بیش از اینکه از دولت و ساختارهای تو در توی روابط اجتماعی و اقتصادیِ آن انتقاد کند،از ما مردم انتقاد میکند و بسیاری از مسائل را ناشی از تضادِ حلناشدنیِ دولت-ملت میبیند.بعد از کتابِ موفقِ «جامعهشناسی خودمانی» و چند کتاب دیگر،این روزها اثر تازهاش به نام «شرط بلاغ» از سوی انتشارات اختران راهی کتابفروشیها شده است. انتشار این کتاب و مسائلی که این روزها جامعه ایران با آنها دست و پنجه نرم میکند بهانهای شد برای گفتگو با او که چند سالی هست حضوری در مطبوعات و خبرگزاریها نداشته است.نراقی در این گفتگو هم وضعیتِ کنونی جامعه را از منظر خود تحلیل میکند و هم از دولت میخواهد طرحهای به قولِ او غلط و بیاساسی چون حذف چند صفر از پول رسمی کشور را به مرحله اجرا در نیاورد. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید...
- جناب آقای نراقی! از آخرین گفتگویی که با روزنامهها و مجلات داشتهاید چند سالی میگذرد و در این سالها کمتر در مطبوعات حضور داشتهاید.در طول این مدت جامعه ایرانی دچار تغییر و تحولات زیادی شده است و به ویژه فضای مجازی این امکان را فراهم آورده است تا نویسندگان و پژوهشگران آسانتر و بی واسطه با جامعه مخاطبشان ارتباط برقرار کنند. شما اما به نظر میرسد از این امکان بهره نگرفتهاید. آیا علت خاصی دارد؟
حرفهای شنیدنی خیلی گسترده نیستند.آدمی که کمی احتیاط میکند باید مواظب باشد زیاده روی نکند.این روزها همه دارند حرف میزنند و به من بیشتر از این نمیرسد! وانگهی از این حرف ها گذشته سن و سال هم کم کم نقش خودش را بازی میکند! کهولت و کاهلی یک جوری همکاری هائی با هم پیدا کرده اند. همانطور که اشاره کردید فضای مجازی و شبکههای اجتماعی این روزها این امکان را فراهم آوردهاند که همه درباره همهچیز اظهار نظر میکنند و همین عامل هم به نظر من نوعی اغتشاش را سبب شده است.اما از این فضا هم میتوان به درستی بهره برد و با مخاطب ارتباط داشت. این روزها هر آدمی را که میبینید در هر سطحی یکی از این قوطیهای دیجیتالی را در دست گرفته و به طور باور نکردنی خودش را از هیچ خبرگزاری اسم و رسم دار و از هیچ دانشمند شناخته شدهای و از هیچ تحلیلگر معتبری کمتر نمیداند.ادعاهائی که بازده اش را هم در جامعه شاهدیم.خوب واقعیت این است که این حجم گسترده اطلاعات که این عده به آن مباهات میکنند لا اقل من و شما میدانیم که اکثریت نزدیک به اتفاقشان پایه و اساس درستی ندارند. البته منکر نیستم پدیده عجیب و غیرقابل انکاری است و همه هم کم و بیش محکوم به همراهی با آن شدهایم اما نمیتوانم نادیده بگیرم که همین پدیده به گونهای گوئی همگان را به اغفالی مشترک رسانده که اکثریتی تصور میکنند به یکباره واقف به اسرار شده اند. در سیاست که دیگر نگو و نپرس،در اقتصاد،در علم،در مسائل اجتماعی! و خوب این پدیده را چه دوست داشته باشیم چه نه به هر رو یک انقلاب دیجیتالی به وجود آمده است که از سودهای رسیده به علاقمندان و منتفعانش که بگذریم تخریبهایش هم از هر انقلاب اتفاق افتاده دیگری کمتر نخواهد بود.نابسامانیهایش را هم پدید آورده و خواهد آورد.باید این را بپذیریم.بهترین مثال تضاد آثارش در همین سیلی بود که شوربختانه همین چند هفته پیش کشورمان را به عزا نشاند. همراه این عزاداری ها و فداکاریهای واقعا مثال زدنی زن و مرد پیر و جوان دولتی و غیر دولتی، کم نبودند آنانی که عشق به ابراز وجود،عشق به شهرت،عشق به دانستن علت العلل هر پدیده ای بدون ابتدائی ترین دانش لازم،برای آن مناطق وضعیتی عجیب را به وجود آورد. اینان آنچنان به تکاپو در آمده بودند که صدای مددرسانان واقعی در میان هیاهوی آنان اصلا شنیده نمیشد.چه سلفیها که نگرفتند! چه بزرگان هنری و سیاسی و اجتماعی که به لباسشان گل و لجن سیل نمالیدند تا عکسی برای بسیاری از این رسانه های بی سوژه ارسال کنند! و اکثرا هم به ضمیمه یک گزارش گونه از بیکفایتی دولت و امداد گرانش برای مخاطب میفرستادند و به دلیل سابقه ذهنی مردم ما از دولت هم اتفاقا خریدارهای خوبی داشت.درست مثال یک فرصت طلائی زیر پوششی از دلسوزی برای مصیبت زدگان. در کمتر تحلیلی دیدم یا شنیدم که راوی کمی هم از بیسابقه بودن بلا حرفی به میان آورد. از کارهای انجام شدهای که حالا توسط هر گروه و ارگانی که بیانتظار و بیریا انجام داده اند سخنی به میان آورد. اما تقریبا با دقتی که خود من در این مورد به خرج دادم در صد بالائی از رپرتاژها فرقی نمیکند داخلی و خارجی،دولتی و حکومتی، کتبی و بصری، درصد چشمگیرش بدون اغراق تعریفی از خودی بود و نیشگونی از طرف روبروی مورد نظرش و در این وسط آنهائی هم که دستشان از معرکه کوتاه مانده بود با همین شبکه هائی که ذکر خیرش رفت چنان توقع مصیبت زده ها را در تعاریفی غیر واقعی از کشورهای غربی بالا بردند که خود این توقع درد آنها را به مراتب مضاعفترکرد. شوخی نیست بیست و اندی از استانهای کشور مورد حمله بیسابقه طبیعت قرار گرفته خوب دولت هم مثل رفتاری که اکثر ما در مواقع بحران میکنیم هول شده.دست پاچه شده. فکر فردا را نکرده بارها گفته ام اگر بخواهید به حلال زادگی دولت شک نکنید باید بپذیرید که این دولت و یا هر دولت دیگری با ملت فرق زیادی ندارد. امید بی پایه میدهد،وعده برای آینده میدهد.مشکل مالی هم دارد اما هنوز میخواهد صورتش را با سیلی سرخ نگاه دارد تولیدش کم است اما انتظارش زیاد، تقریبا از همه کشورها روزهای تعطیلی بیشتری دارد.درست مثل خود ما مردم. نتیجه این میشود که شد و همه دست به دست هم دادند تا عمق فاصله حاصل از دولت ستیزی را با دولت عمیقتر کنند و خدا نیاورد آن روزی را که که دودش به چشم همه برود.
- به نظر میرسد مواضع شما هم در وضعیت موجود کمی بدبینانه تر از همیشه شده است.آیا شما هم مثل بسیاری که پیش از این امیدوار بودهاند و اکنون ناامید،امیدی به بهبود فرایندها و وضعیت پیش رو ندارید؟
این روزها اعتقادات مردم اعتبار سابقش را از دست داده.این مردم بنظرم همان مردم ده سال پیش هم نیستند،باور شکنی تبدیل به هنجار شده،ادعاهای بی پایه،هوچیگری در هر سطحی از جامعه تبدیل به ارزش شده. نمیدانم مثل اینکه دروغ آن قباحت سابق را ندارد.شاید هم حق با شما باشد کمی بدبین تر شده ام اما من همیشه تعهدم این بوده که از عیبهایمان بگویم که از خوبیهایمان طی سالها بسیار گفتهاند.بدتان نیاید ادعاها روز به روز زیادتر میشود و عملکرد به درد بخور روز به روز کمتر. مسئولین آموزش کشورمان هر روز آمار و ارقام دلچسب از فارغ التحصیلهایمان میدهند و از رشد جسمی و علمی نوباوگان شادمانمان میکنند و به موازاتش از قول همینها در مییابیم سن مواد مخدر دارد به سالهای اولیه دبیرستانها میرسد.وزارت علوممان از افزایش مقالات علمیمان خبر میدهد که چه رتبههای بالائی که در جهان کسب کرده ایم اما از آنطرف میبینیم که این سیل بنیانکن همین فارغ التحصیلهای نه چندان مجهز به مهارتهای لازم به صورت یک لشگر بیکار اساس اجتماعی میهنمان را به هم میزنند. هکذا بقیه مسئولین هم هر کدام به سهم خود در حوزه خود هر آنچه که از دلبری میدانند در ارائه آن کمترین تردیدی روا نمیدارند. ضمن اینکه بعضی مواقع هم حرقشان درست از آب در می آید.اما حاصلش در اجتماع پهناور سرزمینمان چی؟ در یک فاصله یک هفته ای در دو کلانشهر کشور در تبریز و تهران در دو مسابقه فوتبال دو فاجعه پی در پی اتفاق افتاد که خودتان حتما میدانید گفتند صد ها مجروح و حتی یک کشته داد.خجالت آور است! تازه این ورزشمان است تجسم کنید اگر مثلا اسکناس یارانه ای پخش میکردند چه اتفاقی می افتاد؟ هر نتیجهگیری که میخواهید بکنید اما در این باور من نمیتوانم تنها بمانم که این رفتارها منتجه همین آموزشهای وزارت آموزش و پرورش و مسئولین و مربیان آن است، منتجه همین وزارت ورزش است...
- اگر بخواهیم کمی ریشهای تر به ماجرا نگاه کنیم، آیا این مشکلی نیست که کم و بیش در سایر بخشها هم وجود دارد و اختصاص به یک وزارتخانه و سازمان ندارد؟
متاسفانه دست روی هر یک از سازمانهایمان که بگذاریم به نتیجه دلخواه نمیرسیم. ببینید مدیری که توانائیاش برای شغلی که اشغال کرده کافی نباشد خود حضورش دردسر آفرین است.همین مدیر اگر هیچ کاری نکند و فقط امتیاز شغلش را بگیرد از هر حرکتی برای مردم مفیدتر که چه عرض کنم کم ضررتر خواهد بود. اما اشکال در اینجاست که آن روحیه برتری جوئی، آن روحیه جلب توجه که بسیار هم تقریبا در همگان یک امر طبیعی محسوب میشود، سبب میشود که این دوست ما نتواند جلو حرف زدنهای بیجایش را بگیرد. آدم بدی نیست اما نمیتواند ساکت بنشیند.به محض اینکه فرصت و تریبونی به دستش رسید حرفهای بزرگ میزند تا توجهها را به خودش جلب کند.جای پایتخت را میخواهد عوض کند،یک دفعه به فکر می افتد دریای خزر را به اقیانوس هند گره بزند و لابد و در دریاچههای بین راه ماهی پرورش دهد و یا وقتی سرنوشت اسکناس محترم و رایجمان به این فضاحت میکشد برخی نوابغ اقتصادیمان تصمیم میگیرند صفرهایش را مثلا حذف کنند و رشد اقتصادی را یک شبه به کشور بازگردانند!
- چند سالی هست که بحث حذف ۳ یا ۴ صفر از واحد پول ملی کم و بیش در سطوح کارشناسی و دولت مطرح است اما به نظر میرسد این روزها این موضوع از سوی دولت جدیتر گرفته شده است و دولت به دنبال راهکاری برای اجرا و عملی کردن آن است.شما با این کار مخالفید؟
صد در صد! هیچ دلیل عقلانی برای آن، آنهم در این مقطع حساس زمانی نمیبینم و پیش بینی هم میکنم این کار در نهایت عملی نخواهد شد؛اگر هم با لجبازی عملی بشود جز آبروریزی هیچ حاصل دیگری نخواهد داشت.
- چرا ؟
برای اینکه جامعه امروز بنا به بسیاری از دلائلی که تقریبا همه ما میدانیم جامعه تب آلودهای شده. جامعه تبدار را نباید حتیالامکان تحریک کرد. هر حرکت تندی میتواند و قطعا خواهد توانست به او شوک بدهد.این روزها روز زیر ابرو درست کردن نیست .
- میدانید که کارشناسان و دولتمردان در بحث حذف چهار صفر از واحد پولی ملی، بیشتر روی جنبه اقتصادی آن کار کردهاند و کمتر کسی از منظر اجتماعی این موضوع را نقد و بررسی کرده است.حالا که صحبتهای پراکندهمان به اینجا کشید شاید مناسب باشد تا جنابعالی مخالفتتان را از منظر اجتماعی و جامعه شناختی برای ما تشریح کنید به ویژه که میدانیم شما سالها تجارب مدیریتی و تجاری را هم در پس زمینه پژوهشهای اجتماعی تان در کارنامه خود دارید و میتوانید از هر دو زاویه به ماجرا نگاه کنید.
ببینید وقتی از حوزه اجتماعی صحبت میکنید یادتان باشد که کمتر شاخه ای از علوم و فنون را میتوانید سراغ بگیرید که با این حوزه غیر وابسته و بیگانه باشد پس توضیح واضحاتی خدمتتان ارائه کنم که پاسخم یک پاسخ علمی بر پایه اقتصاد نیست ولی خوب همانطور که اشاره کردید تجربه چندین دهه از عمرم را هم نمیتوانم با تواضعی ساختگی نادیده بگیرم. خدمتتان عرض میکنم همه میدانیم کشور این روزها دچار یک وضعی شده که بی تعارف در این چند دهه گذشته نبوده. حالا اسمش را بحران یا غیر بحران بگذارید در اصل مساله تغییری ایجاد نمیکنید.تقریبا همه به نوعی نگرانی گرفتار شده ایم که قبلا و به این شدت هرگز نداشتیم.حالا به هر دلیلی دشمنی با کشورمان به حد اکثر رسیده،وضع اقتصادی ما خوب نیست البته شاید من هم به نوبه خود از آن دسسته آدمهائی باشم که مطمئنم این بحران را از سرمان عبور خواهیم داد اما به هر رو امروزمان چنین است. عرض کردم در شرایط ملتهب نباید دست به تغییرات اساسی زد.جامعه ما امروزه به صورت یک پیکر قوی هیکل اما بی رمق و ملتهب در آمده.خیل جوانان بیکار و در عین حال دیپلم و لیسانس به دست از یک طرف و از آنطرف نمایش افسانه ای و عریان رفاه و ثروت و عشرت فرزندان ژنهای دستچین شده اما خوب،اتومبیلهای به رخ کشیده شده و در یک کلام معیشت غیر عادلانه حاکم بر کشور.حالا اگر سیل و زلزله ای هم به عنوان مکمل این تراژدی به وقوع بپیوندد همانطور که متاسفانه پیوسته می پیوندد، مردم را عاصیتر میکند به خصوص جامعه جوان را. اینها همه حاصل ایجاد همان چند دستگی ها و خودی و غیر خودیهای سطح بالای مدیریتی کشور است که به سطوح پائین رسوب کرده و بپیش بینی میکنم که اگر فکر عاقلانه ای برای آن نشود به طرف وخیم تر شدن هم خواهد رفت.در ماجرای فوتبال،در ماجرای قتل این روحانی تنها مساله ای که لا اقل به گوش من نخورد یک ارزیابی از علت وقوع بود؛حد اقل به منظور جلوگیری از تکرار این ماجری زشت. اما فرصتی بود که همه بزرگان تریبونی در دست بگیرند ودر به در به دنبال مقصری طبعا از جبهه روبرو.
- فکر میکنم بحث کمی منحرف شد برگردیم به موضوع حذف صفر از اسکناس.
بله کاملا حق با شماست اما میخواستم خطاب به مسئولین کشورم بگویم که ای عزیزان! مسئولین! آقایان وزرا و اجرائی! آقایان وکلا!این حوادث فوتبال و تروری که برایتان یاد آوری کردم فقط میتواند بیانگر یک زخم کوچک و ظاهری کار باشد اما باطنا نشانه ای است از وجود عفونتی بزرگتر که در لایه های پنهان جامعه جا خوش کرده. سوگند یاد میکنم که فقط از راه دلسوزی میگویم اینها عصیانهای اشباع شده است.هشدار میدهم خطرناک است. این تن تبدار را بیش از این تحریک نکنید و آزمون و خطاهای علمی خودتان را برای خودتان نگاه دارید. با دوستان قابل اعتمادتان که با طرح حذف این صفرها موافق نیستند در همان محدوده فکری خودتان بیشتر صحبت کنید شاید تعدادی از آنان هم مثل من معتقد باشند که آگاه یا ناآگاه این پوست خربزهای است که اگر هم خودتان به عواقب وخیم آن آگاهی ندارید زیر پایتان گذاشته اند. اصلا چرا پرده پوشی کنیم و از پیگیران اصلی طرح به طور جدی نخواهیم تا اگر امیدوارانه ریگی از هر نوعش به کفش ندارند توضیح و استدلال و سوابق تجربی خود را در این حوزه پشتوانه طرحشان کنند و مهمتر از آن مسئولیت عواقب اجرائی شدن این طرح را رسما بپذیرند و به مردم اعلام کنند.من شخصا باور دارم که این یک تیر خلاص است بر پیکر اقتصاد واقعا مشکلدار ما.
- اما آقای نراقی بالاخره این موضوع تجربههای مشابهی هم در برخی از کشور ها دارد و عموما هم حذف چند صفر برای همه آنها منفی نبوده و دستاوردهایی هم به دنبال داشته است.راجع به تجربه این کشورها چه میگوئید؟آیا این تجارب از اساس قابل تعمیم به ایران نیست؟
من نگفتم که کلا برای ایران مناسب نیست بالاخره یک روزی اقتصاد این مملکت ثروتمند بهبود پیدا میکند و زعمای قوم آن روز مجبور میشوند فکری برای این صفرها بکنند اما معتقدم و به جد هم معتقدم که امروز و امروزها اقدام برای اجرای این طرح یک سمی است که بعنوان دارو به این اقتصاد نزار ما میخورانند. من از این طرح با سلیقه و تجربه خودم واهمه دارم که پس از اجرای این طرح این زلزه پدید آمده را چه کسی میخواهد مدیریت کند.مگر تعهد دلار تک نرخی را یادتان رفته؟ که قرار بود از صبح فردای اعلامش به همه و هر چقدر که خواست بدهند.مگر نتیجه اش جز تایید و اذعان خود دست اندر کاران از به هدر رفتن میلیاردها دلار پول این ملت بینوا نبود؟.مردم اعلام کننده طرح را از تلویزیون هایشان دیدند ولی هیچ وقت لااقل اعلان رسمی نشد که این طرح نبوغ آمیز از طرف چه کسی مطرح شده و پرتقال فروش اصلی به کجا رفته؟در طرح حذف این صفرهای به اسکناسهایمان چسبیده هم اول ما باید ببینیم که اصلا این صفرها در این سالها چگونه و به چه دلیلی به وجود آمدهاند؟ عامل به وجود آمدنشان چه بوده؟ و آیا آن عوامل از بین رفته اند؟ و شمای اجرا کننده و پیشنهاد دهنده این اطمینان را دارید که صفرها را بعد از حذف میتوانید کنترل کنید که بر نگردند؟ یا باید یکی دو سال دیگر شاهد بازگشت این صفر ها باشیم؟ آخر یعنی شما در این حد مانده اید که نمیدانید با تورم سالانه نزدیک به دو برابر کسی دست به این اقدامهای مشعشعانه اقتصادی نمیزند.یعنی شما واقعا نمی دانید؟ و اما پاسخ شما راجع به کشورهائی که این روش را اجرا کرده اند. حضور ذهن روشنی در این مورد ندارم اما تا آنجا که حافظه ام یاری میکند میتوانم از نمونه های موفقش ایتالیا و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم را به یاد بیاورم و بعدش همین همسایه مان ترکیه را اما یادمان نرود که در ترکیه این تورگوت اوزال و بعدش هم جانشینانش بودند که در ادامه راه او اول تورم افسار گسیخته ترکیه را با تولید و از آن مهمتر مهیا کردن بستر تولید مهار کردند و بعد صفر ها را برداشتند.واقعا به این سادگی ها نبود که دوستان فکر میکنند. اما از کشورهای ناموفق در اجرای این طرح زیمبابوه را هم داشتیم که گویا دوازده تا از صفرهایش را برداشت و یا نیجریه و همین ونزوئلا و فراوان از همین نوع کشورها. من نمیخواهم کشورم به سرنوشت موزامبیک گرفتار شود! نه! برازنده نیست. عزیز من پیاز و گوشت و مواد خوراکی همین تا یکی دو ماه پیش نصف قیمت امروز بود شما تضمینی میدهید که شش ماه دیگر حتی همین قیمتهای امروز را حفظ کنید؟آنهم با این شرایط واقعا ناجوانمردانه تحریمها؟ با این محاصره سیاسی؟ با این وضع مالی دولت و از همه بد تر با این چند دستگی پنهان و به تازگی آشکار بین زعمای اجرائی کشور؟ به صراحت میگویم بحران را با بحران نمیشود بر طرف کرد همانطور که الان وقت عوض کردن پایتخت هم نیست.باور کنید بازی با آتش است،نکنید!
- آیا میتوان از جمعبندی اظهاراتتان اینگونه نتیجه گرفت که اقداماتی این چنین بیشتر یک مسئله انحرافی برای فرار از یک مساله اصلی تر است؟منظورم شرایطی است که شما هم به آن اشاره کردید.
واقعا فکر نمیکنم دسیسهای در کار باشد منتها خوب این دولت است که گویا همیشه با رفتارش و گاه با دروغهایش نه بهتر است به جای دروغ از کلمه اغراق استفاده کنم،با وعده های بی موردش اعتماد مردم را از دست داده. من سالهاست که از دولت ستیزی مزمن مردم گله میکنم.خیلی نتیجه بدی دارد. اصلا فکر میکنم یکی از دلائل اصلی نا بسامانی هایمان و شرایط امروزمان هم همین دولت ستیزی خود ما مردم باشد.
- دولت ستیزی به معنای عام مدنظرتان است؟چون حداقل این دولت با حمایت همه جانبه مردم روی کار آمد و کم کم به دلایلی که همه میدانیم اعتماد بخش زیادی از حامیانش را از دست داد.
من فقط بدون اینکه انگشت اشاره ام به یک دولت مشخصی باشد میگویم دولت فقط کافیست دو یا سه روز همین خدمات به قول خیلی ها ناکافی را از ما دریغ کند.همین مامورین شهرداری ها را، همین کادر پزشکی را، نگهبانان حافظ خطوط ارتباطی را، فقط سه روز از کار معاف کند آن وقت معلوم میشود که دولت یعنی چه؟ فقط تجسم کنید پلیس راهی در جاده ها نباشد! خدا آن روز را ندهد،چه کشت و کشتاری راه میافتد.اجازه بدهید یک سوال اساسی بسیار ساده و ملموس از شما بکنم؛مردمی که درصد لااقل قابل تاملشان همین چند روز پیش برای یک سود جوئی واهی چند ده هزارتومانی با یک خبر تایید نشده با آن اتومبیلهای اکثرا چند صد میلیونیشان آن فضاحت رفتاری را در ایستگاههای پخش بنزین ببار آوردند،جماعتی که برای تعطیلات نوروزیشان آمادگی دارند این تعداد قربانی برای جادههای کشور تقدیم کنند،جماعتی که هنوز لابد گمان میکنند خط کشی کف خیابان برای تزئین به کار میآید واقعا اگر یک دموکراسی دست نخورده تحویلش دهند با این دموکراسی میخواهد چه بکند؟ حرفم تلخ است شاید هم برای خیلیها ناگوار باشد اما صمیمانه روی آن فکر کنید...
نظر شما