فروغ فرخزاد در سال ۱۳۴۱ با بازدید از آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز، مستندی ساخت با نام خانه سیاه است. این فیلم، گوشه‌ای از زندگی در انزوا و تنهایی بیماران مبتلا به جذام را به تصویر می‌کشد.

خانه سیاه است

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از گاردین، در زمستان ۱۹۶۲ (۱۳۴۱) فروغ فرخزاد شاعر مشهور ایرانی، اولین و آخرین فیلمش را ساخت. فیلمی که آن زمان، اثری پیشرو بود و اکنون در زمره آثار کلاسیک است. این فیلم درباره اجتماع کوچکی از مبتلایان به جذام در نزدیکی شهر تبریز است. با وجود اینکه فیلم نزدیک به ۶۰ سال پیش ساخته شده و تمرکز آن بر گروهی کوچک از مردمی است که از وضعیتی خاص در رنجند، در روزهای همه‌گیری ویروس کرونا، معنای جدیدی یافته است. این فیلم این روزها حرف‌ بیشتری برای گفتن دارد، آن هم نه فقط برای شرایط فعلی ایران، بلکه درباره قرنطینه و انزوا، صرف نظر از اینکه در کجای جهان باشیم. 

تماشای فیلم فرخزاد آسان نیست. ابراهیم گلستان که تهیه‌کننده فیلم است، این مطلب را صریحا در ابتدای فیلم بیان می‌کند. او می‌گوید: «در این پرده زشتی نمایش داده می‌شود. تصویری از رنج که نوع بشر نباید از آن چشم بپوشد.» چیزی که سعدی شیرازی آن را این طور بیان کرده است: « تو کز محنت دیگران بی‌غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی».

«زشتی» که گلستان از آن حرف می‌زند، بی‌پرده نمایش داده می‌شود. برخی از کسانی که سوژه فیلم فرخزادند، بیماریشان در مراحل اولیه تشخیص داده شده و در حال درمانند، اما باقی چندان خوش‌شانس نبوده‌اند. در صحنه اول، دختری تصویر صورت ناقص شده خود را در آینه می‌بیند. در جایی دیگر، مردی بدون بینی، ته سیگار را با انگشت‌هایش گرفته است. با این حال فرخزاد با هیچ یک از آن‌ها به عنوان ناهنجاری یا سوژه‌ای گروتسک در فیلم برخورد نکرده است، بلکه آن‌ها را به عنوان «مردم» به تصویر می‌کشد.

همدلی او با خوانش پرشور اشعارش برجسته‌تر می‌شود: «بیایید به آواز کسی که در بیابان بیراه می خواند گوش دهید/ آواز کسی که آه می کشد و دستهای خود را دراز کرده می گوید: وای بر من/ زیرا که جان من به سبب جراحاتم در من بیهوش شده است». گلستان در فیلم می‌گوید که انگیزه این مستند زدودن زشتی و کاهش رنج بیماران است. اما «خانه سیاه است» به نظر پیچیده‌تر از این است. به گفته نسرین رحیمیه، استاد ادبیات تطبیقی در دانشگاه کالیفرنیا، فرخزاد درباره فیلمش به برناردو برتولوچی گفته است که در این فیلم، اجتماع جذامی‌ها را به عنوان مدل و نمونه‌ای از دنیایی دیده است که در میان سختی‌ها، بیماری و فقر احاطه شده است.

رحیمیه می‌گوید: «زندگی در اجتماع جذامی‌ها در واقع استعاره‌ای از زندگی است.» حمید دباشی استاد مطالعات ایران و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا و رکسانا ورزی استاد انسان‌شناسی و فیلم در دانشگاه کالیفرنیا می‌گویند این فیلم تصویری از تاریخ سبعانه در ایران و نقد سیاست‌های سرکوبگرانه اجتماعی شاه و عملکرد دین در آن زمان است. 

خانه سیاه است در زمانه همه‌گیری کرونا معنای گسترده‌تری یافته است. از یک سو می‌تواند مایه رضایت کسانی باشد که در این شرایط دست به قرنطینه کردن خود زده‌اند. برای ما روزهای قرنطینه می‌گذرد، اما برای بیماران این فیلم، به خصوص آن‌هایی که بیماریشان وخیم‌تر است، قرنطینه، انزوا و دور بودن از اجتماع، واقعیت زندگی است. آن‌ها امیدی به بهبودی ندارند که به خاطر آن، مشتاقانه منتظر به پایان رسیدن روزهای جدایی باشند. فرخزاد می‌گوید: «مثل آب ریخته شده‌ام و مثل آنانی که از قدیم مرده‌اند/ و بر مژگانم سایه موت است».

خانه، می‌تواند همچنین استعاره‌ای از وضعیت امروز ایران در دوره شیوع کرونا باشد: ملتی که تحت تحریم‌های ظالمانه در برابر یک بیماری همه‌گیر قرار گرفته‌اند و نرخ هزینه‌های معمولی زندگی آن‌ها به شکل نگران‌کننده‌ای زیاد شده است. در شاید ناگوارترین صحنه فیلم، از یک دانش‌آموز خواسته می‌شود که با کلمه خانه جمله‌ای را روی تخته سیاه بنویسد. او قبل از اینکه با انگشت‌های آسیب‌دیده‌اش روی تخته بنویسد، با خود فکر می‌کند: «خانه سیاه است.»

کد خبر 499270

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha