به گزارش همشهری آنلاین، بیشتر قسمتهای تاریخ تا روزی که یک نفر بالاخره ماشین زمان را اختراع کند، برای ما یک راز باقی خواهد ماند. همهچیز را نمیدانیم، هنوز ماجراهای عجیبی هست که ما را به فکر وامیدارد. کمی یک کلاغ و چهل کلاغ میتواند ماجرا را جالب کند، به همین دلیل نباید لزوما هر چیزی را باور کنیم. در ادامه چند رویداد آورده شده که «ریدرز دایجست» ادعا کرده دروغی بیش نیستند.
۱- وقتی رم در حال سوختن بود، نرون ویولن نمیزد
نرون مطمئناً در داستان سقوط آتشین رم بیتقصیر نیست ولی هنگام آتشسوزی بزرگ آن دوره ویولن نمینواخت؛ چراکه وقتی آتشسوزی شروع شد، نرون در شهر نبود. او در آنتیوم (آنتیسیوی امروز) بود و حدود ۳۰ مایل با شهر فاصله داشت. ضمن اینکه در رم باستان وسیلهای مثل ویولن وجود خارجی نداشت. نرون موسیقیدان بود و وسیلهای مانند چنگ مینواخت که سیتارا cithara نامیده میشد. مطمئنا او سازی را نمیتوانست بنوازد که در قرن یازدهم پدید آمد.
یک مورخ رومی ادعا کرده است که نرون هنگام سقوط افسانهای تروا میدانست شهرش در حال سوختن است و با این حال آواز میخواند؛ اما هیچ گزارشی مبنی بر صحت این ادعا وجود ندارد.
۲- مرگ سیاه کار موشها نبود
مطالعات اخیر نشان دادهاند که مقصر اصلی شیوع طاعون سیاه موشها نبودند. به خاطر طاعون یکسوم جمعیت اروپا در قرن چهاردهم از بین رفتند. بنابراین وقت آن رسیده که مقصر اصلی را پیدا کنیم. دانشمندان دانشگاه اسلو آزمایشی انجام دادهاند که در آن مسیرهای احتمالی انتقال این بیماری همهگیر مشخص شده است. دانشمندان کشف کردهاند که انگلهای حامل این بیماری در انسانها بیشتر از موشها وجود دارد. این یافته علمی نشان میدهد که عامل شیوع این بیماری انسانها بودند.
۳- نینا و پینتا نامهای کشتیهای کریستف کلمب نیست
وقتی صحبت از کلمب میشود، تنها واقعیتی که در کتابهای تاریخ درست بیان شده، این است که وی در سال ۱۴۹۲ قایقرانی میکرد. او آمریکا را کشف نکرد و مردم هزاران سال پیش از آن در این قاره زندگی میکردند. او حتی اولین کاوشگر اروپایی نبود که توانست به آمریکای شمالی برسد. خدمه وایکینگها در حدود هزار سال بعد از میلاد مسیح به کانادا سفر کردند. حتی اسامی سه کشتی تاریخی او نیز دقیق نیستند. در قرن پانزدهم، بیشتر کشتیهای بادبانی به نام قدیسین نامگذاری میشدند، بنابراین سانتا ماریا واقعی است، اما نینا و پینتا احتمالا فقط نام مستعار ملوانان کشتیها هستند.
۴- مارتین لوتر روی در کلیسا بیانیه اعتراضآمیز نصب نکرد
مارتین لوتر از کلیسای کاتولیک ناراضی بود و اعتراضنامه ۹۵ مادهای او واقعی است. این اعتراضنامه بر درک مردم از کلیسای کاتولیک تاثیر بسزایی داشت، اما این وقایع به شکلی که میدانید نبوده است. هیچ مدرک تاریخی وجود ندارد که بگوید لوتر اعتراضنامه خود را روی در کلیسا نصب کرده باشد. این داستان ۳۰ سال بعد از آن دوره (۳۰ سال بعد از سال ۱۵۱۷) روایت شد.
