آمریکا این روزها خود را برای مذاکرهای مستقیم با دولتمردان ایرانی آماده میکند هرچند که ممکن است این مسئله در مدت زمان باقیمانده از ریاست جمهوری بوش به وقوع نپیوندد ولیکن دوران ریاست همتای بعدی او زمان انجام این گفتو گوهای دو طرفه خواهد بود. برای نخستینبار طی سالهای گذشته امکان مذاکره میان آمریکا و ایران به دغدغه و دلمشغولی اصلی متفکران و نظریهپردازان آمریکایی و سیاستمداران جهانی تبدیل شده است.
گزارشهای گوناگون منابع واشنگتن حاکی از آن است که سیاستمداران 2حزب دمکرات و جمهوریخواه هریک در حال بررسی امکان تغییری اساسی در روند سیاستهای آمریکا در قبال ایران هستند. در واقع با آغاز ریاستجمهوری هریک از نامزدهای 2حزب مبارز آمریکایی میتوان انتظار داشت در ژانویه 2009 آمریکاییان با رویهای متفاوت از قبل با ایرانیان مواجه شوند.
چنانکه باراک اوباما برنده احتمالی میدان رقابت حزب دمکرات عنوان کرد رئیسجمهور منتخب آمریکا به هر طریقی سعی میکند تا ایران را برای انجام مذاکراتی مستقیم ترغیب کند. این موضوع تنها و شاید مهمترین مسئله نقض کلیدیترین مسائل سیاست خارجی بوش به خصوص شعار جنگ با تروریسم اوست.او که در جنگ با تروریسم نه تنها به دستاوردی مناسب دست پیدا نکرد بلکه خطر تهدید اقدامات تروریستی را برای آمریکاییان و هم پیمانانش بیشتر کرد. تاکید بر تغییر سیاست و رویه تقابل با ایرانیان بازگوی این واقعیت است که سیاستهای خارجی بوش در قبال اعراب و جامعه اسلامی با ناکامی فاجعهانگیزی روبهرو بوده است. در واقع این مسئله به اعتبار آمریکا و وجهه جهانی آنها نقب زده است.
جنگ بوش در عراق و افغانستان فاجعه گرانی بود که همچنان نیز ادامه دارد. علاوه بر آن فراخوان رئیسجمهوری بوش برای حل معضل میان فلسطینیان و اسرائیل و وانمود او به عنوان منجی میانه تنشهای خاورمیانه تا پایان زمان ریاست جمهوریاش نتوانست حتی ذرهای در روند اجرای صلح جهانی که دعوی آن را داشت موثر باشد.
بلکه به عکس او با این ریاکاری آشکار تمامی اعراب، ایرانیان و جامعه مسلمان را به این موضوع واقف کرد که بوش در تمامی اقدامات جنایتکارانه اسرائیل در مواجه با نیروهای اسلامی دست داشته است. کشتار همواره مردم لبنان و ویرانی شهرهایمختلف آن و از سوی دیگر محاصره مردمان غزه به بهانه تنبیهی جمعی همگی نشانی از دخالت رییس جمهوری آمریکا در خود داشتند.
یکی دیگر از ناکامیهای دیدنی بوش در گستره کشورهای خاورمیانه فشار بر ایران برای توقف فعالیتهای غنیسازی اورانیوم است. برخلاف تمامی اقدامات آمریکا ،ایران نه تنها وقعی بر تهدیدهای آنها نگذاشت بلکه فعالیتهای هستهای را 2برابر کرد و با تجهیز امکانات نیروگاه نطنز نشان داد که هیچ ارزشی برای آمریکاییان قایل نیست.
در این بین آمریکا برای مقابله با سیاستهای تقابلی ایرانیان تنگنای فعالیتهای مالی و اعتباری بانکهای ایرانی را در کشورهای اروپایی به وجود آورد. تمامی این اقدامات آمریکا به مرور زمان چنان ماشهای هواداران ایران را بیش از پیش برای حمایت از برنامههای هستهای خود واداشت به طوری که هم اکنون آنها انرژی هستهای و استفاده از فناوری نوین آن را حقی مسلم برای خود تصور میکنند. از سوی دیگر اعلام گزارش رسمی محمد البرادعی دبیر کل آژانس انرژی هستهای در 20فوریه 2008 میتواند به بحثهای هر روزه جوامع بینالمللی در زمینه ایران و فعالیتهای هستهایاش پایان دهد.
این گزارش هرآنچه که ایران طی سالهای دهه 80 و 90 میلادی انجام داده را به تصویر میکشد. در واقع البرادعی تا آیندهای نزدیک صحت گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا مبنی بر تعلیق فعالیتهای هستهای ایران از سال 2003 میلادی تاکنون را به دقت مورد بررسی قرار میدهد.
تمامی جنجال و هیاهوهایی که هم اکنون دولتمردان جهانی برآورده اند از واهمه آن است که چنانچه سازمان انرژی اتمی بر سلامت تمامی فعالیتهای هستهای ایران صحه بگذارد تمامی تلاشهای آنها برای اقدام آنان در به کارگیری دور سوم تحریمهای اقتصادی علیه ایران به مدد شورای امنیت سازمان ملل به هدر میرود.
در این میان چین و روسیه به عنوان 2عضو غیر دائم شورای امنیت مانند آفریقای جنوبی بیش از این اعلام کرده بودند که آنها از به کارگیری چنین اقداماتی علیه ایران مخالف هستند. چنانچه برای تمامی کشورهای عربی نیز واضح است که کلیه تحرکات آمریکاییان برای تشکیل اتحادیهای ضدایرانی در منطقه خلیجفارس غیرممکن است.
مصر و تمامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و حتی عربستان سعودی به عنوان یار دیرینه آمریکا این مسئله را کاملا مشخص کردهاند که هیچ تمایلی برای شرکت در چنین نمایش آمریکایی ندارند. در 31ژانویه سال جاری روزنامه ریپوبلیکای ایتالیا طی مصاحبهای اجمالی با حسنی مبارک هنگامی که از او پرسید:«آیا بوش تا به حال از شما برای تقابل با ایران درخواستی جدی داشته است؟» پاسخ داد:« الان زمان اعمال فشار ، تهدید و حمله نظامی علیه ایران نیست. این کار میتواند خلیج فارس، خاورمیانه و حتی تمامی جهان را وارد مهلکهای جدی کند. آنچه که هم اکنون به آن نیازمندیم مذاکره و دیپلماسی است.»
حتی هم اکنون به رغم تمامی اختلافات عقیدتی ایران و عربستان این 2 کشور مسیری خاص با همزیستی مسالمتآمیز در کنار هم پیش گرفتهاند. در این راستا کشورهای کرانه خلیج فارس نیز دارای سهم تجارت کلانی با ایران هستند که به رغم اجبارهای آمریکاییان مبنی بر قطع روابط اقتصادی همچنان سعی دارند گستره روابط تجاری خود را با ایران حفظ کنند. طی کنفرانسی که ماه جاری موسسه تحقیقات خاورمیانه واشنگتن(MEI) برگزار کرده بود دکتر ابتسام الکتبی یکی از پروفسورهای علوم سیاسی دانشگاه امارات عربی متحده تصریح کرد هم اکنون بیش از 10هزار شرکت ایرانی در امارات مشغول به فعالیت هستند و بیش از 66میلیارد دلار سرمایه ایرانی در عرصههای مختلف اقتصادی این کشور در جریان است به طوریکه ایران را به بزرگترین شریک اقتصادی امارات در میان کشورهای حوزه خلیج فارس تبدیل کرده است.
آغاز روابط سیاسی
آمریکا باید ایران را خوب بشناسد تا را روابط سیاسی با این کشور را از سر گیرد. آنها نباید فراموش کنند که ایران هم اکنون در منطقه خلیج فارس دارای اهمیت بسیاری است. آمریکا باید به سناریویی که ایران را حامی تروریسم میخواند پایان بدهد و تمامی تحریمهای اقتصادی علیه کشور را لغو کند. تنها در این صورت است که آنها میتوانند انتظار گفتو گو و مذاکرهای روشن را با دولتمردان ایرانی داشته باشند. در مقابل ایران نیز باید پاسخی قطعی برای تمامی پرسشها و ابهامات آمریکاییان داشته باشند.
ورود بازرسان و کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به صورت ناخوانده و بدون تعیین وقت قبلی از دیگر مسائلی است که در صورت قبول ایرانیان میتواند موثر واقع شود.
شاید صرفا با چنین پیش فرضهایی بتوان در آیندهای نزدیک به انجام مذاکرات دوجانبه میان ایران و آمریکا- در صورت ابراز تمایل دوطرف – امیدوار بود و این مهمترین وظیفه رئیسجمهوری آینده آمریکاست.
در واقع در صورت تحقق چنین امری وجهه جهانی آمریکا تغییر بسیاری پیدا میکند و سهم عمدهای از بحران و تنشهای کنونی خاورمیانه مانند عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان و حتی میانه اعراب و اسرائیل – که از همه آنچه که در خاورمیانه میگذرد بحرانیتر است – حل میشود.
پاتریک سیل - کارشناس مسایل خاورمیانه