نقاشان، غیراز رئالیسم، شیوههای دیگری را امتحان کردند و در این آزمون و خطاها سبکهای مختلف نقاشی به و جود آمد.
از سوی دیگر عکاسها که در ابتدا بیشتر عکاسی پرتره میکردند، عکاسی را بهعنوان یک هنر مطرح کردند. عکاسی با گرفتن پرتره در میان مردم رواج پیدا کرد و در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم با حضور عکاسها در جنگ، حرفهای شد و...مایکل لنگفورد نویسنده کتاب «داستان عکاسی» در این کتاب دورههای مختلف عکاسی را به دو بخش «تکامل فنی» و «موضوعات، سبکها و نگرش ها» تقسیم کرده است و در هر کدام از این بخشها جداگانه درباره پیشرفت دوربینهای عکاسی و تغییر سبکها نوشته است.
لنگفورد رئیس دپارتمان عکاسی کالج سلطنتی انگلیس است. این کالج خود را مهد هنر در جهان میداند.رضا نبوی مترجم کتاب داستان عکاسی درباره کتابهایی که لنگفورد نوشته است میگوید: « این سومین کتابی است که لنگفورد درباره عکاسی نوشته است.
او این کتاب را به گونهای نوشته است که برای همه علاقهمندان هنر قابل استفاده باشد، مخاطبان این کتاب فقط دانشجویان عکاسی یا عکاسها نیستند. او «عکاسی پیشرفته» را برای دانشجویان فوق لیسانس عکاسی نوشته است، برای همین متن سنگینتری دارد. «عکاسی پایه» را هم برای دانشجویان دوره لیسانس عکاسی نوشته است. لنگفورد همیشه در پایان هر فصل خلاصهای از کتاب را میآوردکه بهعنوان یک مرور است.»
رضا نبوی فوق لیسانس عکاسی دارد و از سال 62 به تدریس عکاسی مشغول است. نبوی ترجمه مجموعه عکاسی دیجیتال( سه کتاب در یک جلد)، عکاسی پایه، عکاسی پیشرفته، اصول کارگردانی و سینما را نیز انجام داده است.
کتاب داستان عکاسی را انتشارات افکار در 270 صفحه با قیمت 6500 تومان منتشر کرده است. در اول این کتاب از اگرهایی که قبل از به وجود آمدن عکاسی بوده، نوشته شده «اگر فقط یک صحنه قادر به ترسیم خود بود! اگر فقط به روشی جادویی امکان نمایش دقیق واقعیت بدون نیاز به مهارتهای طراحی و کار سخت میسر بود!» با نبوی درباره این کتاب و اختلافهایی که در تاریخ عکاسی است، گفتوگو کردهایم.
- مایکل لنگفورد در نوشتن تاریخ عکاسی با وجود اختلافهایی که در شروع تاریخ عکاسی به ویژه بین کشورهای انگلیس و فرانسه است، بر مبنای چه روایت تاریخیای این کتاب را نوشته است؟
در عکاسی مثل بقیه هنرها مثل سینما، شبهه تاریخی وجود ندارد. اختلافی که در تاریخ عکاسی وجود دارد، به این بر نمی گردد که چه کسی چه عکسی را گرفته است و هر اختراعی متعلق به چه کسی است بلکه بحث بین انگلیسیها و فرانسوی هاست.
انگلیسیها در تاریخ عکاسی نقش فرانسویها را کمرنگ می کنند و فرانسویها سعی می کنند نقش انگلیسیها را کمرنگ کنند. لنگفورد به نسبت دیگر افرادی که تاریخ عکاسی را روایت می کنند سعی کرده نگاه منصفانه و متعادلی داشته باشد، اما در نهایت باز در بعضی فرازهای تاریخی کفه را به نفع انگلیسیها سنگین می کند، چون به هر حال لنگفورد انگلیسی است.
- با وجود این که میگویید در تاریخ عکاسی شبهه تاریخی وجود ندارد، اما در کتابها درباره بعضی روایتهای تاریخی صحبتی نمیشود، مثل ایجاد اولین اتاق تاریک توسط یک ایرانی به نام الحسن که در این کتاب هم به آن اشارهای نشده است.
در تاریخ عکاسی و کتاب هایی که در بازار کتاب است، بعضی جزئیات دقیق گفته نمیشود. هم فرانسویها، هم انگلیسیها نقش الحسن را که یک ایرانی بوده است روایت
نمی کنند.
آنها هیچ اشاره ای به الحسن نمی کنند، در حالی که الحسن یک ایرانی مسلمان بوده که در اوایل قرن 11میلادی یادداشت هایی مبنی بر شناخت عالم مثل و شرحی برای ساخت اتاق تاریک نوشته است و داوینچی در قرن پانزدهم درباره اتاق تاریک که الحسن قرن11 درباره آن گفته بود، نوشته است. ماعلم عکاسی را سالها پیش از این که اروپا به آن برسد و درباره آن تحقیق کند، به واسطه علم فیزیک داشتیم، اما در طول سالها امکان عملی کردن آن را نداشتیم. درباره نقش الحسن در هیچ جایی در کتابهای رایجی که در بازار وجود دارد نوشته نشده است.
فقط در کتاب هایی که در دانشگاه آکسفورد درباره تاریخ عکاسی است و جزئیات درآنها هست، درباره الحسن نوشته شده. در واقع پایهگذار عکاسی الحسن بود ولی نتوانست اختراعش را جهانی کند.
- اختلاف فرانسه و انگلیس به چه مسئلهای مربوط است؟
انگلیسیها می گویند ما زودتر به علم عکاسی و جزئیات آن رسیدیم، اما فرانسویها زودتر آن را اعلام کردند. فرانسویها هم معتقدند که زودتراز انگلیسیها به این علم رسیدهاند و اگر انگلیسیها زودتر از آنها میرسیدند، حتما اختراع خود را جهانی میکردند.
فرانسویها برای رشد عکاسی و به وجود آوردن امکاناتی مانند اتاق تاریک، فلاش، سه پایه و... تلاش بیشتری کردند واین تلاش را زودتر از انگلیسیها عملی کردند. لنگفورد اشاراتی به این موضوع دارد، ولی این اشارات با توجه به انگلیسی بودنش زیاد نیست. او با توجه به مسئولیتی که در کالج سلطنتی دارد نتوانسته است خیلی این قضیه را باز کند.
- شما نقش انگلیسیها و فرانسویها را چگونه تعریف میکنید؟
من اصلا نمیخواهم درباره این اختلاف بگویم که فرانسویها زودتر این علم را شروع کرده اند، یا انگلیسی ها. مسئله این است که فرانسویها زودتر از انگلیسیها عکاسی را بهعنوان یک هنر مستقل پذیرفتند. فرانسویها با این هنر جدید جدیتر برخوردکردند و از امکاناتی که داشتند منطقیتر استفاده کردند، اما انگلیسیها ابتدا عکاسی را بهعنوان یک هنر مستقل نپذیرفتند و آن را هنری میدانستند که دنباله روی نقاشی است. البته این مسئله به خاطر فشارها و نظارتهای انجمن سلطنتی انگلیس روی هنرهای مختلف بود.
انجمن سلطنتی انگلیس تشخیص داده بود که عکاسی دنباله روی نقاشی است و کسانی هم که به عکاسی روی آورده بودند سیاست آنها را پذیرفته بودند. در حقیقت فرانسویها در کارهای عکاسی تجربه های جدیدی آموختند و با استفاده از خلاقیت شان به کارهای نو روی آوردند.
- میتوانیم بگوییم که عکاسی با توجه به علاقه مردم به ثبت خودشان و گرفتن پرتره توانست عمومی شود؟
یکی از علاقه هایی که بشر همیشه داشته است، ثبتکردن خودش و زنده ماندن بعد از مرگ بوده است. یکی از راه هایی که مردم برای رسیدن به این هدف انتخاب کرده بودند، کشیدن پرتره شان توسط نقاشها بوده، بعد از این که عکاسی هم آمد، این علاقه در عکس دیده شد. یکی دیگر از تفاوت هایی هم که در عکاسی فرانسه و انگلیس دیده می شود، همین مسئله پرتره است.
