اولین روستای مسیر خلجستان، تاج خاتون، روستایی کوچک و زیبا با کمتر از ۱۰۰ خانوار سکنه است. «محمد زلفعلیپور» از اهالی این روستا، مسیر و ورودی آن و تصادفهای روزهای آخر هفته را مشکل بزرگ تاجخاتون میداند. او میگوید: دوربرگردان روستا دید ندارد و خطرناک است و تاکنون موجب تصادفهای زیادی شده است. در سالهای اخیر چند رستوران و سفرهخانه هم در این روستا ساخته شده که تا حدودی موجب رونق گردشگری و افزایش اشتغال در روستا شده است، اما این تعداد با توجه به جمعیت روستاها قابل توجه نیست.
بیکاری، بیآبی و ملخها
بعد از تاج خاتون، روستای کوچکتری به نام «اللهقلی» در مسیر قرار دارد. ۳زن در کنار یک گاری پر از میوه و سوغاتی نشستهاند و سبزی پاک میکنند. کارشان همین است. انواع سبزی و میوه و عرقیات را از روستاییها میخرند و اینجا میفروشند. مردهایشان هم در زمینهای اطراف سبزی میکارند. یکی از خانمها میگوید: اینجا آب ندارد. راستش را بخواهی مردها روزها به صحرا میروند. تابستانها اینجا سبزی و میوه میفروشیم، گاهی هم عرقیات و نان خانگی. ملخها هم که امسال هر چه محصول داشتیم خوردند. زنها با هم جاری هستند و همه از تهران آمدهاند. از لهجهشان هم مشخص است که بومی این روستا نیستند. بیشترین گلایهشان هم از بیکاری فرزندانشان، بیآبی و ملخهاست. الله قلی ۱۲ خانوار جمعیت دارد. در این روستا کاروانسرایی وجود دارد که یادگار دوران صفوی است و میتوانست جاذبهای برای تفرج گردشگران باشد، اما خالی و خاکخورده کنار جاده فراموش شده است.
- جوانان بیکار در گیو
رضایی از اهالی روستای گیو است. در یک روز گرم تابستانی روستا خلوت و آرام است و او هم آمده تا به درختان باغش رسیدگی کند. رضایی میگوید: بزرگترین مشکل روستا جوانان بیکار است. جوانهایی که همه لیسانس و فوق لیسانس هستند، اما کاری اینجا پیدا نمیکنند. او از کمبود امکانات در روستای گیو هم گلایه دارد و میگوید جوانها برای یک سالن ورزشی باید تا دستجرد بروند. رضایی میافزاید: بخشداری خلجستان شده دستجردداری. اگر بخواهی آنجا استخدام شوی میگویند بومی نیستی و فقط دستجرد را بومی حساب میکنند. مسکن مهر را هم که ساختهاند همه را به غریبهها دادهاند. روستای گیو ۲۰۰ خانوار جمعیت دارد. در گذشته دامداری در آن رواج داشت، اما گویا امروز بیشتر همان باغداری رایج است. داشتن جوانان تحصیلکرده و شهدای بسیار از ویژگیهای این روستاست.
- مشکل نبود کارگر
«سید مهدی حدادی» در ناحیه اقتصادی، کارخانه بلوک سیمانی دارد. در نیمروز گرم تابستانی با ۳کارگرش زیر آفتاب کار میکند. به جز او تقریبا هیچ واحد دیگری این ساعت کار نمیکند. میگوید، بسیاری از واحدها بعد از گرانیها کار را تعطیل کرده یا تولید را به حداقل رساندهاند. مشکل بزرگ این واحد کمبود کارگر است. حدادی میگوید: در این منطقه کارگر پیدا نمیشود و هر کدام از کارگرهایش از یک نقطه از شهرهای اطراف به این کارخانه آمدهاند.
او میافزاید: من اتوبوس برون شهری داشتم. یک روز آمدم گیو تا در زمینی که دارم ویلا بسازم. قصد ساخت یک گاوداری هم داشتم. تصمیم گرفتم بلوکهای سیمانی را خودم درست کنم. وقتی تولید کردم، فردی از اینجا رد میشد از من پرسید میفروشی؟ من هم فروختم. یکی یکی بلوکها را ساختم و فروختم، نه آن ویلا را ساختم و نه گاوداری. شغلم شد همین که میبینید.
حدادی میگوید ویژگی مردم خلجستان مهماننواز بودنشان است. خیلیهایشان البته در شهر هم خانه و زندگی دارند و آنهایی هم که ساکن دائمی هستند زندگیشان خوب است. او میافزاید: یکی از مشکلات اینجا پنجشنبهبازار است. شهرداری از وانتیها پول میگیرد. از قم و اراک و تفرش به اینجا میآیند و اجناسی را میفروشند. همین باعث شده فروشگاههای دائمی برای حل مشکلات مردم به وجود نیاید.
به گفته او، دستجرد تنها یک درمانگاه و یک داروخانه دارد که آن هم چند جور قرص و شربت بیشتر ندارد و فقط رفع تکلیف است. حدادی بیان میکند: اینجا مریض شوی دیگر امیدی نخواهی داشت. اورژانس اینجا یک آمبولانس دارد و تنها کاری که میکند مریض را به قم میبرد. گاهی اینجا تصادف میشود و مجبوریم زنگ بزنیم که از قم هلیکوپتر بیاید. حدادی روز اول که به منطقه صنعتی دستجرد آمده اتوبوسش را فروخته. بعدها مجبور شده خانهاش را هم بفروشد و سال ۹۲حدود ۷۰۰ میلیون تومان سرمایه بیاورد، اما آنقدر در این منطقه حمایت نشده که هیچ وقت نتوانسته دوباره خانه بخرد.
او به جز گلایههایش از شرکت شهرکهای صنعتی، از قطعی برق هم گلایه دارد که هرازگاهی به او خسارت میزند. حدادی برای راهاندازی اینجا مجبور شده همه تجهیزات برق را خودش بخرد، اما باز هم هزینه سنگینی بابت امتیاز برق پرداخت کند.
- یک روستادر خلجستان با اهالی یزدی
«محمدابراهیم ابراهیمی یزدی» یکی دیگر از اهالی بخش خلجستان و عضو شورای روستای وشاره است. او میگوید ساکنان روستای وشاره همه مهاجر و یزدی هستند و آمدنشان به این روستا حکایت جالبی دارد. ابراهیمی یزدی میافزاید: این منطقه در گذشته در مسیر زائران عتبات عالیات بوده. بالای روستا چند درخت سبز بوده که کاروانها معمولا اینجا نزدیک غروب منزل میکردند و شب را میماندند. اجداد ما در سفری که برای عتبات میرفتند و به اینجا رسیدند به دلیل علاقهمندی به کشاورزی زمین را بررسی میکنند و میبینند اطراف اینجا فرورفتگی وجود دارد که ظاهرا آثار قنات است.
به گفته ابراهیمی، قنات قدیمی روستای وشاره گویا در اثر زمین لرزه از بین رفته بوده. به نظر میرسد در گذشتههای دور این روستا ساکنانی داشته که در اثر زلزله یا ناامنی تخریب شده است. او میگوید: اجداد ما در ادامه سفر که به نجف مشرف میشوند خدمت مجتهد وقت میرسند و شرح ماوقع را توضیح میدهند. اجازه میگیرند که آیا میتوانند آنجا را تملک کنند که به آنها اجازه میدهند و توصیه میکنند سالانه مبلغی را به عنوان رد مظالم بدهند. در بازگشت چند نفری در این منطقه میمانند و بقیه به یزد میروند و خانودهها را میآورند. اول قنات را احیا میکنند و بعد خانه میسازند و
کشاورزی میکنند.
ابراهیمی یزدی میگوید: همین موضوع هم موجب شده یک سوءتفاهم برای اوقاف ایجاد شود که مبلغ رد مظالمی که اهالی هر سال میدهند، پذیره وقف است. او میافزاید: آن موقع نظام ارباب رعیتی بوده. اینها از ترس اینکه مهاجر هستند و ممکن است زمینها را از ایشان بگیرند، میگویند که زمینها وقف است. همین موجب میشود که این زمینها به وقف شهرت پیدا کنند. در حالی که در عمل اینها را وقف نکردهاند و برای اینکه مصون از ظالم زمان بمانند این را شایعه میکنند. این موضوع به عاملی برای اختلاف بین ۴۳۰ نفر اهالی روستا و اوقاف تبدیل شده و روستاییان را دلسرد کرده است. محصول اصلی روستای وشاره گندم، جو، نخود و لوبیا است. همچنین باغهای انگور، بادام و گردو در این روستا بخشی از درآمد آن را تشکیل میدهد.
- جذابیت گردشگری
روستاهای بخش خلجستان هر کدام اقلیم و حال و هوای خودشان را دارند. با اینکه بسیاری از ویژگیها در این روستا مشترک است اما بافت روستایی و محصولات هرکدام از دیگری متفاوت است و همین تفاوتها جذابیت این بخش را بیشتر کرده. به نظر میرسد تقویت گردشگری در این بخش میتواند ماندگاری مسافران در شهر قم را هم ارتقا بخشد و کمبود مراکز تفریحی در شهر را جبران کند.
نظر شما