3 میلیون بازدیدکننده! به نظر زیاد میآید، اما این تعداد در مقایسه با تعداد کسانی که در سال به دیدن کاخ ورسای فرانسه میروند، اصلاً به چشم نمی آید؛ کاخی که پادشاهان فرانسه، از لویی14 تا لویی16، در آن زندگی میکردهاند؛ این کاخ سالی 10میلیون نفر بازدیدکننده دارد.
و اما ونیز، شهری چند صد ساله که پایههای آن در آب فرو رفته و حالا حدود 118جزیره کوچک دارد؛ سالانه 20 میلیون نفر برای تماشای زیبایی ها و شگفتی های این شهر به ایتالیا میروند.
شاید شما هم شنیده باشید که مسئولان میراث فرهنگی چین دارند سعی می کنند بازدیدکنندگان دیوار بزرگ چین دیگر بیشتر از 16 میلیون نفر در سال نشوند؛ تازه اهرام مصر...
اینها همه بناها و منطقه هایی هستند که در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارند، هر کدام با جذابیتها و شگفتیهای خارقالعاده. اما سال 2000میلادی، یونسکو نام منطقه ای را به عنوان میراث فرهنگی اعلام کرد که با هیچکدام از این منطقهها قابل مقایسه نیست؛ منطقهای زمخت و کوهستانی در «ساوتولز» (ولز) به نام بلینیون که نه زیبایی خاصی دارد و نه تاریخی طولانی. همه وقتی این خبر را شنیدند تعجب کردند و حتی بعضیها هم اعتراض، اما مسئولان یونسکو هم برای این کارشان دلیل داشتند.
چیزی که باعث شده این منطقه اهمیت خاصی پیدا کند، نقش آن در به وجود آمدن دنیای صنعتی مدرن است، دنیایی که بدون وجود این منطقه به فناوری پیشرفت هاش دست پیدا نمیکرد. در این منطقه آثاری از جهان صنعتی اولیه وجود دارد: یک کارخانه ذوبآهن، مجرایی که به معدن راه پیدا میکند، دو خطآهن مربوط به استخراج و خود «معدن بزرگ زغال سنگ».
به قول یکی از کارگران سابق همین معدن، که حالا یکی از سیاستمداران منطقه شده است، آهنی که در این کارخانه تولید شده و زغال سنگ هایی که اینجا استخراج شده، کمک کرده اند تا دنیا آنطوری که ما حالا آن را میشناسیم ساخته شود.
این که به این معدن میگویند معدن بزرگ، برای این است که اولین معدن ولز بوده که در آن دو خطآهن برای استخراج زغال سنگ جا میشده. این معدن سال 1860 میلادی شروع به کار کرده، در دهه 1970 عمق آن نزدیک به900 متر رسیده، تا سال 1908، 1122 نفر در آن کار می کرده اند، اما تا 1970 این تعداد کم و کمتر شده، تا سال 1980که معدن تعطیل شده. سال 1983 دوباره راهاندازی شده، اما این بار به عنوان یک موزه؛ موزهای که با موزههای معمولی خیلی فرق می کند.
این موزه از دو بخش تشکیل شده: یکی بخش بیرونی، که شامل خود معدن، تونل و راه آهن های آن و همینطور کارگاههای آهنگری، حمام های شستوشوی زغال سنگ و... می شود.
مردم وقتی به دیدن این بخش میآیند، درست مثل کارگرهای معدن، کلاه ایمنی چراغدار بر سر می گذارند و به حدود یک کیلومتری زیر زمین می روند و با راهنمایی کارگران قدیمی همین منطقه، با قسمت های مختلف آن آشنا میشوند. بخش دیگر موزه، ساختمانی است که در آن دستگاه ها و اشیای مربوط به کارخانه و معدن نگهداری می شود.
فرق اصلی این موزه با موزههای دیگر این است که مردم در اینجا اثری از شکوه و جلال امپراتورها و فرعونها نمیبینند، امپراتوری که برای حفظ قلمرو اش در برابر حمله دشمنان، دستور ساخت دیواری به آن بزرگی را داده است، یا فرعون هایی که برای راحتی زندگیشان در جهان پس از مرگ، مقبرههایی با آن زیبایی و عظمت را ساختهاند و... اما در عوض مردم اینجا از نزدیک شرایط کار در چند صد متری زیر زمین را تجربه و احساس می کنند و با تلاش مردمی معمولی آشنا میشوند که برای گذران زندگیشان تن به دشوارترین شرایط می داده اند، و با کار سختشان، به تبدیل کارگاههای صنعتی خانگی به کارخانههای صنعتی با تولید انبوه کمک کرده و با این کار دنیا را دگرگون کرده اند.
با این وجود تعداد کسانی که برای دیدن این موزه، به بلینیون می آیند، خیلی کم است. شاید همین زیبا نبودن، تیرگی و دلگیری کارخانه ذوب آهن، فضاهای باز و بزرگی که برای بازدیدکنندهها جذابیتی ندارد، رو بهرو شدن با شرایط سخت و... باعث شده در سال فقط 160 هزار نفر برای بازدید به این منطقه بیایند. البته ترس بعضی از مردم از خطرهایی که در عمق چند صد متری زمین وجود دارد هم میتواند یکی از دلیلهای تعداد کم بازدیدکنندهها باشد.
طبیعی است که همه موارد ایمنی برای بازدید از معدن رعایت میشود، اما مسئولان موزه تلاش هم کردهاند تغییرهایی را در منطقه به وجود بیاورند و آن را زیباتر کنند. مثلاً پنجرههایی از جنس پیویسی را برداشتند و جای آنها پنجرههای چوبی کار گذاشتهاند، تعدادی کتابفروشی تأسیس کرده و ...
از مهمترین کارهایی که برای جذابیت بیشتر منطقه انجام دادهاند، قرار دادن مجسمههای است از یکی از کارگران معدن که باعث شده این منطقه، که یکی از محرومترین منطقههای کشور بوده است، رونق بگیرد.
مسئولان موزه امیدوارند که با تلاشهایی که برای بهتر کردن وضعیت این موزه میکنند، آن را به یکی از پر طرفدارترین منطقههای میراث جهانی تبدیل کنند.