و آن را منسوب به موجودات فضایی میدانند که با ارابه خدایان، هزاران سال پیش روی زمین فرود آمدند و با فراعنه مصر باستان مراوداتی هم داشتهاند! اما چند وقت بعد، دوباره عکسی دقیق و بررسیهای کارشناسانه این حرفها را رد میکند.
معروفترین این ماجراها مربوط به عکسی میشد که فضاپیمای وایکینگ در 1976 از مریخ گرفت و تصویر یک صورت انسان در آن پیدا بود. عکسهای دقیقتر در ماموریتهای بعدی به خصوص ماموریت «مارس گلوبال سورویر» نشان داد که این فقط یک تپه است که در تصویر وایکینگ اینطور افتادهاست.
اما در جدیدترین این موارد، در یکی از عکسهایی که سال 2007 مریخ نورد اسپریت از این سیاره فرستاده است، لکه سیاهی دیده میشود که شبیه مجسمه سنگی زنی، نشسته روی سنگ است.
این تصویر، اگرچه در روزهای اخیر جنجالی در رسانههای غربی به پا کرد اما در مقایسه با تصاویر قبلی میشود گفت آنچنان هم سروصدا نکرد و سرانجام بررسی و جمعآوری نظرات کارشناسان نشان داد این تصویر تنها یک صخره سنگی است که از این زاویه خاص اینطور دیده میشود.
اما این مسئله باز این سئوال را در ذهن خیلیها ایجاد کرد که آیا اصلا وقوع چنین رویدادی ممکن است؟
ماجرای تنهایی بشر در کائنات و سفر انسانهای فضایی به زمین ماجرایی طولانی به قدمت تاریخ دارد.
اکثر ما با داستانهایی که از ارتباط فراعنه با آدم فضاییها در تاریخ نقل شدهاست، آشناییم. عنوان کلاسیک ارابه خدایان را هم شنیدهایم.
اما روزبهروز با پیشرفت علم و ایجاد درک عمیقتر در بشر از شرایط و امکاناتی که در جهان باید مهیا شود تا حیات هوشمند شکل بگیرد، هنوزهم افرادی پیدا میشوند که دنبال پرکردن این تنهایی نوع بشر در کائنات هستند.
هنوز هم افرادی در دنیا دنبال هوش فرازمینی و یا حداقل آثار آن در همین نزدیکیها هستند.
داستانها و فیلمهای بزرگ ژانر علمی تخیلی هم کم نیستند. حتی یکی از برجستهترین آثار تاریخ سینما، «2001، ادیسه فضایی» را استنلی کوبریک درباره حیات هوشمند و آثارآن در نزدیکی ما، ساختهاست.
هنوز هم در تاریخ رادیو، از اجرای شاهکار اورسون ولز از رمان «جنگ دنیاها» در سال 1938 در رادیو CBS بهعنوان شاهکار تاریخ نمایشنامههای رادیویی یاد میشود و البته رفتار عجیب مردم آمریکا پس از آن قسمت معروف نمایشنامه شاید توضیح خوبی باشد که چرا ما هنوز دنبال هوش فرازمینی هستیم!
در آستانه فرورفتن دنیا به دوران مصیبتبار جنگ دوم جهانی و در دوران پساز رکود اقتصادی ایالات متحده پس از سهشنبه سیاه بورس وال استریت، مردم که در شرایط بد اقتصادی زندگی میکردند، پای رادیو مینشستند تا حداقل دوران فراغت خود را با آن سپری کنند.
در چنین شرایطی است که تخیل شکل میگیرد. اجرای شاهکار اورسون ولز از صحنهای که فضاپیماهای مریخیها به زمین حمله میکنند در روز 30 اکتبر آنسال، آنقدر عالی بود که مردم در سراسر آمریکا از ترس بیرون ریختند و به آسمان نگاه میکردند تا ببینند این مصیبت کی بالای سر آنها میرسد!
شاید اگر بدانیم که حیات چهطور شکل گرفته و چه محدودیتهای برای انتقال یک موجود هوشمند به جایی در حوالی سیاره ما، مثلا مریخ، وجود دارد، به قدرت تخیل بشر، بیشتر پی ببریم!
حیات از کجا آمدهاست؟
حیات روی کره زمین سابقهای حدود 4 میلیارد سال دارد. درحالی که تئوریهای جدید بیان میکنند که مولکولهای اصلی و پایهای حیات از حدود 6میلیارد سال پیش در فضای اطراف منظومه شمسی وجود داشتهاند پیش از این تصور میشد که عناصر پایهای حیات در زیر اقیانوسها و در کنار آتشفشانهای زیر دریا شکل گرفتهباشد.
اما این تئوری یک مشکل داشت. یکی از انواع مولکولهای پایه حیات، پروتئینها هستند. پروتئینها مسئول کنترل کلیه اعمال حیاتی در بدن انسان هستند.
همه انواع پروتئینها و آنزیمها از 21 نوع مولکول پایهای ساختهشدهاند که ترکیبهای مختلف این مولکولها، پروتئینها را میسازد. این مولکولهای پایهایتر، اسیدهای آمینه هستند.