فرانسویها اصلا دنبال عکاسی پرتره نرفتند، ولی انگلیسیها بهدنبال ثبت تصویر و پرتره خودشان رفتند. از پرتره هایی که فرانسویها گرفتهاند می توانیم برای شناختن شخصیت افراد استفاده کنیم ولی در انگلیس عکاس دنبال نشان دادن شخصیت کسی که از او عکس میگیرد نبوده و فقط ثبت تصویرمهم بود.
در دورهای عکاسهای انگلیسی میخواستند دنبال گرفتن پرتره با توجه به شخصیت فرد باشند، اما از طرف انجمن سلطنتی سرزنش میشوند. اگر بخواهیم در تاریخ عکاسی از کسی یاد کنیم که عکسها را بر اساس شخصیت شناسی گرفته است، می توانیم به «کارش» اشاره کنیم.
کارش در عکس هایی که از افراد مشهور گرفته است، بهدنبال نشان دادن شخصیت آنها بوده. البته کارش هم از افراد در حالتی عکس گرفته که خودش تشخیص میداده باید آن گونه معرفی شوند. کارش نفر اول عکاسی پرتره در جهان است و «نیومن» با تفاوت خیلی زیاد نفر دوم.
- ما در تاریخ عکاسی دو دوره داریم که باعث متحولشدن عکاسی است؛ اول رفتن از دوران استفاده از داگرئوتیپ به نگاتیو و مرحله دوم رفتن از نگاتیو به دیجیتال است. با توجه به اختلافهایی که الان درباره نگاتیو و دیجیتال وجود دارد، میخواهم بدانم این اختلافها در آغاز استفاده از نگاتیو هم وجود داشت؟
آن موقع مشکلی وجود نداشت، عکاسها در آن زمان مبارزه منفی با نگاتیو که به سودشان بود، نکردند. داگرئوتیپ فقط امکان تولید یک نسخه را به عکاس میداد و با ظهور نگاتیو امکان تکثیر یک نسخه وجود داشت و این در زمان خودش یک کشف مهم بود. در حال حاضر عکاسان جهان با دیجیتال برخورد منفی نمیکنند، در ایران موضع گیریهایی دربرابر عکاسی وجود دارد. عدهای که هم سن و سالهای من هستند بیجهت با عکاسی دیجیتال مبارزه میکنند، و پشت این مبارزه، منطقی وجودندارد.
با پیشرفت عکاسی دیجیتال، کیفیت عکاسی بالاتر رفت و این امکانی است که باید به بهترین شکل از آن استفاده کرد. در حال حاضر هم سازمان جهانی محیطزیست اعلام کرده که تا سال 2010 باید استفاده از دوربینهای آنالوگ را به خاطر آلودگیهایی که فیلمهای آنالوگ برای طبیعت به وجود میآورند، متوقف کرد. یعنی، چه عکاسها بپذیرند، چه نپذیرند دوران استفاده از دوربینهای آنالوگ دارد تمام میشود.
- یعنی تصوری که بعضی عکاسها دارند که کیفیت عکسهای دوربین آنالوگ بهتر است و در عکاسی طبیعت و هنری استفاده از دوربین آنالوگ بهتر است، اشتباه است؟
واقعا فکر نمیکنم تفاوتی وجود داشته باشد. دوربین دیجیتال به خاطر نوبودن دستگاه هایش گرانتر است. نباید قیمت دوربین آنالوگ را با دیجیتال مقایسه کرد، بعد درباره بدی یا خوبی اش قضاوت کرد. دوربین دیجیتال از یک مدل، از مدل مشابه آن در آنالوگ حدود چهاربرابرگرانتر است. گاهی قضاوتهایی که میشود، درباره قیمت دوربین است.