همان که میگویند یک جور دفتر یادداشت امروزی و یا یک نشریه اینترنتی خصوصی است. آدم میتواند در باره چیزهایی که دوست دارد و میخواهد، بنویسد. از عکس هم برای انتقال فکر و اطلاعاتش استفاده کند و همه را در معرض دید دیگران بگذارد.
ما هم قرار گذاشتیم چهار نفری این کار را بکنیم. هر کسی مطلبی را که به نظرش جالب میآمد، یا اگر عکسی میدید یا خودش عکس میگرفت، میفرستاد روی شبکه، یعنی توی وبلاگمان میگذاشت. بعد از مدتی یکی از بچههای گروه یک جورایی دیگر شد. چیزهایی مینوشت که اصلاً فکرش را هم نمیشد کرد. انگار با همه سر جنگ داشت، ناسزا، حرفهای نامناسب. خلاصه چشمتان روز بد نبیند وبلاگمان داشت میشد محل جنگ و دعوا. نمیشد این جوری ادامه داد.
جلسه گذاشتیم که ببینیم باید چه کار کنیم. تازه اینجا بود که فهمیدیم ما از پله اول شروع نکردهایم. اگر درست کارمان را شروع میکردیم حالا کاسه چه کنم، چه کنم، دستمان نمیگرفتیم. نمیشد جلویش را گرفت چون او هم مثل همه حق فرستادن مطلب و عکس توی وبلاگ را داشت.
با کلی بحث و بررسی فهمیدیم ای دل غافل، ما باید از اول اصلهایی را برای آغاز و انجام کارمان تعیین میکردیم. یک جور اصول و کد اخلاقی و حرفهای.
باید مشخص میکردیم هدف اصلیمان چیست. اگر قرار است دیگران هم از وبلاگمان خوششان بیاید باید گروه سنی، سواد، علاقهها و شاید حتی جنسیت مخاطبانمان را تعیین میکردیم که نکرده بودیم.
چند اصل را مشخص میکردیم تا طبق آنها مطلبها، عکسها، صفحه اینترنتی که به آنها لینک (پیوند) میدادیم، فایلهای صوتی و... انتخاب و توی وبلاگ گذاشته شود؛ با در نظر گرفتن بحث محتوا، کیفیت و...
اینجوری به قول یک دوست بین مغزمان تا دهانمان سرسره نمیگذاشتیم که هر چیزی به ذهنمان رسید بدون فکر و سبک و سنگین کردن در معرض دید همه بگذاریم.
بعد از انجام این کارها و مشخص شدن قوانین وبلاگ، باید یک سرگروه انتخاب میکردیم تا بعد از تایید او با توجه به همان مقررات تصویبی گروه، کار توی وبلاگ گذاشته شود.
درست است که اینجوری همه امکان فرستادن مطلب و عکس را نداشتند. اما یک جور کنترل در ارسال آنها انجام میشد و البته وای به حال همه وقتی که آن سر گروه یک جورای دیگر شود!
حالا ما دیگر چهار نفر نیستیم، سه نفریم و کارمان را با این برنامه جدید شروع کردهایم. در انتخاب مطلب و عکس دقت بیشتری میکنیم چون معتقدیم باید مخاطب بیشتری داشته باشیم و داشتن مخاطب بیشتر یعنی توجه به سلیقههای مختلف و کار دقیقتر.
راستی اگر تو راهحل دیگری به نظرت میرسد برای عنکبوت بفرست تا ما آن را هم ببینیم. شاید راهحل تو بهتر باشد یا نکتههایی داشته باشد که ما باز هم به آن توجه نکردهایم.
تا 15 اردیبهشت یعنی دقیقاً یک ماه میتوانیم صبر کنیم تا نظر و پیشنهاد تو را هم ببینیم. آخر، این تاریخ را برای بازسازی دوباره وبلاگمان تعیین کردهایم. میخواهیم هر چند وقت یک بار، یک نگاه کلی به آن بیندازیم و تغییرهای جدیدی در آن بدهیم.