انتقادات آنها نمودار اختلافی حقیقی در اردوگاه اصولگرایان بود که چون شکافی تاریخی دهان میگشود و خود را به رخ میکشید.
تصور عمومی آن بود که با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، حاکمیتی یکدست پدید آمده که در آن صدای انتقادی نخواهد بود و همه یک سره در حال تایید یکدیگر خواهند بود.
رای بیسابقه به کابینه معادلات سیاسی را در هم ریخت و نشان داد که در آتیه کشور، شگفتیهای متعددی رقم خواهد خورد.
این اختلاف در زاد و بومی فراتر از مناسبات رایج در فضای سیاسی کشور ریشه داشته و دارد؛ مسالهای غامض (شاید هم واضح!) در حول و حوش نسبت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی.
آن چنان که منادیان این انتقادگری، رسالتشان را نقد درون گفتمانی برشمرده و میشمارند.
رویکردی که گرچه همه آن را بر زبان آوردهاند، اما بسیاریشان حاضر به پذیرش عملیاش نبوده و نیستند و تا آنجا که به سیاستمداری مربوط است، ترجیح میدهند این ایده را در سطع شعار نگه دارند.
انتقادگری درون گفتمانی، مرهمی بربسیاری از دردهاست؛ سهل است اگر خریداری هم در ارکان قدرت داشته باشد، گشاینده گرهگاههایی در حاکمیت.
منشی که با بغض به کناری افکنده شده و در شرایطی که جامعه محتاج بسط بود، قبضی سخت را فراهم آورد.
گویی به این طریق راه برای آنانی که می خواستند خود را «دگر»اندیش بنامند بازسازد و صدایشان را بلند کند.
نقد درون گفتمانی، که بنیان اصلیاش را بر امر به معروف و نهی از منکر گذارده، خود تیزترین و برندهترین صداهاست.
از جنس انقلاب است و برادری است که ایراد برادر را چون آیینه در برابرش می نمایاند. مسیر طی شده را باید با صریحترین زبان به ارزیابی نشست، تا در میان تفکیک محرز انقلاب و جمهوری، انقلاب بالنده و مداوم بماند و جمهوری هم خدمتگزار و خادم.
این فهم، گلوگاه تفاوتها در جریان اصولگرایی است؛ جریانی که در میانه همه طوفانها، باز هم برجای مانده است و اگر بخواهد فراتر از آنچه تاکنون به دست آورده هم برود، گزیری جز تمسک به گفتمانی نو و نقادانه ندارد.
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن چه تدبیر و تأمل بایدش