ادیبان و شعرای بزرگی مانند فردوسی، اسدی توسی، دقیقی، رودکی و دانشمندان نامداری همچون ابن سینا و رازی و بیرونی و فارابی و خوارزمی و ابن هیثم و دیوانیان و مورخانی مانند طبری و بلعمی و بیهقی، عارفانی مانند بایزید بسطامی و فضیل بن عیاض و محمد بنکرام و بسیاری دیگر تقریبا هم زمان با هم، در قلمروی مشخص – خراسان بزرگ و استانهای همسایهاش؛ ری و مازندران- میزیستند. این بدان معناست که تمام آنها به تعبیری هم دوره و همسایه محسوب میشدند.
در این دوران، اگر در سطحی جهانی به تاریخ تمدن بنگریم، بزرگترین شخصیتها را در این قلمرو جغرافیایی خواهیم یافت. یعنی تردیدی وجود ندارد که اگر در برش تاریخی یاد شده به تمدنهای گوناگونِ رومی/ مسیحی، اسلامی، هندی و چینی بنگریم، تأثیرگذارترین و بزرگترین شخصیتها در تقریبا تمام حوزههای تمدنی را در این قلمرو خواهیم یافت. تقریبا تمام آنان خراسانی – یا همسایه خراسان - و ایرانی بودند.
شاید مرور زندگی یکی از دولتمردان این عصر، بتواند تا حدودی دلیلِ برجستگی ایرانیان در این دوره را آشکار سازد.در ابتدای قرن سوم هجری، یعنی در 206 هجری / 821 میلادی، عبدالله پسر طاهر ذوالیمینین، به حکومت خراسان بزرگ رسید. عبدالله در آن هنگام سمتهای مهمی مانند والی مصر و رئیس پادگان بغداد را بر عهده داشت.
عبدالله بهدنبال کشته شدن برادرانش به دست خوارج، بار سفر بست و به خراسان رفت. او در اندک زمانی نظام سیاسی نیرومند و استواری را با توجه و دقتِ بسیار بر رفاه مردم برپای داشت. او همان کسی بود که نیشابور را پایتخت خراسان بزرگ قرار داد. استان خراسانِ بزرگ در آن زمان قلمرویی تاریخی و دیرینه بود که افغانستان، ترکمنستان، بخشهایی از تاجیکستان و ازبکستان را نیز به همراه خراسانِ امروزین در بر میگرفت.
عبدالله در همان روزی که از بغداد به سوی زادگاهش باز میگشت، مردی مشهور و محبوب بود و نه تنها امنیت و آسایش را در خراسان برقرار کرد، که زمینه پرورش مردمِ بزرگی را که ذکرشان گذشت نیز فراهم آورد.
او نخستین کسی در ایرانِ پس از اسلام است که نظامی از آموزش رایگان و همگانی را برقرار ساخت. بر مبنای این نظام، کودکانِ باهوش روستایی، درصورتی که تأیید ریش سفیدان محلهشان را دریافت میکردند، با خرج دولت به شهرها فرستاده میشدند تا تحصیل کنند.
محتوای این تحصیل بر اساس هنرها و دانشهایی که در ایرانِ دوران ساسانی ریشه داشت، بنا شده بود. شاگردان در دبستانهای شهرهای بزرگی مانند مرو و نیشابور، ستاره شناسی، فلسفه، آواز و موسیقی میآموختند و وقتی میبالیدند و بزرگ میشدند؛ بهعنوان دیوانسالارانِ دولت طاهری جذب میشدند.
بزرگانی که نام و نشانشان در تاریخ برای ما به یادگار مانده و همزمان و همسایه بودنشان چنین مایه شگفتی است. عبدالله خود دانشمند و شاعر و موسیقیدانی چیره دست بود. ابن ندیم اشعارش را صد صفحه بزرگ دانسته، که ابیاتی به فارسی و عربی را در بر میگرفت. او به جای آن که به نزد خلیفه عباسی خراج بفرستد، از خزانه خلیفه پول میگرفت و خرج مردم خراسان میکرد.
عبدالله، زمانی که دید کشاورزان بر سر تقسیم آب قناتها با هم اختلاف پیدا میکنند، کتابی نوشت به نام کتاب قنی، که تا قرنها بعد مبنای قوانین تقسیم آب کشاورزی در زمینها بود. عبدالله پسر طاهر در 230 هجری درگذشت، در حالی که پدران و پدربزرگانی که فردوسی، دقیقی، رودکی، بلعمی، خوارزمی، ابنسینا و... در قلمروش میزیستند، فرزندان خویش را چنان میپروردند، که پروردند...