شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۵:۱۰
۰ نفر

جیمی کارتر رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا در دهه 1970، هفته گذشته با سفر به خاورمیانه و دیدار با رهبران حماس در دمشق جنجالی در واشنگتن به راه انداخت که برای مدتی هر چند کوتاه، عراق از تیتر رسانه‌های آمریکایی خارج شد.

کارتر در سال‌های اخیر فعالیت‌های زیادی در حوزه صلح خاورمیانه انجام داده و در سال 2007 کتابی به نام «صلح، نه آپارتاید» را با همین مضمون تدوین کرد. اما او تنها سخنان مودبانه درباره این مناقشه را  به زبان می‌آورد و کار عملی چندانی انجام نداده و نمی‌دهد.

کارتر یک بار دیگر در سال 2005 تصمیم گرفته بود تا به خاورمیانه سفر کند اما با هشدار کاخ سفید و اعلام اینکه این سفر مورد تایید نیست، از این تصمیم منصرف شده‌بود. با این حال این سفر تاثیر چندانی بر تحولات خاورمیانه و صلح در این مناقشه نخواهد داشت.

نخستین بار در نوامبر سال 1976 بود که اعراب، نام جیمی کارتر را به‌عنوان رئیس جمهوری جدید آمریکا شنیدند. ابتدا، آنها نسبت به وی بد گمان بودند و فکر می‌کردند که خط مشی وی در قبال خاورمیانه با خط مشی هنری کیسینجر، وزیر خارجه دولت قبلی آمریکا تفاوت چندانی ندارد. کیسینجر بسیار به اسرائیل نزدیک بود.

آن چه به نگرانی آنها دامن می زد این بود که کارتر در مبارزات انتخاباتی خود اشاره کرده بود که تا به حال با هیچ عربی ملاقات نکرده است. هرچند جیمی کارتر قول داده بود که با سایر روسای جمهوری سابق آمریکا متفاوت باشد.

از همان روز نخست، کارتر اعلام کرد که جهان را در قالب پیمان های متداول دوران جنگ سرد و این ایده مرسوم آن دوران که یا بامایید یا با شوروی نمی‌بیند. به این خاطر بود که رئیس جمهوری دمکرات آمریکا از ملک فهد پادشاه عربستان سعودی، اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل، ملک حسین پادشاه اردن و حافظ اسد و انور سادات، روسای جمهوری سوریه و مصر دعوت کرد تا با او در واشنگتن ملاقات کنند.

تمامی این رهبران به استثنای حافظ اسد، بلافاصله به دعوت رئیس جمهوری آمریکا پاسخ مثبت دادند. رابین نخست وزیر اسرائیل که خود به‌مدت 9 سال در واشنگتن زندگی کرده بود، از اقدامات رئیس جمهوری آمریکا خشمگین بود.

کارتر ابتکارات خود را در باره خاور میانه بدون آن که پیشتر آنها را با وی در میان بگذارد، مطرح می کرد. بدتر از آن، این که وی به فلسطینیان وعده استقلال می داد و خواهان پایان یافتن تنش‌های موجود بین آمریکا و سوریه شده بود.

بر خلاف آن چه بسیاری از اعراب می پنداشتند، کارتر هرگز ضد‌اسرائیلی نبود، اما باور داشت که اعراب نیز مانند اسرائیلی‌ها حق زندگی و امید به آینده را دارند. وی مدعی بود که آنان نیز از وضعیت موجود رنج می برند و نگرانند.

آنها منافعی مشروع دارند که برای برقراری صلح در سرزمین مقدس باید مورد احترام قرار گیرد. سایروس ونس وزیر خارجه و زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز در این زمینه دیدگاه‌هایی مشابه رئیس جمهوری داشتند.

چندی پیش برژینسکی که اینک مشاور خط مشی خارجی باراک اوباما است، به دمشق رفت و با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه دیدار کرد. برژینسکی پس از آن در یک دانشگاه غیر دولتی در جمع دانشجویان دانشکده روابط بین الملل به سخنرانی پرداخت.

