اما این روز و بزرگداشت سعدی را بهانه و مدخلی قرار میدهم برای موضوعی دیگر یعنی «روز ملی شعر و ادب فارسی» و انتساب آن به استاد شهریار. مسلم آنکه از نظر بزرگان ادب این انتخاب درستی نبوده است؛
یعنی اگر قرار باشد یک روز به نام شعر و ادب نامگذاری شود در این میان شاعران پارسی مقدم هستند اما شاید از آنجایی که برای بزرگان ادب کشورمان از جمله فردوسی، سعدی، مولوی، حافظ، عطار روزی را در سال اختصاص داده اند، مسئولان امر خواستهاند تا نام یکی از شاعران معاصر را انتخاب کنند و از اینرو به سراغ شهریار رفتهاند؛ چرا که بیشک بزرگان ادب، بسیار مقدم بر استاد شهریار بودهاند.
دوستان اگر از ابتدا قرار بود تا از معاصران هم شاعری را انتخاب کنند و از اینرو به سراغ قدما نروند، کار خوبی بوده است.
در مورد شهریار هم نمیتوان گفت او بزرگترین شاعر معاصر بوده است زیرا در میان شاعران معاصر، ستارهای چون ملک الشعرای بهار میدرخشد و قطعاً ملک الشعرای بهار، پروین اعتصامی، در این انتخاب بر استاد شهریار اولویت داشتند.
البته من چندان از کم و کیف انتخاب روز ملی شعرو ادب فارسی به نام شهریار مطلع نیستم اما میدانم که اگر کس دیگری هم انتخاب میشد بیشک نظرات موافق و مخالفی هم پیش میآمد. شاید در این خصوص معیارهای خاصی بوده که شهریار از میان این همه شاعران شعر فارسی انتخاب شده است.
برای انتخاب شاعر مناسب برای چنین روزی بهجز پارسی گوی بودن، بهنظر میرسد که باید ملاکهای متفاوتی وجود داشته باشد. یکی از ویژگیهای آن هم این است که احیاکننده سنت شعری وشعر کلاسیک باشد و باتوجه به زمان، حرف نویی در زمانه خود و پس از آن داشته باشد.
برخی از شعرای ما صرفاً پیرو سبک قدما هستند، مانند شاعران دوره بازگشت که خواستند جا پای شاعران سبک خراسانی و عراقی بگذارند، بدون آنکه حرف تازهای برای گفتن داشته باشند.
اینگونه از شاعران نمیتوانند حائز این رتبه باشند. برخی از شاعران هم مانند نیما یوشیج و پیروان او هستند که باید گفت در مقابل آنها شعر سنتی ما و قلههای آن ازجایگاه بهمراتب رفیع تری برخوردار است و هنوز شعر معاصر نتوانسته قله رفیعی در گونه خودش داشته باشد بهطوری که بتواند با بزرگان شعر سنتی، برابری کند.
از اینرو درباره انتخابهایی که انجام میشود نمیتوان جواب قاطعی داد. این مشکل نه تنها در مورد اشخاص بلکه در مورد دوران هم صدق میکند ؛ امروز نمیتوان گفت که سبک هندی سبکی منکوب و مطرود است زیرا برخی از مدافعان سبک هندی، آن را بر دورههای پیش از آن نیز ترجیح میدهند.
به همین دلیل در شعر و ادب استدلال ریاضی نمیتوان داشت؛ یک سر آن دانش و یک سر ذوق و هنر قرار دارد، به همین دلیل نظرات ما قطعیتی ندارند.
چهار مقاله تعریف خوبی از شاعر دارد و میگوید شاعر باید مفلق و مبدع باشد.یعنی باید یک فلق، نور و شکفتگی درادب ایجاد کند و سخن تازهای داشته باشد.این دو شرط به همراه قدرت و توان شاعری، مدرک مهمی در شعر و جایگاه شاعر بهحساب میآید. از این منظر، این توان را در قدما بسیار بیشتر از شاعران معاصر میتوان یافت.
در مواردی پیشروان شاعران نامی کشور هم از این قدرت بیبهره و یا کم بهره بودند؛ بهعنوان مثال مولانا، عطار و سنایی را پیشرو خودش میداند.اما مولوی به لحاظ شعری از آن دو در جایگاه بهتری قرار دارد بنابر این در چنین انتخابهایی باید سخن و توان شعری به اضافه حرف تازه گفتن اهمیت داشته باشد.
* عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی