نه اینکه فکر کنید از آن شیرهای بییال و دم بود، نه؛ خیلی هم باشکوه بود. یک تفنگ هم گرفته بود بین دندانهایش. اسم کتاب این بود: «لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد». اسم نویسندهاش «شل سیلور استاین» بود و مترجمش یک اسم اضافه توی پرانتز داشت: رضی خدادادی (هیرمندی).
لافکادیو داستان شیری بود که شیر بودن را فراموش کرد و سعی کرد آدم بشود؛ اما یک روز به خودش آمد و دید که یادش نمیآید آدم است یا شیر. برای همین گم شد و رفت.
وقتی کتاب را خریدم، اسم مترجمش را به خاطر سپردم. انگار میدانستم یک روزی باید درباره او یادداشت بنویسم!
***
شل سیلور استاین «عمو شلبی» بچههای دنیاست و هزاران کودک ونوجوان در همه جای دنیا کتابهایش را خواندهاند. فکر میکنم رضی هیرمندی هم «عمو رضی» بچههای ایرانی باشد؛ چون اولین کسی بود که بچههای ایرانی را با عمو شلبی آشنا کرد.
رضی هیرمندی سالها پیش، وقتی که هنوز هیچ کدام از شماها به دنیا نیامده بودید، داستان «درخت بخشنده» سیلوراستاین را ترجمه کرد که داستان پسری بود و درختی. آنها با هم دوست بودند و پسر هر روز روی شاخههای درخت تاب میخورد. بزرگتر که شد، درخت را فراموش کرد، اما هر وقت دچار مشکلی میشد از او کمک میخواست. سالها گذشت. درخت آنقدر به پسر بخشید، که دیگر نه برگی برایش ماند، نه میوهای، نه شاخهای و نه تنهای. اما دست آخر با کندهای که از او باقی مانده بود، استراحتگاه پسر شد که دیگر پیرمرد خسته ای شده بود.
***
همان طور که خود رضی هیرمندی در جایی نوشته، نوشتههای عمو شلبی هیچ وقت دست از سرش برنداشته. او داستانهای دیگر عمو شلبی یعنی «در جستوجوی قطعه گم شده»، «آشنایی قطعه گم شده با دایره بزرگ» و «کی کرگدن ارزان می خواهد؟» را هم ترجمه کرده که 6-5 سال پیش در یک مجموعه که درخت بخشنده و لافکادیو هم جزء آن بود، چاپ شد.
«آقای باکلاه و آقای بیکلاه»، «تور ماهگیری»، «الفیای انگلیسی عمو شلبی»، «آنجا که پیادهرو پایان مییابد»، «چراغی زیر شیروانی» و «سقوط به بالا» هم از مجموعه شعرهای عمو شلبی است که عمو رضی ترجمه کرده.
عمو رضی نوشتههای ساده و دوست داشتنی عمو شلبی را با همان زبان ساده و بی شیلهپیله به فارسی برگردانده؛ آنقدر که هر کس یک بار ترجمههای او را بخواند، شیفته آنها میشود.
رضی هیرمندی مترجم مهربانی است؛ وقتی به او تلفن میزنی، نمیگوید: «من آدم مهمی هستم و خیلی کار دارم و نمی توانم به پرسشهای خبرنگارها پاسخ بدهم!» او بچه ها را دوست دارد و هر وقت که ببیند خبرنگاری میخواهد درباره کتابها با او صحبت کند، نه نمیگوید.
عمو شلبی- که به قول عمو رضی قلبش به اندازه تمام کودکان دنیا گنجایش داشت- بعد از سالها ترانه خواندن و شعر سرودن و آهنگ ساختن و گیتار زدن و قصه نوشتن برای بچهها و بزرگ ترها، 9 سال پیش از دنیا رفت. اما آثارش در قلب همه بچههای دنیا زنده است. ما و شما هم باید از عمو رضی تشکر کنیم که دریچه ذهن عمو شلبی را به روی ایرانیها باز کرد.