انگلیسیها جمله مغرورانهای دارند که میگوید: «زبان انگلیسی در بریتانیا متولد شد، در آمریکا بیمار شد و در هندوستان مرد».
این تقریبا همان اتفاقی است که برای لندروور و جگوار – 2 محصول بریتانیایی دیگر –افتاده است. ماه مارس امسال، آخرین کارخانههای خودروسازی انگلیس که از قدیمیترین کارخانههای خودروسازی دنیا هستند، به یک شرکت خارجی فروخته شدند تا دیگر چیزی به نام صنعت ملی خودروسازی در انگلستان وجود نداشته باشد.
شرکت خودروسازی فورد آمریکا، 2 کارخانه بریتانیایی لندروور و جگوار را به شرکت هندی تاتا واگذار کرد و همزمان با مرگ آنتونی مینگلا– کارگردان فیلم «بیمار انگلیسی» - شرکت خودروسازی انگلیس هم که مطبوعات بریتانیا از آن با همین لقب یاد میکردند، مرد خانجات روور در طول عمر صد سالهشان، تولید کننده خودروهای مشهوری مثل آوستین مارتین، موریس، لندروور، رنجروور، مینیماینر، جگوار و امجی بودهاند.
تولید آوستین و موریس سالهاست که متوقف شده است. مینیماینر را شرکت آلمانی بیامدبلیو تولید میکند لندروور، رنجروور و جگوار نیز از این به بعد، یک مالک هندی خواهند داشت تا دیگر چیزی از صنعت خودروسازی ملی بریتانیا باقی نمانده باشد.
***
این یک مسئله ملی است
شاید سالها قبل باید این اتفاق میافتاد؛ یعنی زمانی که شرکتهای خودروسازی لندروور و جگوار شروع به زیاندهی کردند، دولت میبایست این شرکتها را تعطیل یا واگذار میکرد اما مسئله لندروور در بریتانیا، تقریبا یک مسئله ملی بود.در روزهای بعد از جنگ جهانی دوم،دولت بسیاری از کارخانههای نظامی را که در زمان جنگ به وجود آمده بودند، به صنایع مختلف واگذار کرد و بعضی از این کارخانهها به صنعت خودروسازی رسید.
با جهانیشدن بازارها و موج کرهای و ژاپنی محصولات ماشینسازی، در کنار احیای صنعتی کشورهایی مثل آلمان و فرانسه، بازار خودروهای انگلیسی از رونق افتاد. از اواخر دهه 50 میلادی، آمریکا هم با کارخانههای ماشینسازی فورد وارد رقابت شد و بریتانیای بزرگ بیشتر عقب افتاد. لندروور برای انگلیسیها یک مسئله ملی بود، به همین دلیل تمام دولتهای کارگری که در بریتانیا روی کار میآمدند، سعی میکردند قدرتشان را با احیای آن نشان بدهند. مارگارت تاچر – بانوی آهنین انگلستان – با یک ماشین لندروور راهی خانه شماره 10 خیابان داونینگ شد و بلافاصله یکی از مشاورانش را مامور پیگیری شرکت لندروور کرد.
007 بام دبلیو سوار میشود
در دهه 80چیزی نمانده بود که مارگارت تاچر در همان سالها، شرکت را به کارخانه فورد آمریکایی بفروشد اما معامله انجام نشد؛ این کار در راستای سیاستهای خصوصیسازی مارگارت تاچر بود. مشکلات دولت با لندروور تا زمان تونی بلر هم ادامه پیدا کرد اما تونی بلر خیال همه را راحت کرد. در دهه 1990، شرکت لندروور و بقیه کارخانههای خودروسازی بریتانیا که با هم ادغام شده بودند، به کمپانی آلمانی بامدبلیو فروخته شدند؛ این همان زمانی بود که رسانههای آلمانی به دلیل وضعیت مالی افتضاح شرکت، آنرا «بیمار انگلیسی» خواندند.
واگذاری قدیمیترین کارخانه خودروسازی بریتانیا به یک شرکت آلمانی، اصلا به مذاق انگلیسیها خوش نیامد؛ خصوصا وقتی متوجه شدند مامور مخفی 007شان – جیمز باند که در همه فیلمهایش سوار یک ماشین آوستینمارتین میشد - درفیلم «چشم طلایی»، سوار یک بیامدبلیو شده است. بیامدبلیو هم نتوانست بهرغم سابقهاش در کنترل بازارهای جهانی، محصولات انگلیسی را دوباره بین خریداران جابیندازد؛ به همین دلیل در سال 2001 دوباره مال بد را برای صاحبش فرستاد. فقط در ازای 10 پوند، به شرکت بریتانیایی فونیکس فروخته شد.
آغاز یک بیماری
تونی بلر و مشاور اقتصادیاش گوردون براون، بعد از این تاریخ، خیلی تلاش کردند تا مشکل لندروور را بهصورت صنعتی حل کنند. طرحهای جدیدی برای لندروور ارائه شد، خط تولید تا حدی اصلاح شد و شرکت توانست زیان خود را از یکونیم میلیارد در سال 1999، به 150 میلیون دلار در سال 2003 کاهش دهد. علت اصلی این مشکل بههمان روحیه عجیب بریتانیاییها برمیگشت؛ آنها عاشق گذشته و نشانههای آن هستند.
طرحها و نقشههای خانهها و ماشینها هیچوقت در بریتانیا خیلی تغییر نمیکند. آنها مدام میگویند «کلاسیک هیچ وقت نمیمیرد» و به همین دلیل، لندروور طی 100 سال تولید، تغییر چندانی نکرد. بریتانیاییها روحیه عجیب دیگری هم دارند؛ انتظار دارند بقیه دنیا خودشان را با آنها تطابق دهد. اما دوران امپراتوری گذشته و ماشینهای چشمبادامی ژاپنی و کرهای و ماشینهای عضلانی آمریکایی، دیگر جایی برای مدلهای مکعبی لندروور- با آن چشمهای گرد- باقی نگذاشته بودند.
امپراتوری بر باد رفته
از سال 2005، اوضاع خیلی بدتر شد؛ بحران جنگ عراق به اندازه کافی به دولت کارگری بلر فشار وارد میکرد و او دیگر حوصله ضررهای مالی لندروور را نداشت. به همین دلیل گوردون براون- وزیر اقتصاد او- تصمیم به تعطیلی این کارخانهها گرفت. اول قرار بود چینیها با سرمایهگذاری یک میلیاردی در کارخانه آن را احیا کنند اما اژدهای زرد به اندازه کافی در بازارهای دیگر جهان ترکتازی میکرد و اتحادیه اروپا و دولت آمریکا اصلا دوست نداشتند پای محصولات خودروسازی چینی هم در اروپا باز شود.
به همین دلیل، دولت تصمیم گرفت کلا کارخانه را تعطیل کند و خط تولید و قطعات آن را به صورت جدا بفروشد. این کار به معنی بیکاری 16 هزار کارگر کارخانه لندروور و چند برابر این تعداد، از کارخانههایی بود که قطعات مورد نیاز لندروور را تهیه میکردند. دولت سعی کرد با یک رشوه 150 میلیون پوندی به اتحادیه کارگری و صندوق بازنشستگی، جلوی اعتراض را بگیرد اما موفق نشد؛ به همین دلیل دوباره پرونده کارخانه لندروور روی میز فروش قرار گرفت.شرکتهای مختلفی برای خرید این 2 کارخانه (لندروور و جگوار) ابراز تمایل کردند.
در این میان دولت بیشتر تمایل داشت کارخانه را به شرکت ماشینسازی تاتا از کشور هند واگذار کند. با اینکه پیشنهادهای مالی شرکت چینی هم در همان حد بود اما سابقه دوستی دولت هند و بریتانیا و ارتباط آنها با هم باعث شد تا دولت در سال 2007، شرکت تاتا را خریدار دلخواه اعلام کند.
هندیها ارباب میشوند
شرکت تاتا یکی از بزرگترین شرکتهای خودروسازی در هند است که کار خود را با مونتاژ و بعد کپی ماشینهای معروف دنیا شروع کرد. تاتا 25 درصد خودروهای کشور یک میلیاردی هند را تولید میکند و نیمی از خدمات حمل و نقل و باربری هند توسط این شرکت انجام میشود. اما این بار، تاتا به قصد ورود به بازار اروپا، یک سرمایهگذاری پرخطر انجام داد؛
در اواخر سال 2007، آنها متعهد شدند شرکت لندروور و جگوار را به قیمت 3/2 میلیارد دلار از دولت بریتانیا بخرند؛ کارخانههایی که فورد آمریکایی و بیش از 10میلیارد دلار هم در آن هزینه کرده بود اما موفق نشد.تاتا البته متعهد شده است تا به برنامه 5 ساله توسعه و سرمایهگذاری در شرکتهای لندروور و جگوار پایبند باشد.جگوار و لندروور اعلام کردهاند هیچ تغییر عمدهای در شرایط کارمندی کارگران ایجاد نخواهند کرد و فورد – مالک قبلی این کارخانه – هم 600 میلیون پوند به صندوق بازنشستگی این کارخانهها کمک کرد تا اتحادیههای کارگری هم اعتراضی نکنند. حالا اتفاق بامزهای در تاریخ افتاده است؛
تا چند سال قبل، کارگران هندی برای بریتانیاییها کار میکردند و محصولاتشان با قیمت ناچیز به استعمار پیر فروخته میشد اما امروز، کارگران بریتانیا باید سپاسگزار اربابان جدید هندی خود باشند که باعث شدند آنها بیکار نشوند.روز جمعه 8 آوریل 2008، این کارگران بریتانیایی برای آنچه آخرین روز کاری کارخانجات خودروسازی لانگ بریج خوانده میشد، با صدای سوت کارخانه به سر کار رفتند، در حالی که میدانستند از روز بعد، لهجه بریتانیایی این سوت، هندی خواهد بود.
اسب پیر مزرعه
لندروور یا آنطور که بعضی از صاحبان این ماشین دوست دارند صدایش کنند،«لنی»، ماشینی با خطهای شکسته و چراغهای گرد است که انگار از کنار هم قرار گرفتن چند مکعب بزرگ و کوچک تشکیل شده است. از سال 1947 که اولین لندروور طراحی و در نمایشگاه خودروی هلند ارائه شد، این ماشین نظر کسانی را جلب کرد که عاشق ماشینهای شاسیبلند بودند.
گفته میشود پدر معنوی لندروور، یک ماشین جیپ آمریکایی بوده است که درجنگ جهانی دوم، نظر یک طراح ولزی را به خود جلب کرده. اما چیزی که عملا باعث شهرت و محبوبیت لندروور شد، باز هم مدیون جنگ جهانی دوم بود. بعد از جنگ به دلیل کمبود مواد اولیه فلزی مورد نیاز در ساخت خودرو و با توجه به لاشههای زیادی که از آلومینیومهای صنعت هواپیماسازی باقی مانده بود، لندروور تصمیم گرفت محصولات خود را از یک آلیاژ جدید حاوی آلومینیوم بسازد. سبکی و خاصیت ضدزنگ بودن آن در کنار 2 دیفرانسیل و قدرت موتور آن باعث شد این ماشین محبوب کسانی شود که در شرایط سخت رانندگی میکردند.
جنس بدنه ماشین به طول عمر آن هم افزود و شهرت و جاودانگی را برای لندروور به دست آورد. در بسیاری از مناطق دور افتاده، اولین خودرویی که مردم با آن آشنا میشدند لندروور بود چون هیچ خودروی دیگری توانایی سفر به آن مناطق را نداشت. تا مدتها لندروور در تمام مزارع دنیا، اسب محبوب مزرعه بود اما با آمدن نیسان، پاترول و بعد پاجرو، این اسب انگلیسی کمی در حاشیه قرار گرفت. لندروور در صنایع نظامی هم یک مارک شناخته شده محسوب میشد. واحد کماندویی ضربت ویژه آمریکا ماشینهای خود را از این کارخانه تهیه میکند و معروفترین خودروی نظامی جنگ خلیج به نام پلنگ صورتی هم، یک ماشین لندروور صورتی رنگ بود که به منظور جابهجایی نیروها و به عنوان خودروی فرماندهی استفاده میشد. در جنگ کره در سال 1950 و درگیریهای برمودا در سال 1994 هم لندروور نقش اساسی داشت.
به غیر از بریتانیا، ایتالیا هم اکثر خودروهای نظامی و نیروی هوایی خود را از لندروور تهیه میکرد. اما با همه اینها، این ماشین سبز خاکی بیشتر از همه به جادههای گلی و مالروی روستاها و مزارع عادت دارد. هنوز هم در روستاها و شهرهای شمال ایران لندروور، مشتریها و طرفداران خاص خود را دارد و دیدن یک لندروور پارک شده کنار چند درخت پرتقال تامسون و چند جعبه پرتقال، یکی از صحنههای نوستالژیک روستاهای شمال است.