شیوع ویروس تازه وارد کرونا باعث شد که به عنوان خواهر بزرگتر نگران دو خواهر دیگرم و همسرخواهرم باشم، گویی خودم را فراموش کرده بودم، رفته رفته نگرانیم در مورد بیماران بیشتر شد تا جایی که بالای سر بیماران می‌رفتم و دلداری‌شان داده و نوازش‌شان می‌کردم.

به گزارش همشهری‌آنلاین به نقل از فارس، ویروس کرونا با هجومش ایثارگری‌های زیادی را در تاریخ ثبت کرد، مهم‌ترین این افراد کادر درمان فعال در بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها بودند که قبل از شیوع این ویروس همه ما انتظار ایثارگری تا پای مرگ را از آنها نداشتیم.

اما کادر درمان در کشور و به ویژه مازندران ثابت کردند که ایثارانه و دلسوزانه پای کار هستند، در طول دوره بحرانی قبل از سال جدید و پس از آن همواره شاهد ایثار و گذشت پرستاران و پزشکان و دیگر پرسنل مراکز درمانی بودیم و حتی در این راه برخی از مدافعان سلامت را از دست دادیم.

شهر بابل در استان مازندران یکی از شهرستان‌هایی بود که بیشتر بیمارستان‌های آن درگیر مقابله با ویروس کرونا و البته میزبان بیماران بود و این موضوع کار کادر درمان را سخت‌تر کرد.

 ولی استقامت تنها چیزی بود که بچه‌های کادر درمان بابل از خودشان به نمایش گذاشتند، برای اثبات این موضوع به سراغ خانواده‌ای رفتیم که ۴ عضو آن پرستار بوده و از زمان شیوع ویروس کرونا تا به حال نه تنها خدمت را رها نکرده بلکه اقدامات بسیار دلسوزانه و خوبی را انجام دادند.

معصومه، مریم و مطهره محضری، سه خواهر پرستار بابلی هستند که از مدافعان خط مقدم سلامت در بحران کرونا بودند، همسر مطهره هم پرستار بوده و هم دوره هستند، این سه خواهر علاوه بر اینکه همکار هستند رابطه صمیمی نیز داشته و از هم پیروی می‌کنند تا جایی که هر کدام ادامه دهنده راه خواهر بزرگتر از خودش است.

۳ خواهر پرستار فعال در بحران کرونا

معصومه، خواهر بزرگتر متولد سال ۱۳۶۱ است، مریم، متولد سال ۱۳۶۴ و مطهره متولد ۱۳۷۳، این سه خواهر در یک خانواده ۶ نفره زندگی می‌کنند، معصومه و مطهره متأهل بوده و مریم مجرد است، پدرشان بازنشسته بوده و مادر خانه‌دار است.

در ابتدا، معصومه محضری در گفت‌وگو با ما به بیان دلیل پرستار شدنش به همراه خواهرانش پرداخت و گفت: رشته تحصیلی من علوم تجربی بود تا اینکه در دانشگاه رشته پرستاری قبول شدم، خواهرم مریم که پیگیر اوضاع و احوال من و همچنین تحقیق درباره این رشته بود پس از اتمام دوران دبیرستان پرستاری قبول شد پس از آن خواهر آخر هم به تبعیت از ما دو نفر پرستاری قبول شد.

پدر و مادر موافق پرستار شدن ما بودند

راستش را بخواهید پدرم همیشه به ما می‌گفت؛ از شما توقع دارم شغلی را انتخاب کنید که به‌طور مستقیم بتوانید به مردم خدمت بدهید، از این رو موافق پرستار شدن ما بود و در این راه به همراه مادرم حمایت‌مان کرد، ما هم راضی و خوشحال از اینکه بتوانیم به بهبود بیماران کمک کرده و حتی از خطر مرگ نجات‌شان بدهیم.

این پرستار ادامه داد؛ هر سه خواهر طرح‌مان را در بیمارستان شهید بهشتی بابل گذراندیم ولی من و مطهره پرستار بیمارستان روحانی بابل شدیم و مریم در همان بیمارستان شهید بهشتی ماند.

خانم محضری بیان‌ کرد؛ با شیوع ویروس تازه وارد کرونا، در درجه اول به عنوان خواهر بزرگتر نگران دو خواهر دیگرم و همسر مطهره بودم، گویی خودم را فراموش کردم، رفته رفته نگرانیم در مورد بیماران بیشتر شد تا جایی که البته با لباس‌های ایزوله بالای سر بیمارانی که بی‌گناه روی تخت بیمارستان خوابیده بودند، می‌رفتم و دلداریشان داده و نوازش‌شان می‌کردم.

مرگ بیماران؛ تنها خاطره بد در این دوران

پدرم ختم قرآن گرفته بود و مادرم شب‌ها خواب نداشت، استرس چهار نفر را داشتند، آن هم در زمانی که همه در قرنطینه به‌سر می‌بردند ما هر روز در بیمارستان حاضر می‌شدیم

معصومه گفت: با اینکه مطهره در بیمارستان ما بود ولی گاهی یکدیگر را نمی‌دیدیم ولی در اولین فرصت از حال هم با خبر می‌شدیم، از مریم هم‌ که در بیمارستان روحانی بود اخبار جدید را دنبال کرده و پیگیر حال بیماران می‌شدم، مرگ بیماران تنها خاطره بدم از این دوران است.

والدینی که استرس ۴ نفر را داشتند

البته والدینم دلداری‌مان داده و گفتند: توکل بر خدا کنید و وظیفه شغلی و انسانی خود را انجام بدهید اما در دل نگران بودند پدرم ختم قرآن گرفته بود و مادرم شب‌ها خواب نداشت، استرس چهار نفر را داشتند، آن هم در زمانی که همه در قرنطینه به‌سر می‌بردند ما هر روز در بیمارستان حاضر می‌شدیم.

