غلامرضا اعوانی در ابتدای برنامه گفت: این کتاب حاصل ۶۰ سال زحمت ایشان است و اگر بخواهم در یک کلمه آقای داوری را توصیف کنم باید بگویم که ایشان مصداق العالم بزمانه هستند. امام صادق (ع) می فرمایند کسی به زمانه خویش عالم باشد گمراه نمیشود. باید ماهیت توسعه و پیشرفت را بشناسیم و بدانیم آغاز و انجام و مبانی آن چه بوده. این ها مسائلی است که برای فیلسوف از اهمیت برخوردار است. ایشان به درستی معتقدند که خرد، توسعه و پیشرفت مفاهیم مدرن هستند و ما نمیتوانیم به این ها برچسب اسلامی بزنیم و بگوییم که توسعه اسلامی است. این پدیدهای است که در غرب بوجود آمده و باید ماهیت آن را بشناسیم و باید ببینیم ماهیت نظریه توسعه که مبتنی بر پیشرفت است چیست.
چهره ماندگار فلسفه سپس گفت: یکی از فیلسوفان دانشگاه کمبریج کتابی درباره مفهوم پیشرفت نوشته که فلسفه این مسأله و پیدایش آن را تبیین کرده است و گفته این نظریه در قرون وسطی در یونان به این معنا نبوده و حاصل تفکر جدید است و در واقع توسعه سیر به سوی کمال معنوی و اخلاقی و به معنای طولی نیست. حکمت ما طولی است. علم در قرآن نیز طولی است. بنابراین ایشان تذکر دادهاند که تقسیم کشورها با توسعه یافته و توسعه نیافته مبنی بر یک ایده جدید است و مبتنی بر همان نظریه پیشرفت غربی است که سیر به سوی کمال و اخلاق نیست.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم افزود: خرد پیشرفت غیر از عقل به معنای قدیم است. در دوره جدید عقل تبدیل به عقل ابزاری شده است. علم امروز علم خاصی است و پایهگذاران آن مانند دکارت که از عالم ماده کمیت را میبینند به این صورت تفکر کردهاند و باید گفت که در واقع عقل در سوبژکتیویته گرفتار شده است. لذا دکتر داوری تأکید کردهاند که این عقل، همان عقل افلاطون و ارسطو و به معنای عقل قرآنی نیست. این عقل جدید عقل اکتشافی است یعنی برای تسخیر است.
- اساس ماهیت تمدن جدید قدرت طلبی است و علم برای قدرت است
وی همچنین بیان کرد: مسأله دیگر که دکتر داوری به آن اشاره میکنند این است که اصالت حکمت و علم در دوره جدید به معنای علم در قدیم نیست. بلکه اصالت قدرت و اراده است و معطوف به قدرت است. اساس ماهیت تمدن جدید قدرت طلبی است و علم برای قدرت است. به همین علت متافیزیک از بین رفته که با نوعی سفسطه هم همراه است. در حکمت اسلامی گفته شده که قدرت، تابع حکمت است. صفت اول خداوند که بر دیگر صفات او تقدم دارد علم او است. میتوانید در قرآن ببینید که علم چه میکند. قدرت تابع علم، بحران به وجود می آورد.
غلامرضا اعوانی افزود: دکتر داوری معتقد است که خروج و عبور از توسعه نیافتگی به توسعه یافتگی به دل خواه افراد نیست بلکه مستلزم برنامهریزی و نظم است و این کار با دستورالعمل محقق نمی شود. همچنین گلایه میکنند از این که نزد ما اجزاء به هم پیوستگی ندارند بلکه به صورت شکلی و صوری هستند. ایشان در کتاب شان می گویند خرد که کارش شناخت موجودات است در این جا جای خود را با خردی که چیزها را دگرگون میکند و از نو میسازد یکسان نیست. مثلاً ایشان دانشگاه تهران را به خوبی تعریف کردهاند که آیا توانسته بین علوم قدیم و جدید ارتباطی برقرار کند یا خیر؟
ایشان درباره فلسفه و ورزش و فلسفه و اسلحه صحبت دارند که بحث مهمی است. ایشان می گویند بخش مهم بودجه در جهان امروز صرف ساخت و توسعه تکنولوژی نظامی می شود. جنگ جزئی از مدرنیسم و تاریخ و فلسفه معاصر است. مهم ترین مراکز پژوهشی جهان وابسته به مراکز نظامی هستند. زندگی در بحبوحه نیست انگاری که در آن نیهیلیسم جریان دارد و امید وجود ندارد را شاهد هستیم. در یک چنین جهانی سلاح کشتار جمعی به وجود می آید که این نوع سلاح، با نیهیلیسم ارتباط دارد. در قرآن می گوید کشتن یک انسان مساوی با کشتن همه انسان هاست.
غلامرضا اعوانی در انتها با اشاره به این که هر وسیله ای از جمله وسایل نظامی برای به کار بردن ساخته می شود گفت: بحران محیط زیست بحران دیگری از مدرنیته است. اعتدال در طبیعت که میلیون ها سال حفظ شده حکمتی در آن است اما در حال از بین رفتن است. همیشه آقای دکتر داوری راه های مختلف را نشان می دهند اما نتیجه گیری نمی کنند که چه باید بکنیم. چون ایشان معتقدند کار فیلسوف نتیجه گیری نیست.
- فلسفه داوری فلسفه انضمامی یا غیر انتزاعی است
محمد زارع شیرین کندی در ادامه برنامه گفت: سخن گفتن از آثار و آراء دکتر داوری از ضروریات امروز ماست. فلسفه ایشان به تعبیر مارکوزه فلسفه انضمامی یا غیر انتزاعی است که به مسایل و مشکلات و دردهای تاریخی ما و تعینات ساختار اجتماعی ما می پردازد و موجب خودآگاهی ما می شود و ناظر به وحدت نظریه و عمل است که فلسفه را به دانشی عملی مبدل می کند.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه گفت: دکتر داوری وضع نه دیگر سنتی و نه هنوز متجدد ما را اندیشیده است. حرف های ایشان شرح و تفصیل مطالب فیلسوفان غربی و مسلمان نیست. مطالب ایشان در ساحت فطرت ثانی قرار دارد و به همین دلیل است که اغلب موجب کج فهمی واقع می شود. فلسفه ایشان خنثی نیست بلکه خواه ناخواه توجه اهل نظر و فلسفه را جلب می کند. این فلسفه آسان به دست نمی آید و خودآگاهی را رقم می زند.
فلسفه و داوری کماکان در جامعه ما بیگانه اند
بیژن عبدالکریمی دیگر سخنران این نشست بود. وی گفت: داوری به منزله نمادی از فلسفه در کشور ماست. روز جهانی فلسفه در کشور ما به هفته فلسفه تبدیل شده است و از این منظر ما از جهانیان پیش افتادهایم. اما فلسفه و داوری کماکان در جامعه ما بیگانه است و نداهای آن شنیده نمی شود و اگر شنیده شود تأثیر نمی گذارد. تودهها با فلسفه بیگانهاند و کسی از آن ها انتظار ندارد که با فلسفه ارتباط داشته باشند. نکته دیگر این است که فلسفه و تفکر در سیاست جایی ندارد. به همین دلیل داوری در میان اهل سیاست جایی ندارد.
این مدرس فلسفه افزود: ایشان در بخشی از کتابشان میگویند فلاسفه هر چند سیاست مدار باشند در کشورشان غریب و مهجورند و سخنانشان درک نمیشود. چه کسی است که نداند داوری در این عبارات حدیث نفس میکند. در جای دیگری از کتابشان تفکر همه توانی را مورد نقد قرار میدهند و آسیبهای آن را متذکر میشوند که انتقادات ایشان نسبت به وضعیت فعلی کشور ما بسیار رادیکال محسوب میشود. برخی داوری را ایدئولوگ رسمی نظام و قدرت سیاسی کشور میدانند و ایشان را مسبب مشکلات کنونی کشور میدانند. اما در این کتاب ایشان میبینیم که نقد و تحلیل ایشان نسبت به وضع موجود چیست.
بیژن عبدالکریمی ادامه داد: در جایی از کتابشان میگویند جهان توسعه نیافته مسایل کوچک را بزرگ میکند و همه توانش صرف این امور کوچک میشود. خرد توسعه با خواندن علوم مختلف حاصل نمیشود. از جنس هوش افراد هم نیست و عقل نظری صرف هم نیست. روشنفکران ما تمایز میان چپ بودن و رادیکال بودن را نشناختهاند. میتوان تندترین انتقادات را مطرح کرد اما منطق فهم و تحلیل ما با پوزیسیون هیچ تفاوتی نداشته باشد. در دیار ما تفاوتی میان منطق فهم و تحلیل پوزیسیون و اپوزیسیون وجود ندارد. دو مقاله دکتر داوری پیرامون خرد و توسعه و پیشرفت مدعای بنده را اثبات میکند.
وی با اشاره به این که امروزه برخی حلقههای داوری خوانی را شروع کردهاند گفت: اما میبینیم که اینان میکوشند تفسیری ایدئولوژیک از انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطه عطفی از تاریخ ارائه دهند. به اعتقاد من اینان داوری را نشناختهاند. دکتر داوری در جایی از کتابشان میگویند برخی معتقدند کارهایی مهم تر از توسعه داریم و سیاست نباید صرفاً به مسایل قومی و ملی مشغول باشد و باید به مسایل جهان توجه کند و شاخ قول استبداد و قهر و تجاوز را بشکند. شعارهایی در این جهت نیز در اعتراضات سراسری در کشورهای مختلف دنیا دیده میشود اما این ها شاخ استکبار را نمیشکند.
- داوری فیلسوف توسعه نیافتگی ماست
بیژن عبدالکریمی سپس عنوان کرد: چشم و گوش پیروان ایدئولوژیها فقط حرف و شعار و عقیده را میشوند و به آن چه هست و در آینده اتفاق میافتد توجه نمیکند. من در میان شاگردان بلافصل داوری و علاقهمندان ایشان هیچ کس را ندیدم که پروژه ایشان را دنبال کرده باشد و از سطح تجاوز نکرده باشد و افق دیدگاه ایشان را محقق کند و استمرار بخشد. ایشان فیلسوف توسعه نیافتگی ماست و حرفهای فیلسوفانه ایشان را نباید به سطح ایدئولوژیک و تئولوژیک تقلیل داد. این که توسعه یافتگی سوابقی میخواهد که کشور ما فاقد این سوابق است در کلام ایشان نکته مهمی است و میگویند ما در شرایط کنونی هیچ گونه شأنیتی برای توسعه یافتگی نداریم. این ها بصیرتهایی است که ایشان درباره امر توسعه به ما میدهد.
وی اضافه کرد: در جایی دیگر از کتابشان میگویند برخی وقتی صحبت از عقل میکنند مقصودشان عقل انتزاعی است. با این عقل به سراغ وضع موجود نمیتوان رفت. خرد قدیم در جهان جدید کمتر به کار میآید و خرد جدید هم هنوز در کشور ما قوام نیافته است. داوری به خوبی دریافته که تجدد و توسعه امری بالذات غربی است. اگرچه تجدد در همه جوامع وجود دارد اما همه جوامع به توسعه نرسیده اند. ما واماندگان از توسعه، پیوسته خودمان را با غرب مقایسه میکنیم. داوری ما را در توسعه با غرب مقایسه نمیکند. داوری به خوبی وضعیت کنونی ما را توصیف میکند.
بیژن عبدالکریمی با ذکر این که ما دو قلمرو را باید وارد شویم که در آثار داوری کمتر دیده می شود افزود: دکارت با تعبیر من میاندیشم پس هستم نحوه بودن و هستی را بر نحوه تفکر استوار کرد، اما مارکس و هایدگر به ما نشان دادند که من هستم پس می اندیشم و نحوه اندیشیدن ما مبتنی بر واقع بودگی ماست. ما بیشتر بر روی منتالیتی (mentality) و ایدهها دست میگذاریم؛ بی خبر از این که این ایدهها مبتنی بر تاریخیّت است و پس از صدها سال در غرب این ایدهها شکل گرفته. برخی روشنفکران ما توجه نمیکنند که ما تاریخ متفاوتی از غرب داشتهایم.
وی در انتها گفت: داوری معتقد است عقل جدید عقل تکنیک است و منطق آن منطق ریاضی است. به اعتقاد من جامعه ما به شدت نیاز به نگاه مارکسیستی دارد بی آن که مراد از این سخن دعوت به این ایدئولوژی باشد. یعنی از واقع بودگیمان به سوی عقلانیتی که در جامعه رایج است برویم و نه بالعکس. صرفاً از طریق فلسفه نمیشود خرد توسعه را قوام بخشید.
- حد خودم را در سخن گفتن رعایت کرده ام
رضا داوری اردکانی در انتهای مراسم به سخنرانی پرداخت. وی گفت: خودم را لایق این همه لطف و مرحمت نمیدانم و تشکر میکنم از محبت دوستان. سالها پیش سفری به ژاپن داشتیم در یک نمایشگاهی، بخت من این بود که با دو نفر در یک کشور غریب هم اتاق باشم. اما هیچ احساس غربتی در حدود آن ۱۰ روزی که آن جا بودم نکردم. اساتیدی که امروز صحبت کردن به بنده لطف میکنند که نوشته من را میخوانند و فردی که همچون ذره ایست را بزرگ می کنند.
وی افزود: من به این وضعی که دارم راضی هستم و بیش از این لیاقت نداشتم و حتی به بیش از آن چه لیاقت داشتم رسیدم. همین لطفی که دوستان به من میکنند برایم کافیست. همیشه از ابراز لطفها شرمسار میشدم اما امروز نمی دانم چرا شرمسار نشدم. علتش چیست نمیدانم. من همیشه وقتی چیزهای عجیب میخواندم تعجب می کردم که چرا برخی این حرفها را می زنند.
داوری اردکانی سپس گفت: در کتاب «۱۹۸۴» می گوید جنگ صلح است، صلح عدل است و بردگی آزادی است. با این که از این کتاب خیلی تأثیر گرفتم اما با خودم می گفتم چرا نویسنده آن این حرفها را می زند؟ یا مثلاً میرزا آقاسی به سفیر فرانسه گفته بود تصمیم دارم ملکه انگلیس را در هند دستگیر کنم و بحریه هند را به کلی نابود کنم. با خودم گفتم وقتی این فرد این حرفها را می زند صاحب کتاب «۱۹۸۴» چرا آن حرفها نزند؟
وی در انتها با انتقاد از این که عادت کردهایم به بیهودهترین حرفها افزود: ای کاش خط قرمزی ایجاد میشد که بالاخره یاوه گویی هم حدی دارد. ای کاش تذکری به یاوه گویان میدادند که حد را رعایت کنند. من سعی داشتهام اندکی این حد را رعایت کنم و به نظرم همه لطفی که شاملش شدم به خاطر همین بوده که حد خودم را در سخن گفتن رعایت کردهام.
نظر شما