به گزارش روابط عمومی موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی رییس جمهور سابق کشورمان که به دعوت بنیاد فرهنگی فدریکو مایور در راس هیاتی به اسپانیا سفر کرده است، از سوی سید داود صالحی سفیر جمهوری اسلامی ایران در اسپانیا و مقامات برگزارکننده همایش مذکور در فرودگاه شهر بارسلون مورد استقبال قرار گرفت.
متن کامل سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی در این کنفرانس بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
فضای جنگ زده و خشونت آمیز امروز جهان، ما را با این پرسش بزرگ مواجه می کند که: آیا تاریخ انسان به سوی صلح و امنیت پیش میرود و یا جنگ و خشونت در تاریخ یک اصل دائمی است؟ پرسش دیگر از نسبت میان دین و خشونت است؟ و اینکه آیا دین میتواند خود عامل مهمی برای تلطیف زندگی و روابط میان انسانها و برانگیزاننده به صلح باشد؟
من بر این باورم که علی رغم همه خشونتها و خونریزیها و درگیریهایی که به صورت جنگ و ترور وجود دارد، حرکت تاریخ در جهت کمال و نیز استقرار صلح در جامعه بشری است و نیز معتقدم که جوهر ادیان از جمله اسلام فراخوانی به سوی صلح و محبت است.
اگر زمانی «لایبنیتس» طرح پیمان صلح دائمی میان زمامداران مسیحی را که در سال 1731 مطرح شده بود مسخره کرد و گفت «صلح دائمی - pax perpetua - او را به یاد نوشتهای بر گورستان می اندازد». چندی نگذشت که «کانت» آن را از سر در گورستان بر گرفت و بر پیشانی طرحهای سیاسی و اخلاقی خود بر افراشت. او کوشید تا ثابت کندکه صلح از جهات اخلاقی و عقلی الزامآور و از جهت تجربی تحقق پذیر است. این واقعه میتواند نمونهای از سیر حرکت استکمالی تاریخ و تمدن بشری باشد. مهم این است که ما چگونه باید از تاریخ بیاموزیم؟
در اینجا باید به تفاوت ظریف و مهمی که میان دانستن و آموختن وجود دارد، توجه کنیم. رمز اینکه از تاریخ کم میآموزیم در این است که اگر تاریخ تبدیل به قضیه یا مفهومی کلی شود، در این صورت ما واقعه یا وقایع تاریخی را میدانیم، ولی از آن نمیآموزیم. متأسفانه تاریخ و حوادث تلخ آن را هر ملتی باید کم و بیش به تجربه بیاموزد و شاید یکی از وجوه تراژیک بودن هستی آدمیزاد در همین واقعیت تلخ نهفته باشد.
اگر می شد از متون مقدس و از تاریخ - بیاسطه درد و اشک - تجربه آموخت بسیاری از فجایع بزرگ ناشی از جنگ و خشونت قابل اجتناب بود. گر میوانستیم بیجربه بیاموزیم تنها همین چند جمله کتاب مقدس تمام بشریت را کفایت میرد: « او در میان اقوام داوری خواهد کرد و اقوام بسیاری را سرزنش خواهد کرد و ایشان شمشیرهای خود را برای خیش و نیزهای خود را برای ارّه خواهند شکست و قومی بر قوم دیگر شمشیر نخواهد کشید و دیگر جنگ نخواهد بود» (کتاب اشعیای نبی 2:4)
در اسلام نیز کلام رایج در مواجهه با دیگران «سلام» است، سلام هم به معنی صلح است و هم به معنی درود، بهشت جاودان از نظر قرآن مجید، خانه صلح یا دارالسّلام است و سلام از اسماء الهی در قرآن است. زیرا ذات خداوند نفس خیری است که در او هیچ شری وجود ندارد و خداوند در قرآن کریم همه مردمان را به خانه صلح دعوت میند. خانه صلحی که میوان و باید در همین زمین نیز بر پا کرد.
اکسیر اعظم که کیمیاگران در پی آن بودند، محبت خداوند است و با نام پراز لطف او است که به جنگ و خشونت پیروز خواهیم شد و زندگی ما معنی، لطافت و بهجت میابد. نام خداوند را که نام همه کمالات و خیرات و زیباییها وحقایق است نباید و نمی توان سر لوحه جنگ و نفرت قرار داد و جاهلانه از جنگهای صلیبی گفت یا بر ترور نام جهاد مقدس نهاد .