نکته جالب این است که اسیدهای آمینه متقارن نیستند. گروهی از آنها چپگرد هستند و گروهی راستگرد. البته این بهمریختگی تقارن، مانعی در برابر فعالیتهای حیاتی آنها نیست.
وقتی در آزمایشگاه و با استفاده از روشهای شیمیایی، اسید آمینه تولید میشود، میبینیم که 50 درصد آنها چپگرد و 50 درصد آنها راستگردند.
اما وقتی که پروتئینهای طبیعی را به اسیدهای آمینه تجزیه میکنیم، چه این پروتئین از یک سیب درشت لبنانی خارج شدهباشد، چه از بدن یک جانور دریایی در اعماق اقیانوس آرام و چه از تن یک اسکیمو در آلاسکا، درهرصورت همه اسیدهای آمینه آن چپ گردند.
هیچ کدام از نظریههایی که بهنوعی توجیه میکند که حیات روی زمین شکل گرفتهاست، نمیتواند این پدیده را توجیه کند.
اما اگر فرض بر این باشد که این عناصر پایه حیات در فضای اطراف منظومه شمسی پخش باشند، آنگاه میتوان چپگرد بودن اسیدهای آمینه را توجیه کرد. میدانیم که در خورشید، فرآیندهای هستهای هستند که انرژی تولید میکنند.
اما میزان انرژی تولید شده به میزان سوخت هستهای (هیدروژن) که درخورشید مصرف می شود بستگی دارد. همین باعث میشود که فرکانس اصلی نوری که از خورشید ساطع میشود، در طول زمان تغییر کند.
حدود 6 میلیارد سال پیش، پیک این فرکانس در محدودهای بوده که میتوانسته اسیدهای آمینه راستگرد را تجزیه کند اما اسیدهای آمینه چپگرد، به دلیل همین عدم تقارن، انرژی متفاوتی برای تجزیه شدن لازم داشتهاند و برای همین باقی ماندهاند.
برای تایید این نظریه،آژانس فضایی اروپا، فضاپیمای بیسرنشین و روباتیک «روزتا» را 2سال پیش به فضا فرستاد تا با استخراج یخهای یک دنبالهدار در سال 2014 و بررسی اسیدهای آمینه روی آن، این نظریه را تایید، یا رد کند.
اگر عناصر پایهای حیات در فضا موجود و درحرکت باشند یا این که حداقل در کهکشان راهشیری وجود داشته باشند، در هر نقطهای که بتوانند و شرایط مناسب باشد، مثل زمین میتواند حیات به شکل ساده آن شکل بگیرد. قمر تایتان (کیوان)، قمر اروپا (مشتری) از مکانهای مناسب فعلی در کهکشان راهشیری هستند.
همچنین گذشته مریخ هم میتواند حیات ساده مولکولی و سلولی را تجربه کردهباشد. اما احتمال این که این حیات ساده در طی یک فرآیند تکامل تبدیل به یک موجود هوشمند بشود، در حد صفر است.
شاید در کهکشانی که میلیونها سال نوری با ما فاصله دارد، چنین اتفاقی زمانی بیافتد. اما این حیات چگونه و چهطور میخواهد حدس بزند که به کدام سمت و سو برود تا انسانهای زمینی را پیدا کند.
این همان مشکلی است که ما هم با آن مواجهیم و علاقهمندان زیادی از سراسر دنیا در پروژه «ستی» به دنبال این حیات هوشمند میگردند.
وعده دیدار در مریخ
این که چرا ما بیشتر دنبال این آثار موجودات فضایی در مریخ میگردیم هم مسئله جالبی است.
طرفداران نظریه «وجود یک موجود هوشمند فضایی که زمانی از زمین دیدار کردهاست» ادعا میکنند که این موجودات آثار خود را روی مریخ گذاشتهاند تا زمانی که بشر به آن حد از فناوری برسد که بتواند این آثار را روی مریخ پیدا کند، دنبال آنها بگردد! اما اگر کمی عاقلانهتر به این قضیه فکر کنیم میبینیم که «ماه» جای بهتری برای این کار است.
البته آرتور سی کلارک در رمان 2001 ادیسه فضایی به این نکته پیبرده است اما این رمان سالها بعد از «جنگ دنیاها» نوشته شده که در آن مریخ مرکز این موجودات بودهاست و شاید برای همین است که مریخ اینطور اثرش را روی ذهن ما گذاشتهاست.
هرچه احتمال پیدا کردن گونههای ساده از حیات مثل فسیل موجودات تکسلولی یا مایکرومولکولها در منظومه شمسی، با فعالیتهای فضایی بیشتر می شود، واقعیتهای زیادی بر ما آشکار میشود که نتیجه آن این است: «ما تنها موجودات هوشمند کائنات هستیم»!
موضوع واقعا جالب و جذاب میشود اگر ما موجودات فضایی هوشمندی در حد خودمان یا حتی بسیار سادهتر در جایی بسیار دورتر پیدا کنیم و با آنها مراوداتی هم داشتهباشیم. اما علم احتمال وقوع چنین رویدادی را نزدیک به صفر میداند. دقت کنید: نزدیک به صفر.