سه‌شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۲۱:۱۴
۰ نفر

یوشکا فیشر* - ترجمه نیلوفر قدیری: بدون شک سیاست خاورمیانه‌ای جورج بوش فقط یک دستاورد داشته و آن بی‌ثبات کردن کلی منطقه است.

نتیجه‌ای که از سیاست خاورمیانه‌ای بوش به دست آمده اصلا آن چیزی نیست که آمریکا به آن امید داشته‌است. امید آمریکا این بود که خاورمیانه‌ای دمکراتیک و طرفدار غرب به وجود آید اما خاورمیانه اکنون همه‌چیز است غیراز یک منطقه طرفدار غرب.

اگر چه تحولات بر وفق مراد نومحافظه‌کاران آمریکایی نیست اما به هر حال پیش می‌رود. شکست تاریخی در جنگ عراق، فروپاشی ملی‌گرایی عربی سکولار و روند صعودی قیمت نفت و گاز تغییرات بزرگی را در منطقه ایجاد کرده‌است. از دمشق تا دوبی، از تل‌آویو تا تهران، خاورمیانه‌ جدیدی در حال ظهور است.

رژیم‌های ملی‌گرا رفته‌رفته مشروعیت داخلی و مردمی خود را از دست دادند و خلائی ایجاد شد که بازیگران غیردولتی در آن مجال فعالیت یافتند. نیروهای ایدئولوژیک و ابزار قدرت تغییر کرد و نیروهای اسلام‌گرا فعال شدند. به این ترتیب ملی‌گرایی غیرغربی اوج گرفت.

امروز خاورمیانه قدیم را هنوز می‌توان در سوریه، مصر، یمن، تونس، الجزایر و فلسطین یافت. خاورمیانه جدید اما شامل دوبی، امارات، اسرائیل، حزب‌الله، حماس و تا حدی ایران و عربستان می‌شود. اردن و مراکش هم تلاش می‌کنند تا با خاورمیانه جدید همراه شوند.

در اینجا جدید لزوما به معنای بهتر نیست اما به معنای متفاوت‌تر و مدرن‌تر است. نوسازی به هیچ‌وجه راه‌حلی برای مشکلاتی که اکنون منطقه را در برگرفته، نیست بلکه باید گفت که این مشکلات خودشان نو شده‌اند و این نوشدن و به روز شدن، آنها را خطرناک‌تر از گذشته کرده‌است.

یک نمونه از این مشکلات جدید را می‌توان در جنگ سال 2006 میان اسرائیل و لبنان دید. در آن جنگ یک ماهه مجموعه‌ای از تجهیزات بسیار مدرن و نیرومند روز دنیا را شاهد بودیم. در شرایط جدید، بازیگران غیردولتی جای ارتش‌های سنتی را گرفته‌اند و شکل حملات و درگیری‌ها از صورت مستقیم به بمب‌گذاری جاده‌ای و انتحاری تغییر کرده‌است.

شاید مهم‌ترین تغییر در مرکز ثقل نظامی و سیاسی منطقه ایجاد شده‌باشد. در حالی‌که اسرائیل و فلسطین و لبنان اکنون داغ‌ترین نقاط تحولات خاورمیانه هستند، معادلات سیاسی و قدرت منطقه در پی وقوع جنگ عراق اکنون در خلیج فارس متمرکز شده‌است. اکنون نمی‌توان بدون درنظرگرفتن بازیگران منطقه‌ای، برای نزاع میان اسرائیل و فلسطین یک راه حل یافت.

جنگ عراق یک پل راهبردی و نظامی میان خاورمیانه جدید و قدیم ایجاد کرد. مداخله نظامی آمریکا 4 تغییر بزرگ در منطقه ایجاد کرد؛ گسترش نفوذ ایران در منطقه، قدرت گرفتن شیعیان در عراق، احساس خطر کردن کشورهایی مانند عربستان و برهم خوردن توازن قدرت در منطقه.

نتیجه این وضعیت جدید در خاورمیانه این است که کل نظام انگلیسی- فرانسوی دولت‌های خاورمیانه در حال فروپاشی است. اکنون عراق اولین مرحله از این آزمون دشوار در خاورمیانه است.

اگر نیروهای قومی و سیاسی در عراق مقابل یکدیگر قرار بگیرند و فروپاشی و تجزیه کشور را رقم بزنند، منطقه به سمت بالکانیزه‌شدن پیش می‌رود.  ظهور خاورمیانه جدید ممکن است فرصتی را فراهم کند که نظم جدیدی در این منطقه ایجاد شود.
دیلی‌استار- 5 می2008

ساختار خاورمیانه قدیم
خاورمیانه قدیمی از مرزها و نهادهای سیاسی برخاسته که توسط قدرت‌های اروپایی بعد از سقوط امپراتوری عثمانی در سال 1918 ایجاد شده‌بود. نیروی ایدئولوژیک محرک این منطقه یک ملی‌گرایی سکولار با پشتیبانی اروپایی‌ها بود که نوسازی سیاسی و اجتماعی را از بالا به پایین و در چارچوب دولتی پیگیری می‌کرد. در جریان جنگ سرد این نوع از ملی‌گرایی یا سوسیالیسم عربی به اوج رسید و این درحالی بود که تکیه آن به حمایت نظامی، سیاسی و اقتصادی شوروی روشن بود.

با فروپاشی شوروی، این روند هم به پایان خود نزدیک ‌شد و منطقه به دست رژیم‌های نظامی و بعضا دیکتاتوری افتاد. فروپاشی شوروی همچنین یک بحران نظامی عمیق در بسیاری از کشورهای عربی ایجاد کرد. این رژیم‌های ملی‌گرا بدون حمایت شوروی دیگر قادر نبودند با روند نوسازی نظامی همراه شوند.

*وزیر خارجه پیشین آلمان

کد خبر 51100

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز