نوع دلبستگی بسیاری از ما بهگونهای است که وقتی وارد رابطهای میشویم برای اینکه ترک نشویم سعی میکنیم خواستههای خود را نادیده بگیریم و آنقدر به این کار ادامه میدهیم تا هم برای خودمان خستهکننده میشود و هم با نادیده انگاشتن خود بهتدریج استقلال واقعی و عزت نفس خود را از بین میبریم.
باید دید چگونه میتوانیم در عین حفظ استقلال خود به دیگری هم اجازه بدهیم نظر خودش را بدهد و مستقل باشد؛ حتی اگر مخالف میل ما رفتار کند. در واقع باید یاد بگیریم ضمن اینکه به خواستههای همدیگر احترام میگذاریم استقلال خودمان را هم حفظ کنیم و بیش از حد هم به همدیگر وابسته نشویم. در این خصوص با دکتر یدالله دمیرچی، روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه علم و فرهنگ گفتوگو کردهایم.
- بهطور کلی استقلال به چه معناست؟
استقلال به این معناست که ما بتوانیم بدون اینکه تحتتأثیر محیط یا فرد دیگری قرار بگیریم طبق ارزشهای خود رفتار کنیم؛ در عین حال که مانع نیاز هیچکس دیگری نشویم و هزینهای را هم به دوش کسی نیندازیم. یعنی ما به خواستههای خود بدون در نظر گرفتن فشارهای محیطی فکر کنیم و همچنین به لحاظ مالی، فکری و عاطفی مستقل باشیم و بیش از اندازه هم به دیگران وابسته نباشیم و در واقع به آنها نچسبیم. البته انعطافپذیری هم در این خصوص بسیار مهم است. به این صورت که هدف را فدای مشکلات نکنیم؛ گاهی تغییر مسیر دهیم و تحتتأثیر دیگران هم قرار نگیریم.
- چرا داشتن استقلال در ارتباط مهم است؟
در استقلال نوعی آزادی عمل و رهایی و آزاد بودن هم وجود دارد. داشتن آزادی عمل یکی از نیازهای اساسی و ژنتیک ماست که حتما باید به آن توجه شود. چون همه انسانها آزاد آفریده شدهاند و هیچکس دوست ندارد حق انتخاب از او گرفته شود. داشتن استقلال در یک رابطه بسیار مهم است چون بهنوعی هویت هر شخص را تعیین میکند. ما فقط وقتی مستقل باشیم میتوانیم به فردیت خود توجه داشته باشیم؛ از خودمان حرف بزنیم، بگوییم چهکسی هستیم، ارزشهای ما چیست و نقاط قوت و ضعف ما کدامند.
البته داشتن استقلال در حوزه مالی هم بسیار مهم است که خود را متکی به دیگران ندانیم. مثلا در روابط زناشویی امروزی که زنها خودشان کار میکنند، علاوه بر اینکه استقلال مالی دارند میتوانند در بسیاری از زمینهها هم خودشان تعیینکننده باشند، بنابراین ظرفیت آزادی بیشتری هم دارند؛ چیزی که در گذشته کمتر شاهد آن بودیم.
- چطور در یک رابطه استقلال خود را از دست میدهیم؟
داشتن استقلال چیز بسیار مهمی است که متأسفانه بسیاری از ما آموزشی در این خصوص ندیدهایم و بلد نیستیم چگونه میتوانیم از حقوق خود دفاع کنیم بهگونهای که طرف مقابل هم ناراحت نشود در عین حال که کنترل خود را هم دست طرف مقابل ندهیم. اگر مغز ما شبیه یک تلویزیون باشد و ما کنترل آن را به دست شخص دیگری بدهیم، در واقع او برای ما تعیین میکند که چطور آن را تنظیم کند یا آن را روی چه کانالی بگذارد.
مثلا اینکه اجازه میدهیم او به راحتی ما را خوشحال یا ناراحت کند یا امر و نهی کند که چه کار بکنیم یا نکنیم. اما اگر یاد بگیریم کنترل آن را به دست خود بگیریم کسی نمیتواند برای ما تعیین تکلیف کند. این موضوع شاید خیلی ساده به نظر برسد اما در ارتباط بسیار مهم است؛ چون وقتی ما احساس آزادی عمل داشته باشیم حس خوبی هم داریم که در رابطه و در طولانیمدت امر بسیار مهمی است. شاید اوایل از اینکه مطابق میل دیگری رفتار کنیم حس خوبی داشته باشیم اما بعد از مدتی برای ما آزاردهنده خواهد شد. بنابراین فراموش نکنیم دیگران در رابطه معمولا تلاش خواهند کرد که ما را کنترل کنند چون هر کس دوست دارد حرف خودش را به کرسی بنشاند ولی این ما هستیم که این اجازه را به آنها میدهیم یا خیر.
- برای داشتن استقلال برداشتن چه گامهایی مهم است؟
توجه داشته باشیم مهمتر از استقلال مالی در واقع برخورداربودن از استقلال فکری است؛ یعنی اینکه ما برای خود مسیر خاصی را مشخص کنیم. در این مسیر باید به چند سؤال مهم جواب دهیم:
- خواستههای خود را مشخص کنیم؛ اینکه دوست داریم چه کارهایی انجام دهیم تا به هدف خود برسیم؟
- داشتههای ما برای رسیدن به خواستههایمان چیست و به چه نتیجهای میتوانیم برسیم؟
- در این راه چگونه فردی میخواهیم باشیم؟
وقتی خواستهها و داشتههای ما مشخص شد آن وقت میتوانیم بگوییم به اندازهای از استقلال فکری رسیدهایم. پس از آن باید برای رسیدن به خواستههای خود برنامهریزی کنیم.
وقتی به چنین مرحلهای از استقلال برسیم دیگر توجه خود را متمرکز بر گذشته نمیکنیم که مثلا پدر و مادرمان چقدر در گذشته برای ما کم گذاشتهاند و هماکنون دیگران چگونه دارند با ما رفتار میکنند. یعنی وقتی به ارزشهای خود توجه میکنیم به عوامل دیگر و افراد دیگر هم وابسته نیستیم تا برایمان تعیین تکلیف کنند؛ چون میخواهیم مطابق ارزشهای خودمان زندگی کنیم.
- چه چیزهایی را برای داشتن استقلال در رابطه باید در نظر داشت؟
بعضی زن و شوهرها از ابتدا توافق میکنند که هیچ حریم خصوصی برای خود نداشته باشند حتی برای گوشیهای موبایل، فضاهای مجازی، ایمیل یا...
بسیاری از مشاوران بر این عقیدهاند که این حوزهها کاملا خصوصی هستند و کسی حق ندارد بدون اجازه وارد چنین فضاهایی شود. البته میتوان گفت هیچ استاندارد خاصی در این موارد بین زن و شوهرها در ارتباط زناشویی وجود ندارد و مهمترین موضوع توافق دوطرف است. اما برای رسیدن به توافق هم میتوان از تجربه افراد دیگر و نظر متخصصان در این زمینه استفاده کرد و در نهایت به تصمیم درستی رسید. البته افرادی که بهطور سنتی زندگی میکنند سنت از قبل برای آنها چارچوبهایی را درنظر گرفته اما کسانی که روش زندگی مدرنی دارند باید در مورد هر چیز خودشان به توافق برسند؛ از حساب و کتابهای مالی گرفته تا نوع رفتوآمدها، تربیت بچهها و...
- حفظ استقلال در ارتباط به چه صورتی است؟
زن و شوهرها میتوانند در عین حال که با هم زندگی میکنند، مستقل از هم باشند. این مستقل بودن بهمعنای جدا از هم بودن نیست بلکه به این معناست که میتوانند در عین حال که با هم هستند استقلال فکری هم داشته باشند و مهمتر از همه اینکه در عین حال که همدیگر را دوست دارند بیش از حد هم به همدیگر یا خانوادههایشان وابسته نباشند.
یکی از مشکلات مهم در زندگیهای زناشویی این است که فکر میکنند طرف مقابل بیش از حد به دیدارها یا نظردادنهای خانواده خود وابسته و متکی است. اگر زن و شوهر بهطور مستقل فکر کنند و با همدیگر مشورت کنند حتما به نتیجه بهتری میرسند. در واقع هرکس میتواند بدون توجه بهنظر دیگری موضوع را از منظر خود ببیند ولی اگر خواست گاهی هم مطابق میل همسرش رفتار کند چون حفظ رابطه خوب برایش مهم است. یعنی تنها جایی که ما حق داریم گاهی خواستههای خود را نادیده بگیریم فقط زمانی است که میخواهیم در ارتباط به نتیجه بهتری برسیم البته این کار هم همیشه نباید یکطرفه باشد چون بعد از مدتی احساس قربانی بودن میکنیم.
- چطور میتوان هم مستقل بود و هم ارتباط خوبی را حفظ کرد؟
ابتدا باید خودمان و ارزشهای مورد علاقه خودمان را بشناسیم و بعد از آن بتوانیم به خواستههای طرف مقابل هم توجه داشته باشیم. فرض کنیم بخواهیم در رابطه استقلال خود را حفظ کنیم؛ در این صورت برای رفتن به سفر نمیتوانیم همیشه خودمان تعیینکننده باشیم به بهای حفظ استقلال خود و نادیده گرفتن طرف مقابل. با این روش فقط خودمان به استقلال میرسیم به بهای اینکه مانع رسیدن طرف مقابل به نیازهایش شدهایم.
ضمن اینکه اگر بخواهیم همیشه مطابق میل طرف مقابل هم رفتار کنیم استقلال خودمان را از دست میهیم. به این ترتیب بعد از مدتی در رابطه احساس اضافی بودن و بیفایده بودن به ما دست میدهد و فکر میکنیم اصلا حرف ما مورد توجه نیست و حس بیارزش بودن میکنیم. برای رسیدن به نتیجه بهتر باید حالت بینابین داشت؛ یعنی همانطور که به فکر استقلال خود هستیم به نظر طرف مقابل هم توجه داشته باشیم و با توجه به تمام موارد هربار با توافق به نتیجه بهتری برسیم.
در تمام این موارد توجه داشته باشیم که هدف، حفظ ارتباط بهتر است؛ نه مطابق میل دیگری رفتار کردن. بنابراین گذاشتن هرگونه منت و ادعایی غیر از این در طولانیمدت رابطه را خرابتر خواهد کرد. ولی اگر وارد جنگ قدرت بشویم اسیر توقعاتی میشویم که رابطه را هم با مشکلات زیادی مواجه میکند.
نظر شما