نوشتار زیر یادداشت دکتر نصرالله حکمت، استاد فلسفه اسلامی دانشگاه شهید بهشتی است که در نخستین سالگرد فقدان استاد دکتر محسن جهانگیری در اردیبهشت نگاشته شده است.

محسن جهانگیری

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، دکتر نصر الله حکمت نوشته است :امروز یکم اردیبهشت سال ۱۳۹۹ نخستین سالگرد رحلت استاد گرانقدرمان، مرحوم دکتر محسن جهانگیری است. او رفت. آب از آب تکان نخورد. هیچ‌کس ندانست و نفهمید که فیلسوف و متفکر مرده است. چراکه در این‌جا فلسفه و تفکر مرده است. در جامعه‌ای که از عرصهٔ مدیریتش ایمان و عشق و تفکر و اخلاق و ادب و مهربانی، گریخته است، بود و نبود استاد جهانگیری و امثال او هیچ تفاوتی ندارد. اما اهل دل می‌دانند که اینان که دیده نمی‌شوند و بود و نبودشان به ظاهر یکی است، لنگر این کشتی توفان‌زده‌اند و به هنگام خروش دریا و هجوم حوادث روزگار که همه می‌گریزند و یا خود را پنهان می‌کنند، امثال جهانگیری می‌مانند و ماندگارند و از کیان علمی و فرهنگی و ایمانی این مملکت حفاظت می‌نمایند؛ به قول امیر معزی:

این جهان بحرست و ما کشتی و عدلش لنگرست
چون بشورد بحر کشتی را سکون لنگر دهد

هویت، شکوه، عظمت و ماندگاریِ ملک و مملکت و ملت، نه به دست ارباب قدرتِ غیرحقیقی است که همچون کف آب می‌آیند و می‌روند؛ بلکه در گرو ایمان و دانش و تفکر و ادب و هنر کسانی است که همهٔ عمر و وجودشان در خدمت به کیان فرهنگی این مرز و بوم، و در خدمت به مردم این سرزمین مصروف شده است. کافی است در میانهٔ غوغای این زندگی، لحظه‌ای مکث کنیم، بنشینیم، غبار راه بنشانیم و به پشت سر بنگریم و ببینیم چه کسانی رفتند و نامی از آنان نیست و چه کسانی همواره زنده و ماندگار و بلندآوازه‌اند؛ به قول شیخ اجل سعدی شیرازی:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

سال گذشته در مجلس بزرگداشت استاد، بندهٔ حقیر به عنوان کم‌ترین شاگرد ایشان عرض کردم که در کنار استفاده از دانش و اخلاق و حسن رفتار مرحوم دکتر جهانگیری، به اندازهٔ ظرف کوچک خودم از خرمن وجود ایشان، سه خوشه برداشته‌ام بدین‌قرار:

     ۱ . کم‌تر از آن‌چه می‌دانیم ، بنویسیم .

     ۲ . کم‌تر از آن‌چه هستیم ، دیده شویم .

     ۳ . بیش‌تر از آن‌چه می‌گوئیم ، عمل کنیم .

اکنون شما را فرامی‌خوانم به این که بیایید باهم این سه آموزه را با احوال امروز مقایسه کنیم و ببینیم که مدعیان چگونه‌اند و چه می‌کنند؛ شاید از این راه بتوانیم به گوشه‌ای از اسباب ویرانی این ملک راه یابیم. آنک با خود می‌گوئیم که ای کاش آنان که نمی‌دانند و نمی‌توانند و فقط گرفتار نمایش، و مغلوب ظهورات شده‌اند، برای رضای خدا کار را به کاردان می‌سپردند.‌
زیر لب، با خودم قول شاعر را زمزمه می‌کنم که گفت:
فراق هر چه به من می‌کند سزاوارم
چراکه قدر وصال تو را ندانستم

شاگرد کوچک استاد جهانگیری
نصرالله حکمت

کد خبر 503361

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha