موارد کاربرد این دستگاه هوشمند نداشتند، از آن درست استفاده نمیکردند. آن موقع کامپیوترها بیشتر وسیلهای بودند برای بازیکردن و فیلم دیدن، آن هم بازیهای بسیار ساده و ابتدایی با مراحل محدود که در مدت زمان کوتاهی همه را دلزده میکرد. اگر کامپیوتر بخت برگشته که با هزار سلام و صلوات وارد خانهای شده بود، خوش اقبال بود و ملعبه دست بچهها نمیشد، برای تایپکردن تکالیف مدرسه، تحقیق دانشگاه و برگههای تبلیغاتی مورد استفاده قرار میگرفت. از اینرو خیلیها کامپیوترهای اولیه را هم بهعنوان یکی از کنسولهای بازی رایانهای میشناسند و بازیهای خاطرهانگیزی چون ورق بازی، رانندگی در جاده و تیراندازی در شهر را محصول به یادماندنی همان سالها میدانند؛ بازیهایی که اوج شگفتیشان در بارش ناگهانی باران و برف در صفحه مانیتور، ترکخوردن شیشه اتومبیل بر اثر تصادف و پاشیدن چند قطره خون بود که برای لحظاتی جلوی دید را میگرفت و میتوانست ساعتها فردی را پشت مانیتور میخکوب کند. در آن سالها کامپیوتر برای بسیاری از خانوادهها بهعنوان وسیلهای تجملاتی بهکار میرفت و وجود آن در خانه حکم ابزار فخرفروشی داشت.
- ظهور موشوارههای دُمبریده
موسهای کوچک و بیسیم امروزی کجا و آن موسهای تپل که برای رسیدن سیمشان زیر دستمان از هفتخان رستم میگذشتیم کجا؟! آن موقع که هنوز میز مخصوص کامپیوتر باب نشده بود و کسی هم نمیدانست با یک دستگاه گردبُر میتواند یه سوراخ روی میز تحریرش حفر کند تا دیگر برای استفاده از موس مجبور نباشد دستش را تا آرنج روی میز دراز کند، رسیدن سیم موس از کیس تا روی میز و استفاده از آن یکی از دشواریهای کاربران بود. درحالیکه از کامپیوترهای خانگی بیشتر برای تماشای فیلم و سریال استفاده میشد، یک نفر باید کنار میز مینشست و ساعتها زاویه نامناسب و فشار روی کتف و گردنش را به جان میخرید تا هر زمان لازم شد برای کم و زیادکردن صدا و عقب یا جلو بردن فیلم اقدام کند. اختراع موشوارههای بیسیم این مشکل را نیز به راحتی برطرف کرد.
- فلاپی دیسکهای منقرضشده
در اواخر دهه ۷۰ و بعدتر در دهه۸۰ برای ذخیره اطلاعات در کامپیوترهای خانگی و اداری از فلاپی دیسکهایی استفاده میشد که شبیه نوار کاست بود، البته خیلی نازکتر از نوار کاست! اما شباهت ظاهریاش به نوار کاست موجب شد که وقتی کاربران میخواستند به یک فرد تازه وارد و بهاصطلاح صـفر کیلومتر در تجهیزات کامپیوتری، نشانی شیء ذخیرهکننده اطلاعات را بدهند، میگفتند «همان که شبیه به نوار کاست است». فلاپی دیسکها گنجایش زیادی نداشتند و برای ذخیره اطلاعات محدودیتهای زیادی برایشان تعریف شده بود. به این ترتیب که بهعنوان مثال در یک فلاپی دیسک ۳ و نیم اینچی که پرطرفدارترین نوع فلاپی دیسکها بود، چیزی نزدیک به ۲مگابایت از اطلاعات سیستم ذخیره میشد و سرعت پردازش اطلاعات نیز چندان رضایتبخش نبود. همین نقاط ضعف منجر به انقراض نسل فلاپیدیسکهای دهه ۷۰ همزمان با انقراض نوارکاستهای نام آشنا شد.
- حرکت لاکپشتی کامپیوترهای اولیه
واژه computer بهمعنای حسابکردن و تخمینزدن است. اصلا خیلیها چرتکه را نخستین نوع کامپیوتر میدانند چون برای محاسبات از آن استفاده میکردند و کار و کاسبی خیلیها وابسته به آن بود. اما کامپیوترهای اولیه که روی کار آمدند، با همین شکل و شمایلی که ما از کامپیوترهای دهه ۷۰به یاد داریم، معنای واقعی این واژه را به سخره گرفتند. آنقدر کُند بودند و بهاصطلاح دیر بالا میآمدند و فعال میشدند که گویی پا میگذاشتند بیخ گلو و جان آدم را میگرفتند. این کندی و حرکت لاکپشتی مطابق انتظار طبیعی از سرعت عمل محاسبه نبود.
برخی برای اهانت به این وسیله پرطمطراق به آن لقب چراغ نفتی داده بودند تا به قول خودشان روی آنهایی که برای خریدش سر و دست شکستهاند را کم کنند.
شاید به همین دلیل هم بود که در سالهای اولیه ظهور کامپیوتر به جای اینکه بهعنوان ابزاری کاربردی مورد استفاده قرار گیرد، برای بازی و وقت گذرانی از آن استفاده میشد؛ بهویژه در نوع خانگی آن که بیشتر بهعنوان دستمایهای برای سرگرمی بچهها و تشویق به مدارا با والدین و سر فرودآوردن در قبال خواستههایشان مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
- روکش جادویی صفحه مانیتور
یکی از مواردی که همیشه در هر دورانی ذهن برخیها را مشغول میکند، این واقعیت است که استفاده از ابزاری علاوه بر مزایایی که دارد معایب بیچون و چرایی نیز خواهد داشت. یکی از آسیبهایی که کاربران اولیه کامپیوتر را نگران میکرد، احتمال بروز اختلالات بینایی بود. از آنجا که این مهمان تازه قابلیت این را داشت که ساعتها وقت و انرژی افراد را از آن خود کند، بعد از مدتی فرد متوجه دوبینی، سوزش چشم و حتی تاری دید میشد. وقتی هم به پزشک مراجعه میکرد متوجه میشد که این مشکل از کجا آب میخورد. از اینرو خیلی زود محافظهای صفحه کامپیوتر به بازار آمدند. برخی برای خنده آن را به کلاه کاسکت موتورسواران تشبیه میکردند. پول زیادی بابت خریدش پرداخت و یک روز بازار را بالا و پایین میکردند که بهترین و شفافترینش را پیدا کنند. دست آخر هم متوجه میشدند که هیچ تأثیری بر کاهش عوارض و اشعهای که گمان میکردند چشمشان را هدف گرفته نداشته و در این مدت معطل ماندهاند. در نهایت با افسوس خوردن از پولی که از کفشان رفته متوجه میشدند که باید از صفحه مانیتور فاصله بگیرند و هر نیمساعت از پشت آن بلند شوند یا زاویه نگاهشان را برای لحظاتی تغییر دهند تا علاوه بر قوز کمر، به قوز قرنیه مبتلا نشوند.
- جیغ بنفش مودم
یادش بخیر! نخستین سالهایی که کامپیوتر روی کار آمد، همه پول توجیبی جوانهایی که شور و اشتیاق ورود به دنیای اینترنت هوش و حواس از سرشان پرانده بود برای خرید کارت اینترنت خرج میشد؛ آن هم کارتهای محدودی که درست سر بزنگاه اعتبارشان تمام میشد و دست کاربر را در پوست گردو میگذاشت. وصلشدن به اینترنت هم ماجرای خودش را داشت. سرعت اینترنت خیلی پایین بود و تا کارت اینترنت فعال میشد و خطوط تلفنهم یاری میکردند، جان به لب میرسید. در مدت زمان انتظار برای اتصال به اینترنت یا به قول قدیمیها رفتن در اینترنت، جیغ ممتد بنفشی پخش میشد که محال است کاربران قدیمی کامپیوتر آن را فراموش کنند؛ جیغ آزاردهندهای که همه آن را دوست داشتند و حکم وصال یار را داشت. این همه مشقت را در شرایطی متحمل میشدند که مثل حالا خبری از این همه نرمافزار ارتباطی هوشمند نبود و همه حجم کارتهای اینترنتی صرف گشتزدن در موتورهای جستوجو برای دستیابی به حداقل اطلاعات میشد و اگر خیلی کارکشته بودند یاهو را نصب میکردند و با یاهو مسنجر سرگرم میشدند.
- مانیتورهایی که کم از طاقچه نداشتند
برای اشاره به تفاوت مانیتورهای قدیمی و جدید، کافی است تلویزیونهای قدیمی را به یادتان بیاوریم. آن موقع که خبری از این تلویزیونهای باریک و خوشقواره نبود، مانیتورها هم از لحاظ جثه کم از تلویزیون نداشتند. قسمت پشت مانیتور حدود ۳۰تا ۴۰سانتیمتر امتداد مییافت. آنها که باسلیقه بودند برای روی مانیتور قلاببافی میکردند. هر بار که از کنار میز کامپیوتر رد میشدند دستی به روکش قلاببافی شده آن میکشیدند و سعی داشتند همیشه مرتب و منظم بهنظر برسد. حتی خیلیها از این قسمت برای چیدن گلدانهای کوچک و وسایل تزیینی استفاده میکردند. خلاصه اینکه مانیتورهای قدیمی در دورهای که داشتن کامپیوتر ارتباط مستقیمی با بالارفتن جایگاه اجتماعی افراد داشت، از شوکتی برخوردار بودند که جثه بزرگ و فضایی که اشغال میکردند را توجیه میکرد.
نظر شما