همشهری آنلاین: ایرانیان و مردم دیگر کشورهای فارسی زبان از گذشته تا امروز با علاقه فراوانی جشن چهارشنبهسوری را در آخرین شب چهارشنبه سال برگزار میکنند. با اینوجود آغاز آیین چهارشنبهسوری مانند بسیاری از رویدادهای باستانی، تاریخی و فرهنگی ما مبهم و نامشخص است. براساس مستندات تاریخی بهدست آمده، این آیین از عهد باستان تا امروز برگزار میشود.
مبداء پیداش شب چهارشنبهسوری
درک چگونگی پیدایش جشن چهارشنبهسوری نیازمند یکسری مطالعات هدفمند و گسترده است. بهترین راه برای دستیابی به پیشینه چهارشنبهسوری مراجعه به گاهشمار ایرانی پیش از اسلام است. ایرانیان قبل از ورود اسلام به این سرزمین از تقویم و گاهشماری ویژه خود استفاده میکردند. این تقویم مانند امروز براساس هفته تقسیم نشدهبود. در تقویم باستان هر سال شامل ۱۲ ماه ۳۰ روزه بود. هر روز نامی داشت و در پایان ماه و شروع ماه جدید، همان نامها تکرار میشدند؛ یعنی در ایران باستان ما چیزی به نام هفته نداشتیم و طبیعتا نام روزها "شنبه، یکشبنه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه" نبودهاست. بر این اساس میتوان اظهارکرد که لفظ «چهارشنبهسوری» بعدها بر لفظ جشن «سوری» اطلاق شدهاست. از آنجا که مجموع ۱۲ ماه سی روزه ایران باستان ۳۶۰ روز میشد و هر سال شامل ۳۶۵ روز بود؛ در پایان سال ۵ روز در تقویم باستانی اضافه میآمد و در شمار روزهای عادی سال به حساب نمیآمد. به همین دلیل این پنج روز را جداگانه محاسبه میکردند و روی آنها اسمهایی چون لفظ «پنجه، پنجیک، پنجه دزدیده شده» میگذاشتند و بنا بر برخی روایتها جشن سوری را در اولین شب پنجیک برگزار میکردند.
«تاریخ بخارا» یکی از متون قدیمی به زبان فارسی است که در در قرن چهارم ه. ق تالیف شده. این اثر قدیمیترین سندی است که در آن به برگزاری جشنسوری اشاره شده، اما حرفی از چهارشنبهسوری به میان نیامدهاست. نکته درخور توجه در تاریخ بخار ذکر برپایی جشن سوری در قرن چهارم براساس سنت باستانی یا همان «عادت قدیم» بودهاست. در این اثر تاریخی آمدهاست: « ...و چون امیرمنصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشدهبود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پارهای از آن بجست و سقف سرای درگرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت».
درباره معنی واژه «سوری» هم نظرهای مختلفی وجود دارد. برخی واژه «سوری» را جشن و برخی سرخ معنا کردهاند. «هاشم رضی» در کتاب «گاهشماری و جشنهای ایران باستان» معتقد است که سوری «به معنی سرخ و سرخ رنگ است، چنانکه گلسوری به معنی گلسرخ است و این جشن را از آن جهت سوری گفتهاند که عنصراصلی مراسم آن، افروختن آتش سرخ بودهاست». درواقع شعر «زردی من از تو، سرخی تو ازمن» که در این جشن کاربرد دارد بر همین سرخی تاکید دارد. (هاشم رضی «گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۲۳۵)
اگرچه نظرهای مختلفی درباره پیدایش جشن چهارشنبه سوری وجود دارد، اما یکی ازعلمیترین نظرها به نقل از استاد دکتر «محمد مقدم» است. این ایرانشناس ذکرکرده: «... شب چهارشنبهسوری، جشنی است که مانند بیشتر جشنهای ایرانی که با باستانشناسی بستگی دارند، مبدا همه حسابهای علمی- تقویمی است. در آن روز در سال ۱۷۲۵ پیش از میلاد مسیح، زرتشت، بزرگترین گاهشماری جهان را نموده و کبیسه پدیدآورده و تاریخ کهن را درست و منظم کرده است ... به یابود آن، همه ساله مردم جشن بزرگی برپاکرده و با آتشافروزی، شادی خود را اعلام کردهاند و آن رصد و اصلاح تاریخ تاکنون در هیات و یادمان چهارشنبه سوری یاجشن و شادمانی باقی مانده است».(مجله دانشکده ادبیات، شماره سه، سال پنجم)
به هرحال اکنون ما ایرانیان در نقاط مختلف کشور، اعم از شهرها و روستاها شاهد برپایی جشنی در آخرین شب چهارشنبه سال هستیم که آتش افروختن مهمترین عنصر آن است. برافروختن آتش در شب چهارشنبهسوری بعداز غروب آفتاب و سرشب انجام میشود و معمولا کسی بعد از زمان صرف شام آتشی نمیافروزد. همچنین هنگام برگزاری این جشن در نقاط مختلف کشور، عناصر مختلفی وجود دارد و رسمهای متنوعی برگزار میشود و همین عوامل سبب تنوع چشمگیر جشن چهارشنبهسوری شدهاست که میتوان به آنها «خرده آیینهای چهارشنبهسوری» گفت.
لُرْک یا آجیل مشگلگشا
خوراکیها از عناصر پایه در جشنهای ایرانی است. بر این اساس جشن چهارشنبهسوری نیز خوراکیهای ویژه خود را دارد که «لُرْک یا آجیل مشکلگشا» مهمترین آنهاست.
«این آجیل وجهی تمثیلی دارد. هر کسی مشکل و گرفتاری داشته باشد با تشریفاتی این آجیل را تهیه و به عنوان نذر و فدیه میان دیگران پخش میکند. بیگمان در شکل اولیه، این تقدیم و اهدایی بوده جهت فروهرها که بر سفره مینهادند تا موجب خشنودیشان شود. لُرک همان آجیل گُهنبارهاست که معمولا از هفت نوع میوه خشک است شامل : پسته، بادام، سنجد، کشمش، گردو، برگ هلو، انجیر و خرمای خشک ...». (همان، ص ۲۳۵)
فالگوش ایستادن
فالگوش ایستادن از رسمهای شب چهارشنبهسوری است که در اغلب نقاط ایران برگزار میشود. برپایی این رسم هنوز در برخی نقاط کشور در این شب مورد توجه است. فالگوش ایستادن اینگونه اجرا میشود؛ افرادی که حاجتی دارند نیت میکنند و پنهانی در نقطهای از کوی و برزن و حتی پشت در خانهها میایستند و منتظر میمانند تا اولین جملهای را که از زبان رهگذری یا کسی جاری میشود، بشنوند. اگر نخستین سخن شنیده شده بار معنایی مثبتی داشته باشد، آن را به فال نیک و اگر منفی باشد آن را به فال بد میگیرند.
کوزهشکنی
کوزهشکنی نیز از رسمهای شب چهارشنبه بود. قبل از اجرای این آیین، مقداری زغال و نمک و همچنین یک سکه کمبها را داخل کوزه قدیمی میانداختند. بعد هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر میچرخاند و نفر آخر آن کوزه را به بالای بام میبرد و از آنجا به میان کوچه پرتاب میکرد تا کوزه بشکند. معمولا کودکان هم در کوچهها میگشتند و سکههای داخل کوزهها را برمیداشتند. به نظر میرسد این آیین- که تقریبا در همه جای ایران رایج بوده- براساس یک حکم و دستور برای رونق صنعت سفالسازی و گوزهگری برپا میشدهاست.
شالاندازی
شالاندازی و کجاوهاندازی هم از مراسم معمول شب چهارشنبهسوری بودهاست. این رسم به این صورت اجرا میشد که معمولا جوانان با برداشتن یک شال یا درستکردن جعبه کوچکی با کاغذرنگی به شکل کجاوه و بستن آن به ریسمانی در شب چهارشنبهسوری بر بالای خانهها میرفتند و از آنجا شال یا کجاوه را از روزن خانهها به پایین هدایت میکردند. صاحبان خانهها هم با دیدن شال یا کجاوه مقداری شیرینی و خشکباری را که قبلا برای این آیین تدارک دیده بودند در کجاوه میریختند یا در پرشال میگذاشتند و آن را گره میزدند. بعد صاحب شال یا کجاوه آن را به بالا میکشید.
بختگشایی
«بختگشایی» هم از رسوم معمول شب چهارشنبهسوری بود. این رسم بیشتر به دختران دمبخت و مجرد مربوط میشد؛ به این امید که در سال جدید به خانه بخت بروند. این رسم در نقاط مختلف کشور با شیوههای گوناگون برگزار میشد. بهعنوان مثال؛ درگذشته قفلی را به شالی میبستند و به گردن میآویختند و کلید را به دست میگرفتند و از رهگذری میخواستند قفل را بگشاید. اعتقاد بر این بود که با بازشدن قفل، بخت بسته آنان گشوده خواهد شد.
دفع چشم زخم
دفع چشم زخم از دیگر رسمهای شب چهارشنبهسوری بود. در برخی نقاط بعضی از مردم به دباغ خانهها میرفتند و با آبی که پوستها را در آن دباغی میکردند دست و صورت خود را میشستند و برخی آب دباغخانه را با خود به منزل میبردند و به گوشه و کنار اتاقها میپاشیدند و اعتقاد داشتند که این کار در رفع چشم زخم موثر است.
آش مراد و قاشقزنی
آش مراد و قاشقزنی هم از رسمهای چهارشنبهسوری بود که در بیشتر مناطق ایران برگزار میشد. این آیین به اینگونه بود؛ کسانی که مراد یا آرزویی یا در خانه شخص بیماری داشتند در شب چهارشنبه سوری برای برآورده شدن حاجت و شفای بیمارشان آش میپختند و معتقد بودند باید کوشید بیماری و برآوردهشدن حاجتشان تا سال دیگر طول نکشد. این آش اگر برای رفع بلا و ناخوشی بود به آن آش «ابودردا» میگفتند و مواد اولیه آن را از راه قاشقزنی فراهم میکردند. بدین صورت که زنان با سرکردن چادر و به دست گرفتن یک قاشق و بادیهای مسی به در خانه همسایگان میرفتند و بی آنکه شناخته شوند یا حرفی بزنند، قاشق را به بادیه میزدند تا صاحبخانه چیزی به آنها بدهد و همسایگان نیز وظیفه خود را میدانستند و حبوبات و غلات و چیزهایی که به کار پخت آش میآمد در بادیه میریختند یا مقداری پول در آن میگذاشتند تا صرف خرید لوازم پخت آش شود. پختن آش ابودردا هنوز در برخی نقاط کشور رواج دارد.
همچنین قاشقزنی برای گرفتن آجیل و شیرینی و دیگر هدایا نیز اجرا میشد. اغلب نوجوانان که بیشتر پسر بودند با انداختن چادر به روی خود به درخانهها میرفتند و با کوبیدن قاشق به کاسه فلزی طلب هدیه میکردند.
ورود آتشبازی در جشنهای ایرانی
آتشافروختن از عناصر و سنتهای دیرین جشن چهارشنبه سوری است، اما در عصر حاضر این عنصر، جای خود را به آتشبازی داده و این بدعت جایگزین آن سنت شدهاست. اینکه آتشبازی از چه زمانی وارد این جشن شده سندی دردست نیست، اما میتوان نشانههایی از آن را در عصر قاجار پیدا کرد. دراین دوره آتشبازی از تفریحات سلطنتی و عمومی بوده و در اعیاد و جشنهای مختلف کاربرد داشته است. در دوران قاجاریه بیشتر سیاحان اروپایی که از تهران دیدن کرده بودند در سفرنامههای خود درباره آتشبازی گزارشهای جالبی نوشتهاند.
