«باغ فردوس، پنج بعدازظهر» آخرین ساخته این فیلمساز هم اکنون بر پرده سینماهاست. فیلمی با فضای عاشقانه، که اجرای حرفهای اش تحتالشعاع فیلمنامه نه چندان پختهاش قرار گرفته است.
شایقی به گفته خودش در «باغ فردوس...» کوشیده تا در فضای پر از تکرار سینمای ایران، نگاهی تازه به مضمون عشق داشته باشد.
وقفهای چند ساله میان فیلم قبلیتان با باغ فردوس... پیش آمد. دلیل این که در این سالها فیلمی را مقابل دوربین نبردید چه بود؟
- دلیل اصلی آن سختی شرایط فیلمسازی در ایران است. از سویی هزینهها افزایش یافته و از سوی دیگر بازگشت سرمایه مسأله سازشده که این عدم بازگشت سرمایه به مشکلاتی چه در بازارهای داخلی و چه در بازارهای خارجی بازمیگردد که خود زاییده شرایط نامساعد دیگری است. در عین حال حضور نسل جوان فیلمساز است که با آمدنشان نیاز به امکانات و فضای وسیعتری است. در این مدت هم بیکار نبودهام و با تلویزیون همکاری میکردم.
در سکانسهای ابتدایی فیلم جایی که دکتر در حال مشاوره است، به نظر میرسد که هر کدام از این بیماران میتوانند سوژه اصلی فیلم باشند و هر کدام بیماریشان به یک مسأله اجتماعی بازمیگردد که زیباترینش را که در عین حال در کنار داستان نگه داشتید ترس از دوزخ و گناه بود و در آن میان، گویی بیماری که حاصل دنیای مدرن و مصرفگرایی است را برگزیدید.
- کمابیش همین است نوع بیماری دختر در وهله اول به فرهنگ حاکم بر طبقه خودش بازمیگردد که ناشی از آن تجملگرایی است و همانطور که گفتم بعد متوجه میشویم که این مشکلی است که بر همه جامعه حاکم است.
دکتر هنگامی که با ویژگیهای دختر روبهرو میشود به نوعی تصویر جوانی خودش برایش تداعی میگردد و برای همین به این بیمار علاقهمندتر میشود و تصویر جوانی خودش نیز همین است.
تصویر آدمی که با محیط اطراف دچار مشکل است و زندگیای ساده در عزلت و تنهایی به دور از مقام و ثروت برای خودش ساخته منتها نگران دختر است که براساس فشار دنیای اطراف به خودش آسیب برساند و راه معالجه را آشتی دختر با دنیای اطرافش قرار میدهد، به عنوان مثال این که همه دروغها از روی بدطینتی نیست و شرایطی ایجاد میکند که با دنیای اطرافش سازش کند و حتی تا جایی دختر را پیش میبرد که دست به کار تبلیغاتی بزند، کاری که نوعی بزرگنمایی و تزویر
و ریا نیز در آن هست.
تم داستان خیلی براساس تقابل سنت و مدرنیته بنا نشده است ولی یکجورهایی ارتباط دختر و دکتر را میتوان پیوند سنت و مدرنیته دانست.
دریا دچار بیماری روانی است و مدام در حال اعتراض و برونریزی فشارهای روحی است که سالها تحت فشار قرارش داده و به نوعی یک سری جنونهای آنی دارد چطور میشود که در مدت زمانی کوتاه، به زندگی عادی و کار بازمیگردد؟ این کمی غیرقابل باور نیست؟
- این دختر یک پروسه را طی میکند و یک شبه این اتفاق نمیافتد هر چند که ما در طول فیلم گذشت زمان را حس نکنیم ولی من از طریق قیدهایی که لابهلای صحنهها و سکانسها گنجاندم گذشت زمان را نشان میدهم. به هر حال هر بیماری قابل درمان است و جدای از راهکارهای درمانی دکتر، یک نوع پروسه عشق درمانی نیز اتفاق میافتد.
در عین حال دریا نسبت به بیماری اش آگاهی دارد و از بیماری که نسبت به موقعیتش خودآگاهی دارد چنین اعمالی نباید سربزند.
- نمیشود گفت بیمار نیست، ولی این از آن نوع است که به بیماری اش واقف است منتها دقیقاً نمیداند چیست و خودش اشاره میکند که اگر به دنبال ریشههای بیماری من هستید به دنبال ریشهها نباشید.
بیماری من لاعلاج است، غیرقابل درمان است و در نتیجه یک مجموعه مسأله است که در ذهن او و فیلم منعکس میشود و میخواهد بگوید یک مورد خاص نیست که باعث ایجاد بیماری شده، بلکه مجموع از عوامل موجب این مسأله شده است.
در خانه دکتر چرا همیشه باز است یک فرضیه بازمیگردد به تصور ذهنی من که همان تأیید سنت و تقبیح مدرنیته است و باز بودن در از المانهای جامعه سنتی یا این که پیشبرد داستان مستلزم چنین تمهیدی بود.
- برای پیشبرد داستان نیست، ناشی از تفکر سنتی دکتر هم نیست، بیشتر به این منظور در فیلم گنجانده شده است که نشان دهیم که دکتر یک شخصیت مسئول و علاقهمند به حرفهاش است و به بیمارانش اهمیت میدهد.
با وجود بازی خوبی که از حامد بهداد دیدیم ولی نماهای مختص او خوب پرداخت نشدهاند وگاهی اوقات سؤال برانگیزند. یکجا میبینم که مشکل بهداد با دریا در رستوران حل میشود ولی بعد دوباره شاهد تداوم بحران هستیم و شکستن شیشه بیدلیل بهداد را میبینیم.
- صحنه رستوران، صحنهای نیست که این دو به تفاهم رسیدهاند ما چنین مقدمهچینی نمیکنیم، دختر حتی اکراه دارد که با پسر تماس بگیرد و این قرار ملاقات فضایی برای رد و بدل کردن حرفهای این دو است. حرفهای دختر چیست؟
این که به درد یکدیگر نمیخوریم و حتی در صحنه لانگ شات پس از خروج دکتر استیصال را در نگاه دریا میبینیم که در یک کار انجام شده قرار گرفته است ولی در مورد پرداخت نشدن توضیحی ندادید، چه چیز این نقش پرداخت نشده است؟
احساس میشود که شخصیت پردازی کامل نیست، یک پسری که عاشق است و در عین حال علاقهاش را با قرارداد کاری با مادر زیر سؤال برده است. این کل تصویری است که ما از این نقش داریم.
- همه نقشها قرار نیست شخصیتپردازی شوند، ما آدمهای اصلی که شخصیتپردازی میکنیم و بقیه کمابیش عنصرهای تکمیلی هستند و نقش کاتالیزور را بازی میکنند و شخصیت اصلی را کامل میکنند و موقعیتهایش را توضیح میدهند ضرورت حضور این جوان قرار گرفتن در مقابل دکتر است که دختر بتواند انتخاب صحیحی داشته باشد و این تصور که دختر فقط دکتر را یک مورد مناسب دیده است و به او علاقهمند شده باشد، آنچه در بهداد میبینیم بدی نیست ولی خامی و ناپختگی یک جوان است.
ابراز عشق در ماشین و پرتاب سنگ به شیشه نشانه این خامی است. ولی به هر حال نکات کلیدی را در مورد جوان توضیح میدهیم که یک دانشجوی پزشکی است و به دنبال کار است و موقعیتش را از دست نمیدهد. به نوعی نماینده بخشی از نسل جوان است، درگیر مسائل مالی و در عین حال زندگی که هدفمند و دقیق نیست که ناشی از شرایط دنیای اطرافش است.
این میزان توضیح در ارتباط با این نقش کافی بوده است و اگر قرار بود وارد جزییات نقش شویم هسته اصلی از دست میرفت. موضوع اصلی ما دختر است اگر فیلمنامه به دست دوستانی که فیلمهای پرفروش میسازند میافتاد از این ظرفیتها استفاده میکردند که نوع قصه و نوع نگاه را تغییر میداد.
فیلم در عین تأیید سنتها تابوهای ذهنی را زیر سؤال میبرد. ازدواج بر اساس تفاوت سنی، ازدواج با مردی که زمانی داستان عاشقانهای با مادر داشته.
- تلاش بر این بود که مقداری از یک قصه تکراری پرهیز کنم ، به همین دلیل وارد چنین قصهای شدم و چنین مثلی را دنبال کردم. نکته دیگری که میشود اضافه کرد این است که دریا دکتر را جایگزین پدرش میکند و از این طریق کمابیش یکنوع هملت دخترانه شکل میگیرد.
فیلم مضمون خوبی دارد ولی یکنوع شتابزدگی و بیتوجهی در آن دیده میشود که اگر این کاستیها مورد توجه قرار میگرفت و رفع میشد نتیجه مطلوبتر میشد.
- مثال بزنید، چون این گونه نبوده است که بخواهیم فقط قصه را جمع کنیم روی فیلم کار شده است.
نه این که فیلم را سرسری و بدون فکر و با هدف جمع کردن پیش بردهاید، ولی نکاتی در فیلم هست که حس میشد که اگر روی آنها بیشتر کار میشد و بیشتر مورد توجه قرار میگرفت نتیجه بهتری میگرفتید و فیلم قویتر از آنچه هست میشد.
- قطعاً این قاعده کلی وجود دارد هر چه بیشتر روی فیلم کار شود سرمایه، امکانات و وقت بیشتری در اختیار باشد حاصل کار مطلوبتر میشود و در شرایط ایدهآلتر فکرها و ریزبینیها بیشتر میگردد و اگر ما لابراتوارهای درخشانی داشتیم و نگاتیوهای بهتری در اختیارمان بود حاصل کار بهتر میشد ولی من مجموعاً از شرایط تولید کار و مجموعه گروه راضی هستم.
گفتید مثال، صحنههایی که پس از سکانس گلفروش است و دختر تلفنی حال مادرش را به دکتر میگوید و پس از آن تعقیب دکتر را میبینم، فاصله دکتر و دریا در کادر رعایت نشده است و تماشاگر مدام منتظر است که دریا دکتر را ببیند.
- این مشکلی است که در زمان فیلمبرداری اتفاق افتاده و به مراحل بعد که بگوییم فیلم را جمعآوری کردهایم، باز نمیگردد. این به انتخاب لنز مربوط میشود که باید لنز تلهقویتری انتخاب میشد و بعد یک مقداری فاصله دختر و دکتر را بیشتر میگرفتیم و خودم نیز هنگام دیدن راشها متوجه این قضیه شدم و در مونتاژنهایی سعی کردم تا میتوانم از این بخش حذف کنم که کمتر به چشم بیاید.
بازی رضا کیانیان بیشتر متکی بر سکوت است. این تصمیم خودتان بود یا نظر کیانیان هم در آن سهیم بوده است؟
- نه این مسأله در فیلمنامه وجود داشت. یکی از تکنیکهایی که من در فیلمنامه به کار بردهام این است که گفتوگو خیلی کم دارد و بیشتر تکگویی است و کم و بیش عامدانه است و بابت این فکر است که در دنیای مدرن و بویژه در دوران معاصر کشور ما گفتوگو کمتر اتفاق میافتد و بیشتر همه حرف خودشان را میزنند و کمتر به حرف یکدیگر توجه میکنند و در کل تکگویی در فیلم برگرفته از چنین تفکری است، ولی در ارتباط با دکتر هنگامی که او فکر میکند که گفتوگو امکانپذیر نیست و کمتر آدمها به حرفهای یکدیگر گوش میدهند .
دکتر که شخصیت خاصتری است این اتفاق در موردش ملموستر است ترجیح میدهد سکوت کند و صحبت نکند این از یک زاویه در زاویه دیگر این که به دلیل تخصص و طبابتش بیشتر باید نگاه کند و دقت و کنکاش داشته باشد تا ببیند با چه نوع بیماری سروکار دارد، مجموعه این باعث شد که کمتر گفتوگو و در سکوت بازی کند. برهمین اساس نگاهها خاص میشود.
یکی از کارهایی که کردیم چون یک شیطنت در نگاه دکتر هست سعی کردیم شیطنت را حذف کنیم بخصوص این که چون در انتها قرار است متوجه این شویم که او نیز با دریا درگیر عاطفی است ولی بروز نمیدهد و ولی باید این مرز حفظ میشد تا این قضیه خیلی واضح و علنی نشود که رعایت همه اینها نیازمند حساب و کتاب و دقت است که آقای کیانیان به خوبی از پس آن برآمد.