امروز با تجربه ای که بشر به دست آورده، گرایش به سوی صلح و محبت و همدلی در وجدان بشر تقویت شده و خشونت و خشونت طلبان و نگرانیهایی که جنگ و ترور و ناامنی برای همه بشر ایجاد کرده، سبب تقویت این گرایش شده است.
قرنها باید زمین با خون آدمیان بی شماری آبیاری می شد، تا امروز فضیلت و رجحان گفتگو بر جنگ؛ و محبت بر نفرت؛ و صلح بر خشونت به آسانی و سادگی نزد همگان پذیرفتنی باشد .گرچه به روشنی می دانیم که فاصله ای بسیار طولانی میان پذیرش ذهنی این مسأله که امروز بدیهی جلوه می¬کند با تحقق آن در مناسبات و روابط بین المللی و داخلی وجود دارد، ولی به هر حال توجه بیشتر وجدان بشری به صلح، خود گام بزرگی به سوی جهانی مطلوب تر است که باید با همت همه صلح طلبان و عدالت خواهان جهان تحقق یابد.
نکته مهم این است که ما نمی توانیم خواستار صلح میان انسانها باشیم، ولی از مهمترین عامل خشونت و نفرت غفلت کنیم. از میان همه عواملی که به خشونت می انجامد بی عدالتی و تبعیض و تجاوز قدرتمندان و تحقیر ملتها مهمترین عامل است. در واقع نظم عام و شاملی که طبق آن نظم زندگی اجتماعی حاکمان و محرومان و مراوده انسانی بین آنها ممکن می شود نظمی مبتنی بر عدالت است. امری که اسلام نیز قویّاً به آن اهتمام دارد .
تعارض مشهوری که میان عدالت و آزادی در فلسفه سیاسی دوره متأخر غرب ادعا شده است در حقیقت تعارض نیست، بلکه ناشی از عدم تأمل کافی در فهم نسبت میان آزادی و عدالت است. عدالت بدون آزادی عدالت نیست، بلکه توهّمی از عدالت است نمی¬توان سهم هر یک از شهروندان یک کشور یا جامعه جهانی را از آزادی مصادره کرد، امّا ادعای عدالت داشت. عدالت مستلزم سپردن حق اشخاص به ایشان است. فقدان آزادی و غصب آن غیر عادلانه ترین امری است که ممکن است پدید آید.
عدالت شأن انسان آزاد است وگرنه عدالتِ میان بردگان، عدالتِ شایسته انسان نیست چنانکه آزادی میان گرسنگان و محرومان، وَهمِ آزادی است نه آزادی.
اگر عدالت بدون آزادی چیزی جز ظلم نیست، آزادی بدون عدالت نیز آزادی تجاوز و غارت و اشاعه فقر و فساد و ظلم است. تفکیک آزادی و عدالت گرچه به لحاظ مفهومی صحیح است، اما هر کس معتقد به جدایی عینی آن دو در زندگی شود گرچه واقعاً طرفدار عدالت و آزادی باشد باید بداند که کوششهای او از قبل محکوم به شکست است.
آنچه در زبان جامعه شناسان به همبستگی اجتماعی «Solidarity» تعبیر شده است تنها در صورت تلاتم توأمان عدالت و آزادی است که متحقق می شود و هر چه همبستگی دوام بیشتری داشته باشد صلح و ثبات استحکام بیشتری دارد.
بنابر آنچه گذشت صلح در سطح یک ملّت و میان مردم محروم یک کشور وقتی دوام می یابد و نظم و ثبات اجتماعی وقتی شایسته نام صلح می شود که مبتنی بر آزادی و عدالت باشد. صلح میان ملل نیز از این حیث کاملاً شبیه صلح میان مردمان یک کشور است .
اگر ما واقعاً از خشونت و درگیریهای ویرانگر رنج می بریم و خواستار صلح واقعی هستیم، از یک سو باید با حکومتهای مستبدی که آزادی و عدالت را با هم پایمال می کنند مقابله کنیم و از سوی دیگر در سطح بینالمللی نیز باید با ضوابط و مقررات غیر عادلانه به مبارزه برخیزیم.
نمیشود که ملتهایی مورد استثمار و تحقیر قرار گیرند و با اعمال معیارهای دوگانه و رفتارِ تبعیض آمیز راه هرگونه احقاق حق به طریق مسالمت آمیز بروی آنها بسته شود و در عین حال انتظار داشت که از نفرت و خشونت متقابل خبری نباشد.
اگر به نام دین یا ارزشهای انسانی راه خشونت توجیه میشود، نباید دچار توهم شویم و تحت تأثیر تبلیغات فزون طلبان، دین را منشاء خشونت بدانیم. در اینجا دین نیز همچون خود انسانِ محروم و تحقیر شده، مظلوم است.
دین اسلام و به یک معنی همه ادیان اصیل به صلح فرا میخوانند. بلکه صلح واقعی را تنها در پرتو سلطنت خداوند میتوان بدست آورد. تنها سلطنت خداوند که همان سلطنت گسترده دامن محبت است، محبت به خدا، محبت به انسان و محبت به همه جهان به مثابه مظهر جلال و جمال خداوند، میتواند ما را برای همیشه از ترس و حرص و نفرت و خشونت آزاد کند و اراده های خودپرست و منفعت طلب یکایک ما را به عزم استوار برای ایثار، دوستی و شفقت مبدل سازد.
جنگ و خشونت ریشه در فزون طلبی انسانهایی دارد که از نعمت عدالت و انسان دوستی بیبهرهاند. درست است که ما در تاریخ شاهد جنگهایی بودهایم که به نام دین رخ داده و از جمله جنگهای مذهبی اروپا که خود زمینه ساز استقرار عرفیگرائی (سکولاریسم) در غرب شد، ولی تجربه به ما آموخته که با کنار گذاشتن دین از صحنه حیات اجتماعی، نه تنها جنگ و خشونت از میان نخواهد رفت، بلکه بیرحمانهتر و شدیدتر نیز خواهد شد. شاهد بر مدعا، جنگها و خشونتهایی است که در دنیای سکولار یا توسط دولتهایی که مدعی پیروی از سکولاریسم بودند پدید آمد و به لحاظ گستردگی و خسارتهای مادی و معنوی با جنگهای به اصطلاح مذهبی قابل قیاس نیست. دو جنگ ویرانگر جهانی و جنگ سرد و دهها درگیری دیگر در مناطق مختلف جهان کافی است ما را به این نتیجه برساند که خشونت و جنگ ریشهای غیر از دین دارد که اگر آن ریشه خشکانده نشود از دین و ارزشهای انسانی نیز در مسیر خشونت سوء برداشت و سوء استفاده خواهد شد.
کلام خود را با این مطلب به پایان میبرم که در روایت اسلام، از قول پیامبر اکرم «ص» نقل شده است که ایشان از عیسی «ع» به عنوان برادر خود نام میبرد. به پیامبر ما که آموزگار محبت و صلح است، داستان درد و عشق و صلح با چنان بلاغت و زیبایی وحی شده است که اگر کسی توانایی شنیدن صدای آن را داشته باشد بیشک تجربه استغراق در چشمه زلال محبت و لطف مریم و عیسی علیه السلام برای او قابل استحصال است.
پیامبر اسلام پیامبر صلح و محبت و عدالت است، چنانکه حضرت عیسی مسیح مظهر آزادگی و مهربانی است و پیروان این دو پیامبر همچنانکه پیروان حضرت موسی «ع» و ابراهیم «ع» و همه پیامبران بزرگ خدا نمیتوانند مدعی دینداری باشند، ولی پیام صلح و امنیت و عدالت را از زبان این پیامبران نشنوند یا آن را فهم نکنند.
خشونت گرایان علیه انسان مرتکب جنایت میشوند و این جنایت مضاعف است هنگامی که میکوشند تا خشونت و جنگ و نفرت را با تحریف دین خدا توجیه کنند. باید دین را همانگونه دید و فهمید که توسط این پیامبران بیان شده است هر چند که آنچه در تاریخ تحقق یافته است گاه با اصل دعوت این پیامبران فاصلههای فراوان دارد. باید عدالت را که مضمون اجتماعی پیام پیامبران است پاس داشت و آن را برای همه انسانها خواست و زور مداران متعصب را در جهان منزوی کرد تا به صلح واقعی و همزیستی انسانهای برخوردار از زندگی سالم و امن رسید.
گفتنی است این سمینار به ریاست فدریکو مایور رییس بنیاد صلح و با شرکت جمعی از مقامات سازمانهای فرهنگی بینالمللی نظیر یونسکو و آیسسکو و مقامات کلیسای اسپانیا برگزار شد.
بنابراین گزارش، سخنرانان این سمینار ضمن تبین نقش مذاهب در ایجاد صلح با صدور بیانیهای بر اهمیت این نقش تاکید کردند.
سیدمحمد خاتمی در مدت اقامت خود در اسپانیا که تا روز یکشنبه آینده ادامه خواهد داشت، ضمن شرکت در مراسم معرفی و رونمایی یکی از کتابهای خود با عنوان «از دنیای شهر تا شهر دنیا»؛ از مراکز فرهنگی اسپانیا نیز دیدار خواهد کرد