زیرا حکیمان و فرزانگانی چون علامه، اسوه و آموزگار کمالند و زندگی و منش آنان روشن و روشنگر است و امروز، روزگار ما به شناخت اسوههایی چون او به شدت نیازدارد.
آغاز
علامه در سال1281 شمسی در تبریز درخاندان علم و تقوی دیده به جهان گشود. در نخستین سالهای زندگی دچار تندباد حوادثی شد که زندگی او را آشفته کرد. هنوز پنج بهار از عمرش نگذشته بود که داغدار فقدان مادر شد و چهار سال بعد که هنوز غم ازدستدادن مادر را فراموش نکرده بود، غبار یتیمی بر چهره اش نشست.
مرحوم علامه طباطبایی در نوشتهای کوتاه از زندگی خویش چنین مینویسد: «البته هر کس حسب حال خود را در زندگی دارد، خوشی و تلخی و زشت و زیباییهایی دیده و خاطرههایی دارد.
من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیشتر دوره زندگانی خود را با یتیمی و غربت، با مفارقت دوستان یا انقطاع وسایل و تهیدستی و گرفتاریهای دیگر گذراندهام، در مسیر زندگی با فراز و نشیبهای گوناگون روبهرو شده، در محیطهای رنگارنگ قرار گرفتهام ولی پیوسته حس میکردم که دست ناپیدایی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات میدهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع مرا بیرون کشیده و به سوی مقصد هدایتم میکند».
علامه در اوائل تحصیل هیچ علاقهای به تحصیل نداشته است و در این زمینه میگوید: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به تحصیل نداشتم. از این روی هر چه میخواندم، نمیفهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم.
پس از آن یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد و در خود، یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل، هرگز نسبت به تعلم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم».
علامه سیدمحمدحسین طباطبایی تبریزی در اواخر اسفند سال ۱۳۲۴ از تبریز به قم مهاجرت کردند و از همان آغاز خلأیی را در زمینه پرداختن حوزویان به قرآن کریم و علوم عقلی احساس کردند.
نقل است از علامه که «هنگامی که از تبریز به قم آمدم، مطالعهای درنیازهای جامعه اسلامی و مطالعهای در وضع حوزه قم کردم و پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد تا مفاهیم والای اصیلترین متن اسلامی و عظیمترین امانت الهی را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند.
ازسوی دیگر چون شبهات مادی رواج یافته بود، نیاز شدیدی به بحثهای عقلی و فلسفی وجود داشت تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود، دفاع نماید. از این رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال، در رفع این دو نیاز ضروری کوشش نمایم».
این تشخیص نیاز و تکلیفشناسی سبب شد تا مرحوم علامه از همان آغاز، رویکردی جدی به مباحث قرآنی و عقلی بیابد.
ایشان از سال ۱۳۲۵ش دروس تفسیر خود را در قم آغاز کرد و آنچه را که در آن جلسات میفرمود، مکتوب میکرد تا اینکه نخستین مجلد«المیزان» درسال ۱۳۳۴ منتشر شد و نگارش این تفسیر شگرف، حدود ۱۷سال به طول انجامید.
تواضع و فروتنی
علامه همواره نسبت به احترام به دیگران تاکید داشت و مخصوصا با شاگردان خود بسیار با محبت رفتار میکرد.
یکی از فرزندان ایشان در این باره نقل میکند: «روزی ایشان در منزل نبودند. وقتی آمدند من عرض کردم یکی از شاگردان شما آمده بود و با شما کاری داشت». ایشان فرمود: «بگویید یکی از رفقا؛ اینها رفیقان من هستند».
فرزند ارشد ایشان نیز میگوید: «مرحوم علامه اگر با کسی معاشرت یا مسافرت میکرد و ماهها این معاشرت یا مسافرت به طول میانجامید، او نمیفهمید که علامه چه چیزی بلد است و چگونه عالمی است. هیچوقت زبان باز نمیکرد که چیزی بگوید مگر اینکه چیزی از او میپرسیدند».
دختر ایشان میگوید: «گاهی ابتکارات مهم علمی و فلسفی خویش را به گونهای ساده بیان میکرد که میپنداشتیم این مطلب در تمام کتب وجود دارد ولی پس از مراجعه، معلوم میشد فقط کشف و ابتکار خودشان بوده است. او هرگز نمیگفت برای این مطلب، چنین و چنان زحمت کشیدم یا این ابتکار من است.
یکی از شاگردان ایشان میگوید: «در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم، هرگز کلمه«من» را از او نشنیدم. در عوض لفظ «نمیدانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیدم؛ همان عبارتی که افراد کممایه ازگفتن آن عاردارند، ولی این دریای پرتلاطم علم و حکمت، ازفرط تواضع و فروتنی به آسانی میگفت».
عبادت و علاقه به اهل بیت (ع)
علامه طباطبایی همواره حضور قلب داشت و دائم مشغول ذکر خدا بود. به نوافل خیلی مقید بود و گاهی دیده میشد که در بین راه، مشغول خواندن نمازهای نافله است. شبهای ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بود، مقداری مطالعه میکرد و بقیه را به دعا، قرائت قرآن، نماز و اذکار مشغول بود.
علامه خود طی خاطرهای میگوید: «یک روز در نجف اشرف درمدرسه ایستاده بودم که مرحوم آیتالله سیدعلی قاضی از آنجا عبور کرد. چون به من رسید، دستش را برشانهام گذاشت و گفت: ای فرزند، آخرت میخواهی، نماز شب بخوان و دنیا میخواهی، نماز شب بخوان».
این فرزانه عالیقدر جهان تشیع نسبت به ساحت مقدس اهل بیت شیفتگی خاصی داشت و محبت و ارادت او نسبت به این خاندان از معرفتی ژرف و شناختی وسیع سرچشمه میگرفت. وقتی نام مبارک یکی از افراد خاندان عصمت و طهارت بر زبانها جاری میشد، اظهار تواضع و ادب در سیمایشان مشهود بود و میگفتند: «هر چه داریم، از اهل بیت پیامبر داریم».
وقتی از شهید مطهری پرسیدند «دلیل این همه تجلیل شما از علامه طباطبایی برای چیست و چرا تعبیر «روحی فداه» را در مورد استادتان به کارمی برید»، آن فیلسوف پاسخ داد: «من حکیم و عارف، بسیار دیدهام و احترام من به ایشان به خاطر علم او نیست بلکه از این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت است».
«علامه طباطبایی در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت فاطمه معصومه افطار میکرد یعنی هنگام غروب، پیاده به حرم مطهر مشرف میشد و پس از بوسیدن ضریح، به خانه میرفت و افطار میکرد. این ویژگی اوست که مرا شیفته ایشان نموده است».
اکثر افراد تصورمیکردند که شاید فیلسوف بزرگی چون علامه طباطبایی کمتر به زیارت امام رضا علیهالسلام برود. در یک سفر به مشهد یکی از حاضران پرسیده بود: «شما به حرم میروید؟». علامه در پاسخ گفته بود: «آری».
آن شخص دوباره سوال کرده بود: «آیا شما هم مثل عامه مردم بر ضریح بوسه میزنید؟». علامه پاسخ داده بود: «نهتنها به ضریح بلکه خاک تخته در حرم و هر چه که متعلق به امام رضا علیهالسلام است را میبوسم». دیگری گفت: «شلوغ است، نمیشود به حرم رفت». علامه گفت:«ما هم جزو این شلوغیها».
المیزان
تفسیر قرآن برای علامه طباطبایی، نه یک کار علمی بلکه ایفای وظیفه و ادای تکلیف بود و این مفسر عارف چه حالات عرفانی و تأثرات قلبی که در هنگام مطالعه برروی قرآن عظیم پیدا نکرده است.
آقای موسوی همدانی مترجم محترم تفسیر المیزان که برای مقابله و اطمینان از صحت ترجمه خدمت استاد علامه طباطبایی میرسید، میگوید: «در تفسیر قرآن، وقتی به آیات رحمت یا غضب و توبه برمیخوردیم، ایشان دگرگون میشد و در مواقعی نیز اشک از دیدگانش جاری میشد.
دراین حالت که بهشدت منقلب به نظر میرسید، میکوشید من متوجه حالتش نشوم. دریکی از روزهای زمستانی که زیرکرسی نشسته بودیم، من تفسیر فارسی میخواندم و ایشان تفسیر عربی که بحث در رحمت پروردگار و آموزش گناهان بود. ناگهان معظمله به قدری متأثر شد که نتوانست به گریستن بیصدا اکتفا کند و با صدای بلند شروع به اشکریختن کرد».
مرحوم شهید مطهری درباره این کار سترگ گفته است: «تفسیر المیزان، همهاش با فکر نوشته نشد؛ من معتقدم که بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است».
درعین حال مرحوم علامه این کار عظیم را وظیفه و تکلیفی بیش نمیپنداشت که با عنایت خداوندی آن را به انجام رساند.
ارجعی الی ربک
سرانجام پس از 81 سال و 18روز عمر با برکت و زندگی پرتلاش، روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسی و ملکوت رهسپار شد.
در 18محرم 1402قمری(24آبان 1360شمسی) غبار غم و بیرق ماتم در سراسر میهن اسلامی برپا و دلهای پاک اندیشمندان و بزرگان عرصه علم و دانش غرق اندوه شد. حضرت امام خمینی قدسسره ضمن اظهار همدردی، با برپایی مجلس ختم برای مرحوم علامه، این ضایعه اسفناک را تسلیت گفتند و در پی آن، دیگر مراجع و شخصیتهای علمی، مذهبی و اجتماعی چون آیتاللهالعظمی گلپایگانی(قدسسره)، آیتالله خامنهای و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در این ماتم جانکاه به سوگ نشسته و مراسم بسیاری برپا کردند.
شاگردان و دیگر ارادتمندان این چشمه فیاض الهی با سرودن اشعاری پربها، غم و اندوه خود را بیان کردند و دیگر اقشار مردم یاد و خاطره آن اسوه جاودانه و مرد الهی را گرامی داشتند. رحمت الهی و درجات خداوندی نصیب همیشه او باد.
منابع
روزنامه اطلاعات، 24/8/71، مصاحبه با فرزند ایشان
مصاحبه با عبدالباقی طباطبایی، آرشیو بنیاد شهید قدوسی
مجله مکتب اسلام، سال بیستویکم، ش 10، ص 61
کتاب «نظری به زندگی و برخی آراء علامه طباطبایی»
یادنامه استاد علامه طباطبایی، ص 131
مجله پیام انقلاب، شماره123
آینه عرفان، ص 8
سایت تبیان