بیشتر دانشجویان درباره دوره ریاست جمهوری کارتر از وی سؤال می کردند. آنان می خواستند بدانند که چرا با وجود قول‌ها و تضمین‌های کارتر برای حمایت از شاه سابق ایران، متحد شماره یک آمریکا در منطقه در پی انقلاب اسلامی سال 1979، سرنگون شد.

دانشجویان همچنین درباره تجهیز و آموزش مجاهدان برای مقابله با شوروی در افغانستان در دسامبر سال 1979 (آغاز اشغال افغانستان) از برژینسکی سؤال می کردند. آنها همچنین این پرسش را مطرح کردند که درصورت راه یابی باراک اوباما به کاخ سفید، چه انتظاراتی باید در باره روابط آمریکا و سوریه داشت.

سفر برژینسکی به سوریه، با نارضایتی تصمیم گیران در واشنگتن همراه بود. آنان برژینسکی را به خاطر سفر به کشوری که در روند صلح در منطقه اختلال ایجاد می کند و به حمایت از تروریسم بین‌المللی می پردازد، متهم کردند.

هرچند شوک روانی سفر برژینسکی به سوریه، هنگامی که جیمی کارتر در 18 آوریل به دمشق سفر کرد، کمرنگ شد. آن چه بیشتر موجب شگفتی شد این بود که کارتر نه تنها با بشار اسد دیدار کرد، بلکه به گفت‌وگو با خالد مشعل رئیس شاخه سیاسی حماس نیز پرداخت.

مرکز کارتر با ادای توضیح در این باره اعلام کرد که هدف این سفر حمایت و انگیزه بخشیدن به تلاش های فعلی برای برقراری صلح در خاور میانه است. کارتر خود نیز در این باره گفت: من با سفر به منطقه، احساس آرامش می کنم. فکر می‌‌‌کنم هیچ کسی تردید ندارد که اگر اسرائیل به‌دنبال برقراری صلح توأم با عدالت در روابط خود با همسایگانش یعنی فلسطینیان است، در آن صورت حماس باید در روند صلح شرکت داده شود.

سفر کارتر به خاور میانه، 3 هدف عمده را تعقیب می‌کرد:

1- پایان دادن به خصومت میان حماس و اسرائیل از طریق معامله صلح یا از طریق آتش بس. این هدف بر مبنای پیشنهاد شیخ احمد یاسین بنیان‌گذار حماس برای آتش بس با اسرائیلی‌ها تحقق می یابد.

2- آزادی گیلاد شلیت سرباز اسرائیلی که از سال 2006 در اختیار حماس قرار دارد.

3- آزادی فلسطینیان از زندان های اسرائیل. هدف این سفر در سطحی دیگر، دستیابی به تفاهم و بهبود روابط سوریه و آمریکا بوده است.

از آخرین باری که کارتر به‌عنوان یک شهروند عادی و فاقد مقام رسمی آمریکا به دمشق سفر کرده بود، 15 سال می گذرد. در آن زمان هنوز حافظ اسد بر سوریه حکومت می‌کرد.

پیش از آن و در دوره حکومت کارتر بر آمریکا، هنگامی که اسد دعوت رئیس جمهوری آمریکا را برای سفر به این کشور رد کرد، این 2 در نهم ماه مه سال 1977 در هتلی در شهر ژنو سوئیس با یکدیگر دیدار کردند.

آن دیدار 7 ساعت طول کشید و آغازگر آن، سخنرانی یک ساعته رئیس جمهوری سوریه درباره دستیابی به صلح در خاورمیانه بود که طی آن کارتر بارها سر خود را به علامت تایید تکان می‌داد و با دقت از سخنان همتای سوری خود یادداشت بر می‌داشت.

در جلسه مطبوعاتی پس از آن دیدار نیز کارتر ضمن تاکید دوباره بر حمایت خود از شکل گیری کشور فلسطین، همکاری سوریه را با آمریکا مورد ستایش قرار داد.کارتر در کتاب خود با عنوان صلح، نه آپارتاید چنین می‌نویسد: هنگامی که رئیس جمهوری آمریکا شدم، یکی از نخستین اقداماتم، متقاعد کردن حافظ اسد رئیس جمهوری سوریه برای همکاری با من در تلاش همه جانبه برای برقراری صلح بود. هنری کیسینجر وزیر خارجه سابق و سایر کسانی که اسد را می‌شناختند، او را در زمینه مذاکره بر سر حساس ترین موضوعات، فردی بسیار باهوش، خوش بیان و صریح‌اللهجه توصیف می‌کردند.

من از رئیس جمهوری سوریه دعوت کرده بودم تا به واشنگتن بیاید، اما او پاسخ داد که تمایلی برای سفر به آمریکا ندارد. با وجود این امتناع محکم اما مودبانه اسد، من آن چه را که می توانستم، درباره او و ملتش پیش از دیدارمان دریافتم.آخرین دیدار اسد و کارتر در مراسم خاک سپاری ملک حسین پادشاه اردن در سال 1999 بود.

سوری‌ها طی دهه های اخیر به شنیدن مطالب خوب و مثبت درباره جیمی کارتر، عادت کرده‌اند. آنان او را رهبری صادق و شرافتمند تلقی می کنند، هر چند امضای او زینت بخش امضای قرارداد   از نظر آنها ننگین کمپ دیوید  بین انور سادات رهبر مصر و اسرائیل در سال 1978 باشد.

شاید نیازی به گفتن نباشد که وقتی کارتر تصمیم گرفت تا با وجود تمام هشدارهایی که از سوی کاخ سفید و وزارت خارجه به وی داده شد، به سوریه سفر کند، مردم این کشور به هیجان آمدند. کارتر در سال 2005 نیز قصد داشت به سوریه سفر کند، اما روابط 2 کشور در آن زمان متشنج شده بود و از سوی کاندولیزا رایس که در آن هنگام هنوز مشاور امنیت ملی کاخ سفید بود، به وی توصیه شد که از سفر به سوریه خودداری کند.

کارتر در این باره می‌گوید: ابتدای سال 2005، به خاور میانه سفر کردم و قصد داشتم تا با رئیس‌جمهوری جوان سوریه نیز دیدار کنم. طبق روال، کاخ سفید را از برنامه سفرم آگاه کردم و بلافاصله از سوی مشاور امنیت ملی با من تماس گرفته شد تا به من اطلاع دهد که این بخش از سفرم، مورد تایید نخواهد بود. تلاش کردم تا توضیح دهم که خوشحال خواهم شد اگر بتوانم از نفوذم برای رفع هر گونه مشکل مهمی، استفاده کنم.

در گفت‌وگویی پر حرارت، همچنین این دیدگاهم را شرح دادم که خودداری از برقراری ارتباط با رهبرانی که ما با آنها مخالفیم، نتیجه معکوس دارد... با وجود تلاش برای مانع ایجاد کردن بر سر راه بشار اسد و تضعیف او، وی از زیر بار این فشارها جان سالم به در برده است... وقتی در سطح بین‌المللی تلاش می‌شود تا به درگیری‌های کنونی بین اسرائیل و لبنان پایان داده شود، سوریه ممکن است مجددا نقش مهمی را ایفا کند.

کارتر بر این باور است که زمان ورود دوباره سوریه به روند صلح و نیز گفت‌وگو با حماس فرا رسیده است. او روز 21 آوریل در بیت المقدس اظهار داشت که حماس آماده است تا اسرائیل را به رسمیت بشناسد و به‌عنوان همسایه دیوار به دیوار آن، در صلح به حیات خود ادامه دهد.

وی در دیدار با خالد مشعل همچنین دریافت که حماس بیش از این قصد ندارد تا به تضعیف محمود عباس رئیس‌جمهوری فلسطینیان و تلاش‌های او برای برقراری صلح با اسرائیل بپردازد.

پیشتر حماس کنترل غزه را از چنگ محمود عباس خارج کرده و او را به خاطر شرکت در کنفرانس سال گذشته آناپولیس در آمریکا، مورد سرزنش قرار داده بود. رد پای سوریه در این موضع گیری‌های حماس که از طریق دمشق به آگاهی رئیس‌جمهوری آمریکا رسید، دیده می‌شد. اظهاراتی که کارتر از قول رهبران این گروه اسلامی نقل کرده است، بسیار مهم اند، گروهی که پیش از این، از ورود به هر گونه مذاکره صلحی با اسرائیل یا به رسمیت شناختن آن، خودداری کرده است.

(البته رهبران حماس نقل قول کارتر درباره به رسمیت شناختن اسرائیل را تکذیب کردند.) حماس در منشور تاسیس خود، خواهان نابودی کشور اسرائیل شده، تعهدی که این گروه پس از به قدرت رسیدن در انتخابات سال 2006 از تجدید نظر درباره آن، سرباز زده است. در حالی که حماس در حال گفت‌وگو با رئیس‌جمهوری سالخورده آمریکا بود، چند روز پیش، اسرائیل در مجموعه حملاتی به نوار غزه، 7 نفر از چریک‌های این سازمان را کشت.

چرا کارتر تصمیم گرفت تا با نادیده گرفتن تمام هشدارهای رسمی کاخ سفید، به دمشق برود، در حالی که در سال 2005 نیز وی هشدارهای مشابهی را دریافت کرده بود؟ یک پاسخ منطقی به این پرسش می‌تواند این باشد که کارتر به دمشق رفت تا به سخنان رهبران سوریه و حماس گوش فرا دهد، از آنها یادداشت بردارد و یافته‌های خود را در مقام یک شهروند عادی آمریکا، به نهادهای تحقیقاتی و تصمیم‌گیران در واشنگتن انتقال دهد.

هر چند کسی از کارتر نخواسته است که چنین کاری کند و این سفر به خواست خود او و با امید به ایجاد تحول و پیشرفت در گفت‌وگوهای میان فلسطینیان و اسرائیل انجام شده است. کارتر به خوبی می‌داند که وقوع چنین پیشرفت و تحولی در مدت زمان باقی مانده از دوران حضور جورج بوش در کاخ سفید، تقریبا غیرممکن است. هدف این اقدام کارتر متوجه جانشین بوش در پایان سال‌جاری میلادی است: هیلاری کلینتون، باراک اوباما یا جان مک کین.

علاوه بر این، کارتر از چشم‌انداز وقوع جنگ تازه‌ای در منطقه بین سوریه و اسرائیل، حماس و اسرائیل (که پیشتر رخ داده است) یا جنگ بین اسرائیل و حزب‌الله در لبنان، بیمناک است. پس از آنکه ابتدای ماه آوریل، اسرائیل بزرگ‌ترین تمرین نظامی خود را از سال 1948 به این سو، در مرز خود با سوریه انجام داد، منطقه مرزی بین 2 کشور متشنج است.

بسیاری در واشنگتن و تل آویو متقاعد شده‌اند که تنها راهی که برای تغییر مسیر سوریه و فاصله انداختن بین این کشور با ایران، حزب‌الله و حماس وجود دارد، بمباران آن است. در حالی که اسرائیل در نوار مرزی خود با سوریه آماده می‌شود، مقامات این کشور طی اظهاراتی اطمینان بخش می‌گویند که خواهان جنگ با سوری‌ها نیستند.

آیا دیپلماسی کارتر منجر به تحولی در منطقه خواهد شد ؟ جدا از هنجار شکنی کارتر در دیدار با سوری‌ها و حماس – و درد سری که از این بابت متوجه خود او شده است – دیدار او از منطقه، نتایج مشخصی، نه برای سوریه و نه برای فلسطینیان در بر نخواهد داشت، چرا که در این مرحله، نه آمریکا آماده است و نه اسرائیل. کارتر باید همچنان به نوشتن و انتقال برداشت‌های خود از خاور میانه طی 30 سالی که از دوره ریاست‌جمهوری او در آمریکا می‌گذرد، ادامه دهد.

او به‌عنوان سی و نهمین رئیس‌جمهوری آمریکا به کاخ سفید راه یافته بود و از بینش لازم، اقتدار و شخصیتی بارز برخوردار بود.

اینک او یک شهروند عادی، سالخورده و بیمار است که دیدگاه‌هایش به شکلی جدی توسط کاخ سفید بررسی نمی‌شود و اگر در پایان سال‌جاری، یک دمکرات به کاخ سفید راه نیابد، وی همچنان از نظر کاخ سفید و وزارت خارجه تحت کنترل جمهوریخواهان، یک عنصر نامطلوب خواهد بود.

درصورت ناکامی دمکرات‌ها در انتخابات پیش رو، کارتر باید برای پیگیری دیدگاه هایش، تا انتخابات سال 2012 صبر کند، یعنی هنگامی که 89 ساله شده است.

از این‌رو اگر قرار است سفر اخیر جیمی کارتر منجر به تحولی در منطقه شود، ابتدا باید تکلیف دولت بعدی آمریکا مشخص شود.

در سال 1980، جیمی کارتر رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، دکترین مشهور خود را در واکنش به اشغال افغانستان توسط شوروی در دسامبر سال 1979، صادر کرد. وی بیان کرد که آمریکا چنان چه نیاز باشد، باید برای دفاع از منافع ملی خود در خلیج فارس، از نیروی نظامی استفاده کند.

سال‌ها پیش از آن، هری ترومن، دکترین مشهور خود را صادر کرده بود که تصریح می‌کرد آمریکا باید به کشور‌هایی که مورد تهدید شوروی قرار دارند، کمک کند.

پس از دکترین ترومن، آیزنهاور دکترین خود را صادر کرد که براساس آن باید نفوذ شوروی در جهان عرب محدود می‌شد و در نهایت پس از آن‌ها، دکترین ریچارد نیکسون صادر شد که بر مبنای آن آمریکا به ایران و عربستان سعودی کمک‌های نظامی ارائه می‌کرد.

جیمی کارتر دیگر امکان صدور دکترین دیپلماتیک را برای آمریکا ندارد اما ورای این موضوع، نفس او برای سوری‌ها، مانند هوای تازه است.

گزارش کارتر به جانشین بوش

چرا کارتر تصمیم گرفت تا با نادیده گرفتن تمام هشدارهای رسمی کاخ سفید، به دمشق برود، در حالی که در سال 2005 نیز وی هشدارهای مشابهی را دریافت کرده بود؟

یک پاسخ منطقی به این پرسش می تواند این باشد که کارتر به دمشق رفت تا به سخنان رهبران سوریه و حماس گوش فرا دهد، از آنها یادداشت بردارد و یافته های خود را در مقام یک شهروند عادی آمریکا، به نهادهای تحقیقاتی و تصمیم گیران در واشنگتن انتقال دهد.

هر چند کسی از کارتر نخواسته است که چنین کاری کند و این سفر به خواست خود او و با امید به ایجاد تحول و پیشرفت در گفت‌وگوهای میان فلسطینیان و اسرائیل انجام شده است.

کارتر به خوبی می داند که وقوع چنین پیشرفت و تحولی در مدت زمان باقی مانده از دوران حضور جورج بوش در کاخ سفید، تقریبا غیر ممکن است.

هدف این اقدام کارتر متوجه جانشین بوش در پایان سال جاری میلادی است: هیلاری کلینتون، باراک اوباما یا جان مک کین.

 آسیا تایمز- 23 آوریل 2008

کد خبر 50012

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز