شیخ فریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبکر ابراهیم بن اسحق عطار نیشابوری یکی از سرآمدان شعر و ادب فارسی و از بزرگان مشایخ تصوف ایران در قرنهای 6 و 7 هجری قمری است.
او بیشک یکی از پرآوازهترین شعرا و شخصیتهای عرفانی مشرقزمین از دیدگاه خاورشناسان شرقی و غربی است. مقام معنوی و تاثیر حضور او بهعنوان یکی از بزرگترین حاملان فلسفه اشراقی در سرزمینمان تاثیرات عمیق و شایستهای در تاریخ تفکرمعنوی ایرانیان از خود برجای گذاشته است.
برگزاری مراسم «عطار به روایت شفیعی کدکنی» در آستانه بزرگداشت عطار نیشابوری شاعر پرآوازه کشورمان و انتشار آثار استاد شفیعی کدکنی فرصتی را پیشروی اهالی ادب و شعر قرار داد تا برگی تازه از دیوان بزرگ عطارپژوهی را در کارنامه خود ورق بزنند.
در این نشست که روز سهشنبه (20 فروردین) در شهرکتاب مرکزی و با حضور اساتیدی چون دکتر محمدعلی موحد، دکتر احمد جلالی، رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی، دکتر مریمحسینی و دیگر اساتید دانشگاهی و شخصیتهای ادبی برگزار شد، پیرامون شعر، زندگی، عرفان عطار و آثار منتسب به او مباحثی مطرح شد و در مورد تعلیقات دکتر شفیعی کدکنی بر مجموعه منتشر شده و راهگشایی آنها در نکات و گرههای تاریخی، دینی، عرفانی و زبانی شعر عطار مباحث قابل تأملی مطرح و بررسی شد.
دکتر محمدعلی موحد اولین سخنران این مراسم که آثاری را از او در حوزه شمس و ابنعربی شاهد بودهایم، در مورد تصحیحات و تعلیقات دکتر شفیعی کدکنی و خدمات او در جهت فهم آسان و همهگیر شعر و نثر عطار گفت: دکتر شفیعی این بخت را داشت که با قدمایی از قبیل ابوسعیدابوالخیر، بایزید، سنایی، عطار و... سرو کار داشته باشد.
مصداق این شعر مولانا که فرموده «جانی که رو آن سو کند/ با بایزید او خو کند/ یا با سنایی رو کند/ یا بو دهد عطار را» و این شعر مصداق حال شفیعی است. مخصوصا بیت آخر که میفرماید «یا بو دهد عطار را» حتما با اصطلاح قهوهبودادن؛ پسته و فندق بودادن آشنایید، یا کارگاههایی را دیدهاید که پسته و بادام بو میدهند. این بو دادن دو حسن اساسی دارد، اول اینکه سفتی و ثقل خامی را از پسته و بادام میگیرد و آنها را زیر دندان نرمتر میکند. دوم اینکه عطر خاصی به آنها میبخشد که استشمام این عطر فوقالعاده است.
مقصود اینکه دکتر شفیعی هم به تعبیری عطار را بوداده؛ به این معنی که کلام او را برای امثال من که در خواندن آثار او مشکل داریم، نرمتر کرده و گرههای آن را باز کرده و هم کاری کرده که عطر آثار عطار در فضا متصاعد شود. عطار یکی از بزرگان خوششانس و پر اقبال در میان بزرگان و شاعران سرزمینمان است و کمتر مثل او یافت میشود که اینچنین آثارش به تصحیح مختلف برسد. از تصحیح متون عطار توسط نیکلسون تا تصحیحی که مرحوم گوهرین، دکتر نورانی، دکتر اسلامی و... انجام دادهاند.
دکتر موحد همچنین در مورد شخصیت و پرسوناژ دیوانهها در آثار عطار اضافه کرد: دیوانهها در آثار عطار دیوانههایی هستند که در قید آداب و رسوم و اعتقادات و عرف نیستند؛ آنها از این بندها آزادند. البته آنها مشاعرشان را نیز از دست ندادهاند و بارقههای هوش و نکتهسنجی در آنها وجود دارد و از اینرو فوقالعادهاند.
در آثار شعرا کمتر شعری را میتوان یافت که اینقدر روان، بیپیرایه، صمیمی و در اوج باشد. پرسوناژها و قهرمانهای مثنویهای عطار مخصوصا در منطقالطیر و مصیبتنامه همواره دنبال گمشدهای میگردند. در الهینامه نیز همین شیوه وجود دارد و شخصیتها همواره سراغ این گمشده را از زمین و زمان میگیرند و نشانیها را میپرسند.
از دیدگاه محمدعلی موحد عطار دو جنبه بسیار قوی دارد که کمتر درباره آنها صحبت شده یا صحبت میشود. اول اینکه عطار مترجم زبردستی بوده است. تذکرهالاولیا یا معراجنامه بایزید را وقتی با متن عربی مقایسه میکنید پیمیبرید که او چه تواناییهایی در امر ترجمه داشته است، یا وقتی منصورحلاج را بررسی میکنید میبینید که به خوبی آن را برگردانده است و در ترجمه بسیار قوی عمل کرده است.
هنر دیگر عطار که در میان بزرگان نظیر ندارد ویژگی او در قصهگویی و حکایتگویی است. در الهی نامه او در حدود 282 قصه طرح شده است، در مصیبتنامه او شمار این قصهها به 347 میرسد. در چهار مثنوی او نیز شمار قصهها و حکایتها روی هم 897 است و تصور این کار که یک فرد در آثار مختلفش تا این حد توانایی طرح قصه و حکایت داشته باشد، کار دشواری است.
دکتر محمدعلی موحد در ادامه صحبتهایش در مورد اثر منثور عطار، تذکرهالاولیا گفت: تذکرهالاولیا دارای سه بخش است. بخش اول بیوگرافی است که بسیار ضعیف به آن پرداخته شده، بخش دیگر در مورد نوادر و بزرگان است که عطار فوقالعاده در این بخش عمل کرده است و بخش آخر حکایتهایی است که مربوط به بزرگان است و با شمارشی که دکتر فروزانفر انجام داده تعداد آنها به 918 حکایت رسیده است.
به قول دکتر موحد حکایت دیوانگان در آثار عطار به 115 مورد میرسد. این حکایتهای طنزآلود تنها محدود به قطعه دیوانگان و واگویههای آنها نیست. قصههای عطار در مورد عقلا نیز هست.
بیایی تا ببینی
دکتر احمد جلالی، رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی نیز در نشست «عطار به روایت شفیعی کدکنی» که به مناسبت بزرگداشت عطار برگزار شد، چنین گفت: استاد بزرگ محمدرضا شفیعی کدکنی از آن نیکبختان و دلدارانی است که قدر وقت را شناخته و کاری کرده و حاصل اوقاتش را بهعنوان ذخیرهای برای همه علاقهمندان به ادب و فرهنگ و میراث ایران به جای گذاشته است.
نمونه این حاصل عمر مجموعهای است که امروز در اختیار ماست. این مجموعه هزار صفحه متن اصلی دارد و شامل هزار صفحه تعلیقات دکتر شفیعی است که به اندازه خود متن عطار است و 500 صفحه مقدمه و 500صفحه فهرستهای راهگشا دارد. بهعنوان مثال در مورد منطقالطیر 213 صفحه اصل منطقالطیر است و مقدمه استاد شفیعی و تعلیقات ایشان 560 صفحه است یعنی دو برابر و نیم متن اصلی کتاب و این در حالی است که ایشان تصریح کردند که از هرگونه اطلاعات حشو و حاشیهای و منابع دکوراتیو چشم پوشیدهاند و تمام ارجاعات ایشان منابع کهنی بوده که عطار از آنها خبر داشته و آنها را خوانده است.
دکتر جلالی دیدگاه شفیعی کدکنی را درباره زبان عطار اینگونه خلاصه کرد: از دیدگاه دکتر شفیعی هر مؤلف منظومه زبانی و ذهنی خاص خود را دارد که در تمام آثارش بهطور یکسان جریان دارد. هر عبارت در اثری میتواند عبارت دیگری را در اثر دیگر تفسیر کند و شفیعی از این اصل در تفسیر عطار استفاده کرده است.
از دیدگاه دکتر جلالی زحمات و جامعیت نظر استاد شفیعی در شناخت روش، نوع تصحیح و استفاده از نسخ قابل ستایش است؛ اما موضوع زبان عطار هم به معنای وسیع کلمه زبان و هم به معنای گویش خاص نیشابوری خراسانی عطار مورد توجه دکتر شفیعی بوده است.
استاد شفیعی، از دو زاویه ما را در فهم زبان عطار یاری دادند؛یکی فهم زبان او به معنای عام زبان است و دیگری فهم لهجه خراسانی است که بدون آشنایی با این لهجه، انس گرفتن و لذت بردن و فهم آثار عطار برای ما مشخص نخواهد شد.
در مورد فهم زبان، دکتر شفیعی نکته عمیقی را مطرح کردهاند که در منظومههای نظری-هنری مثل کار عطار دستور راهنمای ذائقه هنری و زیباشناسانه ما نمیتواند «ببین تا بیایی» باشد بلکه باید «بیایی تا ببینی» باشد، یعنی از خارج از آن منظومه نمیتوان انتظار دیدن داشت؛ برخلاف مجموعههای دیگر که متعلق به عالم شهادت هستند و تناقض درونی را برنمیتابند و ملاکها و معیارهای شناخت این منظومهها متفاوت است.
باید توجه داشت که در این منظومهها مقوله صدق و کذب مطرح است اما در مورد منظومههای معنوی و فرهنگی و نظری مقوله صدق و کذب مطرح نیست بلکه مقوله زشت و زیبا مطرح است و اگر صدق و کذبی مطرح میشود دنبالهرو زشتی و زیبایی است. در این وادی تناقضهای درونی که در میدان علوم عقلی باعث از همپاشیده شدن نظام عقلی میشود، در آنجا بالعکس باعث حفظ این نظام میشود.
دکتر شفیعی معتقدند مجموعه افسانهها در عین حال که ما را از هسته اصلی نظری او دور میکند اما موجب حفاظت عطار و آثارش در طول تاریخ میشود. به گفته دکتر شفیعی در منظومههایی که موضوع زیبایی و رازداری است از بیرون منظومه نمیتوان معیارهای درون را شناخت.
در این نوع منظومهها و فضاها افراد میتوانند نقیضین را با هم جمع کنند. اینکه اجتماع نقیضین محال است مربوط به عالم شهادت است و در اینجا محال نیست و چشایی زیباشناختی ما درون آن منظومه معیارهای خودش را پیدا کرده و رشد میکند.
رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی در ادامه صحبتهایش اضافه کرد: در درک محتوا و معنای شعر عطار که در التذاذ ما از صورت واژگانی زبان عطار هم این نکته لطیف یعنی تفاوت فهم درون و فهم درون از درون مصداق پیدا میکند.
به قول دکتر شفیعی کسی که با مبانی جمال شناسی شعر خاقانی و فرخی و منوچهری و مجموعه جمال شناسی سبک خراسانی انس گرفته باشد و با این معیارها بخواهد شعر عطار را قضاوت کند؛ به همان نتیجهای خواهد رسید که شادروان دکتر مهدی حمیدی رسید که گفت عطار لباس شاهانه را از تن شعر درآورده و شعر را به لباس گدایان در آورده و عطار را بنیانگذار نخستین ولگردیهای شعر فارسی قلمداد کرده و معتقد بوده که شعر عطار برآمده از بینشی حقیر و خرد است.
پس اگر کسی از بیرون نگاه کند به این نتیجه خواهد رسید؛ چرا؟ زیرا نفس عرفان عبارت است از فهم هنرمندانه دین در جهان، لذا اگر دین به زبان شعر یا نفس بیان شده باشد، خودش ذاتا هنر است.
پس شعر عرفانی هنر اندر هنر است و هنر مضاعف است و التذاذ ما از شعر عطار که یکی از پرورندگان این هنر مضاعف است، بدون فهم مبانی و زبان این دو هنر پیچیده در هم یعنی شعر برآمده از عرفان و عرفان پیچیده در شعر، برنمیآید و راه التذاذ ما تنگ و مسدود میشود چنانچه در مورد شادروان دکتر حمیدی شد.