«آتشبازیها عبارت بودند از فشفشه و ترقه و پاچه خیزک برای بچهها و ستارهافشان و کوزه و خمپاره و انواع دیگر که برای جشنها ساخته میشدند.»(جعفر شهری- تاریخ اجتماعی تهران، ج۳، ص۳۲۳).
دکتر ژان باپتیست فووریه، پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه نیز در کتاب «سه سال در ایران» آورده است: «در سال ۱۲۶۹ق. کامران میرزا در کامرانیه مهمانی داد. ۱۱۰ نفر را دعوت کرد، وزیر مختار آمریکا نیز بود ... بعد از شام آتشبازی هم که دراین قبیل مهمانی ا جزو ضروریات بود، برپا شد».
«کارلاسرنا»، سیاح اروپایی هم در زمانی که درتهران اقامت داشتهاست مراسم آتشبازی را دیده و چنین شرح داده است:شرقیها به طورکلی هر نوع نمایش چشمنواز را دوست دارند و برای ایرانیان هیچ چیز خوشایندتر از آتشبازی نیست. هر رویداد خوشی با آتش کردن فشفشه جشن گرفته میشود، خواه روزهای برگزاری ۳ عید بزرگ ملی نوروز، روز تولد شاه یا سالگرد جلوس وی بر تخت سلطنت باشد و خواه اعیاد مذهبی یا جشنهای خانوادگی. در هر صورت، در تمامی این مراسم، آتشبازی در صدر برنامههاست. حتی فقیرترین خانوادهها هم دستکم چند شاهی برای خرید ترقه، پول خرج میکنند... . مراسم آتشبازی همیشه در خیابان اصلی منتهی به قصر انجام میگیرد. (سفرنامه کارلاسرنا، ص۲۲۰)
اجرای مراسم آتشبازی و تهیه مواد مورد نیاز با کارکنان قورخانه تهران بود و آنها به طور رسمی موظف بودند در تمام اعیاد و جشن ها این مراسم را در میدان توپخانه اجرا کنند.
کنت دو گوبینو در سفرنامهاش درباره آتشبازی در ایران مینویسد: «چیزی که باعث سرگرمی ما شد آتشبازی بود که آن شب ترتیب داده بودند. در اروپا آتشبازی نوعی نمایش مثل تئاتر است که همه را محظوظ می کند، ولی هرگز بین حضار هیجان شدید به وجود نمیآید. در ایران که هنر آتشبازی بسیار فراتر از کشور ما رفته است... هرکس میکوشد یک ترقه، فشفشه، چنبره آتش بازی در دست داشته باشد. یک شخص موقر را با قیافه دانشمندان و ریش بلند که تا کمرش میرسید دیدم که با هیجان در جذبه عمومی شرکت کرده بود و از این سو به آن سو میدوید و چنبرهای را تکان میداد واز فرط لذت به حالت خلسه درآمدهبود. در این جشن شادیآفرین بسیاری از سبیلها سوخت، لباسها آتش گرفت، ولی هیچکس اعتنایی نداشت و نهایت خوشبختی در همین بود. نمیدانم چطور شد که ما هم تحت تأثیر شادی عمومی قرار گرفتیم و احتیاط را کنار گذاشته مانند سایرین در وسط آتشبازی به دویدن پرداختیم بدون آنکه متوجه باشیم تیرهای سوزان از هر سو بر سرمان میبارد و فشفشهها از میان پاهایمان به هوا میرود».(کنت دو گوبینو. سه سال در آسیا، ص ۱۹۰).
نظر شما