سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۸:۱۳
۰ نفر

دانیال تنها فرزندم بود. با هم باشگاه می‌رفتیم و من و همسرم ۱۷سال زندگی‌مان را پای او گذاشتیم، اما حالا و با مرگ او همسرم بیمار شده و زندگی‌ام از هم پاشیده است.

دانيال -اشتباه پزشكي

اینها را پدر دانیال رمضانی می‌گوید. مردی که این روزها کارش شده از دادسرا به پزشکی قانونی رفتن و دنبال این نامه و آن نامه بودن تا شاید بتواند مقصران مرگ تنها فرزندش را پای میز محاکمه بکشاند. او هنوز هم باورش نمی‌شود شکستگی ساده انگشت کوچک تنها فرزندش و قصور پزشکی در جریان عمل جراحی، دست به‌دست هم داده تا حالا او و همسرش با بزرگ‌ترین داغ زندگی‌شان روبه‌رو شوند.

ماجرایی که برای دانیال ۱۷ساله رخ داد، از روزچهارشنبه، سوم بهمن‌ماه شروع شد. آن روز دانیال که سال آخر رشته مکانیک در دبیرستان مطهری در خیابان سراج تهران بود همراه تعدادی از همکلاسی‌هایش سرگرم بازی والیبال بود که به‌خاطر ضربه‌ای که به انگشت کوچکش وارد شد، بند بالایی آن شکست. دانیال آن روز به خانه رفت و همراه مادرش راهی بیمارستان شد اما به آنها گفته شد که انگشت وی باید جراحی شود و قرار شد دانیال صبح روز بعد، با حالت ناشتا برای انجام عمل جراحی به بیمارستان مراجعه کند.

علی رمضانی، پدر دانیال در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: آن روز تنها کاری که در بیمارستان کردند، این بود که انگشت دانیال را ثابت نگه دارند و گفتند که باید رویش کیسه یخ بگذاریم تا دردش کمتر شود. صبح روز بعد چون گفته بودند عمل ساده و سرپایی است، همسرم همراه دانیال به بیمارستان رفت اما نمی‌دانم چرا عمل انجام نشد و گفتند که باید صبح روز بعد به آنجا مراجعه کنیم. پسرم تا صبح روز بعد درد می‌کشید و تلاش می‌کرد با کیسه آب یخ درد را کمتر کند تا اینکه صبح روز جمعه برای عمل جراحی به بیمارستان رفت.

  • جراحی نافرجام

آن روز پسر ۱۷ساله به اتاق عمل منتقل شد. دکتر بیهوشی تصمیم گرفت به جای بی‌حسی موضعی از بیهوشی کامل استفاده کند و پس از آن عمل جراحی شروع شد.

پدر دانیال می‌گوید: قرار بود عمل خیلی زود تمام شود اما وقتی خودم را به بیمارستان رساندم، از همسرم شنیدم که هنوز پسرم در اتاق عمل است. پس از آن به جای بخش او را به اتاق آی‌سی‌یو بردند و وقتی دلیل آن را پرسیدم گفتند که باید تحت مراقبت باشد.

دانیال اما هرگز از آی‌سی‌یو خارج نشد. چرا که او در جریان انجام عمل جراحی دچار افت فشار و در نهایت ایست قلبی شده و هر چند ضربان قلبش با احیای قلبی برگشته بود اما شرایط وخیمی داشت.

پدرش می‌گوید: روزهای نخست که پسرم در آی‌سی‌یو بود، پزشکان می‌گفتند که هر طور شده او را درمان می‌کنند و نگرانی‌ای وجود ندارد اما روزها می‌گذشت و خبری از بازگشت پسرم به زندگی نبود. در این مدت من و همسرم شبانه‌روز در بیمارستان بودیم و در انتظار شنیدن خبر بهوش آمدن دانیال اما این اتفاق هرگز رخ نداد. ۴یا  ۵روز که از این ماجرا گذشته بود، در داخل بیمارستان کمیسیون پزشکی تشکیل شد. من حالم بد بود و برای همین در این جلسه شرکت نکردم اما  ۲نفر از همراهان که در آنجا بودند تعریف کردند که در طول جلسه دکتر بیهوشی گفته بود که اشتباه کرده و حالش بد بود.

  • خبر تلخ

دانیال ۱۲روز در آی‌سی‌یو و درحالی‌که دستگاه‌های مختلفی به بدنش وصل بود بستری بود اما پزشکان هرگز نتوانستند وعده‌ای را که به پدر و مادر او داده بودند عملی کنند و در نهایت او دچار مرگ مغزی شد و جانش را از دست داد. «وقتی خبر مرگ پسرم را به ما دادند، دنیا روی سرم خراب شد. من و همسرم ۱۷سال زندگی‌مان را پای او گذاشته بودیم. در همه روزهایی که او در بیمارستان بود، ما در برزخ بودیم و همسرم هرگز آب خوش از گلویش پایین نرفت. حالا هم نگران او هستم چرا که مدام از هوش می‌رود و مجبورم او را به بیمارستان ببرم. حتی به ما گفته‌اند که باید همسرم را نزد روانپزشک ببریم، چرا که از نظر روحی شرایط بدی دارد.»

پدر دانیال ادامه می‌دهد: «از وقتی این اتفاق افتاده زندگی‌ام از هم پاشیده. در این مدت حتی نتوانسته‌ام به محل کارم بروم و همه تلاشم این است در مقابل همسرم خودم را قوی نشان دهم و گریه نکنم. اما نیمه‌شب‌ها از خانه بیرون می‌زنم تا بتوانم در جایی خلوت فریاد بکشم و گریه کنم. وقتی سراغ رئیس بیمارستان رفتم و پرسیدم چرا پیش از بیهوش کردن پسرم، از او آزمایش نگرفته‌اند، جواب داد که فقط از افراد بالای ۴۰سال و زیر ۵سال آزمایش می‌گیرند. در پرونده پزشکی پسرم نوشته‌اند که او هنگام عمل جراحی استرس داشته و گریه می‌کرده. در این شرایط چرا او را عمل کردند؟»

او می‌گوید: «من و دانیال شب‌ها با هم به باشگاه می‌رفتیم و ورزش می‌کردیم. او رزمی‌کار هم بود و دان یک تکواندو داشت. چه آرزوهایی که برایش داشتیم اما حالا ۳ روز است که او را همراه همه آرزوهایش به خاک سپرده‌ایم. من از کادر پزشکی بیمارستان، از پزشک جراح و پزشک بیهوشی شاکی هستم. آنها حتی برای گفتن تسلیت به خانه ما نیامدند. وقتی برای شکایت به دادسرا رفتم، نامه دادند که باید به فلان جا بروم و از آنجا به جای دیگر. نمی‌دانم این همه کاغذبازی برای چیست؟ با این حال از این کاغذبازی‌ها خسته نمی‌شوم و پیگیر پرونده پسرم هستم تا مقصران مرگ او معرفی و محاکمه شوند. آنها باعث شدند که نه‌تنها پسرم که زندگی‌ام را از دست بدهم و من از پیگیری پرونده دست نخواهم کشید.

کد خبر 431541

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha