دیوید استیوارت که یک مدیر اجرایی رادیوی ملی در واشنگتن دی سی بود، از جوانی مبتلا به یک بیماری ارثی به نام «رتینیت پیگمنتوزا» بود. این بیماری سلولهای گیرنده نور مخروطی و استوانهای شبکیه چشم را از بین میبرد.
از 20 سالگی دید استیوارت محدود شد، ولی وقتی او به 80 سالگی رسید، دیگر تقریبا بهطور کامل نابینا شده بود.
روزی او مشغول گوش کردن به یک کتاب ضبط شده با عنوان 1776، نوشته «دیوید مککولو» بود و میشنید که چگونه ملوانان آمریکایی به جورج واشنگتن کمک کردند که توپها و اسبها را به صورت پنهانی از عرض رودخانه هودسون عبور دهد و از دست انگلیسیها بگریزد. اما در حالی که استیوارت مشغول فکرکردن به ملوانان بود، ناگهان اتفاق عجیبی رخ داد.
او یک ملوان را با همه جزئیات، به صورت زنده و واضح دید. تصویر ملوان اصلا شبیه یک رؤیا نبود، یک توهم واقعی بود. ملوان مستقیما به استیوارت خیره شده بود، او سپس به استیوارت چشمک زد. استیوارت از دیدن این صحنه متحیر شد. بعد از 30 دقیقه تصویر ملوان محو شد، اما او همچنان چیزهای دیگری میدید و نقاشیها و کاغذدیواریها و پردههای عجیبی در پیش چشمش بود.
استیوارت هرگز از دیدن این صحنه نترسید، ولی متحیر بود که چه چیزی باعث این تجربه عجیب شده است.
یکی از پسران استیوارت که پدیده مشابهی را تجربه کرده بود، توضیحی برای سؤال پدرش پیدا کرد. استیوارت دچار نشانگان (نشانگان) چارلز بونت شده بود؛ نشانگانی که در بیماران نابینای مبتلا به بیماریهایی مثل دژنراسیون شبکیه یا افراد مبتلا به بیماری شبکیه ناشی از دیابت تظاهر پیدا میکند.
چارلز بونت یک فیلسوف سوئیسی قرن هجدهمی بود که برای نخستین بار این نشانگان را توصیف کرد. پدربزرگ 89 ساله او به خاطر ابتلا به کاتاراکت، نابینا شده بود، ولی ادعا میکرد که چهره مردان و زنانی را میبیند و تصاویر پرندهها و ساختمانهایی پیش چشمش میآید.
تا مدتها تصور میشد که نشانگان چارلز بونت، نشانگان نادری است؛ تا اینکه در سال 1980 پژوهشی در این مورد انجام شد که نشان داد این نشانگان شیوع زیادی در افراد نابینا دارد. تقریبا 10درصد کسانی که دید چشمانشان را از دست میدهند، چنین نشانگانی را تجربه میکنند.
توهمات بینایی نابینایان دچار نشانگان چارلز بونت، از چند دقیقه تا چند ساعت طول میکشد. مبتلایان به این نشانگان میتوانند هم اشیای آشنا و هم چیزیهای ناآشنا را ببینند. بعضیها هم چیزهایی به شکل فرشته یا جن و پری یا اشیایی شفاف مشاهده میکنند، در مواردی هم آنها اجسام را با ابعاد کوچکتر از اندازه واقعی میبینند.
بعد از آسیب سلولهای حسی شبکیه، دیگر پیام عصبی به سلولهای بینایی مغز فرستاده نمیشود، این جاست که این سلولها شروع به تصویرسازی از اطلاعات بینایی ذخیره شده در مغز میکنند و توهمات بینایی ایجاد میکنند.
در سال 2004، دانشمندان دانشگاه هاروارد، در آزمایشی چشمان افراد بدون مشکل بینایی را بستند، بعد از چند ساعت بسیاری از آنها شروع به دیدن طرحها و منظرههای خیالی و حتی چهره انسانها کردند.
افراد نابینای مسن، اغلب از بیانکردن توهمات بیناییشان واهمه دارند چرا که فکر میکنند خانواده و پزشکشان، وضعیت ذهنی آنها را ناپایدار ارزیابی میکنند یا برچسب داشتن بیماری روانی به آنها میزنند. اما استیوارت نه تنها از فاش کردن چنین تجربههایی نمیترسد، بلکه سعی میکند از این توهمات لذت ببرد و حتی به طریقی آنها را برانگیزد.
در عین حال فقط محرومیت بینایی در افراد نابینا منجر به فعال شدن بدون محرک سلولهای مغز نمیشود، افراد ناشنوا هم تجربه مشابهی دارند، در یک مورد یک خانم مسن ناشنوا، صدای مادرش را که مدتها پیش فوت کرده بود، میشنید.