آنچه ما به یقین می دانیم این است که وی بسیار مودبانه ۹۵ ماده اعتراضی خود را به اسقف اعظم ارسال کرد و هرگز قصد نداشت در کلیسا انقلاب کند. لوتر کاتولیک مومن بود و از روحانیون میخواست که فساد در کلیسا را بپذیرند. حتی اگر او اعتراضنامهاش را روی در کلیسا نصب کرده باشد، آن عمل جسورانهای نیست که مورخان میگویند؛ چراکه نصب بیانیه روی در کلیسا در آن زمان عادی بود.
۵- هیچوقت روی سر نیوتن سیب نیفتاد
دوست نیوتن، ویلیام استوکلی، در سال ۱۷۹۲ زندگینامه نیوتن را نوشت و برای اولین بار ماجرای سیب در آنجا بیان شد. او نوشته است که «نیوتن در حال فکر کردن بود که یک سیب سقوط کرد و آن هنگام مفهوم جاذبه به ذهنش خطور کرد.»
مورخان بر این باورند که او احتمالاً سقوط سیب را دیده و از این سقوط تعجب کرده است؛ اما هیچکجا نیوتن نمیگوید که این ضربه به سر او زده شده است. سیب را به بزرگترین دروغهایی که تاریخ ساخته است، اضافه کنید.
۶- جادوگران «سِیلِم» (Salem) سوزانده نشدند
هیچ یک از جادوگران متهم در قرن هفدهم سرنوشتشان سوختن در آتش نبود. ۱۹ نفر از کسانی که به جرم جادوگری دستگیر شده بودند در شهر مستعمرهای ماساچوست به دار آویخته شدند و نفر بیستم به ضرب گلوله کشته شد. چند جادوگر متهم دیگر نیز در زندان در انتظار محاکمه درگذشتند و هیچ سوزاندنی حداقل در سِیلِم در کار نبود. شایعه سوزاندن جادوگران به احتمال زیاد ناشی از تنشی بود که آن زمان در اروپا حاکم بود.
در قرنهای پانزدهم تا هجدهم، موج ضد جادوگری در سراسر غرب اروپا و کشورهای اسکاندیناوی پدید آمده بود و موجب خشم مردم شده بود و بسیاری از جادوگران متهم در معرض خطر سوزاندن قرار داشتند. البته گاهی حقیقت عجیبتر از افسانه است.
۷- ماری آنتوانت نگفت «بگذارید کیک بخورند»
ادعا شده که روزی روزگاری ملکه ماری آنتوانت به مردم فقیر و رعیت روستایی تحت حاکمیت خود چنین گفته است: «اگر نان ندارند بگذارید کیک بخورند.»؛ اما در واقع این جمله را اولین بار ژانژاک روسو از زبان یک پادشاه نقل کرده است. در واقع این جمله نمیتوانسته از زبان ماری آنتوانت بیرون بیاید زیرا در آن زمان وی کم سن و سال بوده و در اتریش زندگی میکرده است. برخی دیگر نیز بر این باورند که وی این سخنان را بر زبان آورده اما قصد مسخره کردن و توهین به آنها را نداشته است. در آن دوران نانواییها موظف بودند بر طبق قانون در مواقع بحرانی قیمت نان را کاهش دهند. شاید هم منظور ماری آنتوانت همین موضوع بوده باشد.
۸- ونسان ونگوگ گوشش را قطع نکرد
این هنرمند فقط قسمت پایین گوش چپ خود را برید و هیچکس نمیداند دلیل این کار او چه بود. وی در آن زمان از افسردگی شدید رنج میبرد. برخی مورخان ادعا میکنند که وی پس از دعوا با پاول گاگین دچار افسردگی شد. برخی دیگر مدعی هستند که پس از این که فهمید برادرش نامزد کرده دچار تنش روانی شد؛ چراکه برادرش حامی مالی و عاطفی او بود. با این حال، مسلم است که او تمام گوش خود را نبرید.
نظر شما