این خواهر بزرگتر گفت: اوایل که آمار فوتی‌ها در حال افزایش بود ترس سراسر وجودم را فرا گرفته بود ولی احساس مسؤولیت در وجودم جانی دوباره گرفته بود و کم کم توانستم بر ترس غلبه کنم، ولی از اینکه بیماران را در اوضاع بد می‌دیدم حالم بد می‌شد اشک می‌ریختم.

در بحران، کم کاری جایز نبود

در بحران کرونایی، رسیدگی در بخش ما بیشتر از قبل شد، بیماران مشکلات تنفسی داشتند و نباید از حال‌شان غافل می‌شدیم، کم کاری جایز نبود.

وی ادامه داد: در خصوص ابتلا به این بیماری من و مطهره برخی از علائم کرونا را داشتیم ولی با مصرف دارو و رعایت موارد بهداشتی کم کم سرحال شدیم، حجم کاری در حدی بالا بود که فرصت انجام هیچ کاری را نداشتیم، ارتباط‌مان در حد تماس آن هم اگر وقت می‌شد بود.

برگشت دو بیمار بدحال از خطر مرگ 

 بهترین خاطره در ذهنم به زمانی برمی‌گردد که دو مورد مریض خیلی بدحال داشتیم احتمال مرگ بسیار بالا بود ولی پس از چند روز در اوج ناباوری سلامت خود را به دست آورده و به منزل برگشتند.

از لحظه سال تحویل هیچ چیز نفهمیدم 

 این پرستار فداکار ادامه داد: در شب بیست‌ونهم اسفند ماه ۹۸ شب کار بودم، در بخش ما ۱۳ بیمار بدحال وجود داشت نگران بودم همه به دستگاه اکسیژن وصل بودند، صبح فوتی داشتیم آن شب را تا صبح مشغول کار بودم و ۷ صبح شروع به نوشتن گزارش کردیم در حالی که توانایی انجام کاری نداشتم، از سال تحویل هم که چیزی نفهمیدیم.

در بحران وصیتم را نوشتم

بحران کرونا احساس مسئولیت را در خانواده ما بیشتر کرد، وضعیت شهر خوب نبود باید کاری می‌کردیم و از جان مایه می‌گذاشتیم، من حتی وصیت خودم را نوشتم و با توکل بر خدا در محل کار حاضر شدم.

در ادامه مریم محضری دختر میانی این خانواده بیان کرد: من ۱۱ سالی است که در بخش اورژانس بیمارستان شهید بهشتی بابل که هیجانات زیادی در خود دارد مشغول فعالیت هستم، زمانی که این بیماری شیوع پیدا کرد، کسی اطلاع چندانی از جزییات ابتلا به آن نداشت ...

بیان خاطره از اولین مورد کرونایی

یادم هست اولین موردی که در بخش ما بستری شد فردی بود که به دلیل مسمومیت با مخدر حالش بد شد، در نیمه‌های شب وقتی به بالای سرش رفتم دیدم تب بسیار بالایی دارد به ذهنم رسید که احتمال درگیری به کرونا در این شخص بالاست از این رو سریع اتاق را خالی کرده و با انجام تست متوجه شدیم بیمار کرونا مثبت است.

وی گفت: افراد درگیر این بیماری ممکن است تا مدتی ندانند که مبتلا شدند، دلایل ابتلا هم در هر شخص متفاوت است برخی این ویروس را جدی نگرفته و اقدامات  پیشگیرانه را رعایت نمی‌کنند برخی رعایت هم می‌کنند مبتلا می‌شوند این ویروس مرموز تاکنون افراد بسیاری را در جهان به خود مبتلا کرده ما تنها می‌توانیم موارد پیشگیرانه را رعایت کنیم.

علت ترس بیماران از کرونا | از دغدغه‌های فرهنگی تا مرگ

 نکته دیگر اینکه برخی دغدغه فرهنگی دارند فکر می‌کنند اگر مبتلا بشوند آبروریزی شده یا اینکه مردم درباره‌شان چه فکری می‌کنند! این موضوع از مواردی است که باید به آن توجه شود اینکه دست خود بیمار نیست که ابتلا به کرونا انجام شده و بیمار هیچ‌گناهی ندارد.

برخی دغدغه فرهنگی دارند فکر می‌کنند اگر مبتلا بشوند آبروریزی شده یا اینکه مردم درباره‌شان چه فکری می‌کنند!

درد و دل‌های خواهرانه

مریم بیان‌ کرد: در زمان بحران کرونا ما سه خواهر پس از اتمام شیفت کاری با هم تماس می‌گرفتیم از وضعیت خودمان و بیمارستان می‌گفتیم، هر کدام به دیگری دلداری می‌دادیم که اگر استرسی ناراحتی هست، رفع شود.  

پرستار بودن ما سه خواهر و یک داماد خانواده در موقع شیوع کرونا دغدغه‌ای بزرگ برای پدر و مادرم شد، والدین نگران بودند ولی من نترسیدم چرا که ویروس کرونا یک پاندمی جهانی است فقط ما نیستیم وظیفه ما ایستادگی و مقاومت است نباید عرصه را رها کنیم.

این پرستار ادامه داد: نکته جالب اینکه  مادرم خیلی پیگیر اخبار از شبکه‌ها است پس از اتمام شیفت که به خانه می‌رفتم برایم اخبار جدید را تعریف می‌کرد توضیح می‌داد، در محیط کار که فقط بحث کرونا بود در خانه هم صحبت از کرونا تمامی نداشت...

همکاری با همسرم به هر دوی ما روحیه می‌دهد

در ادامه مطهره محضری خواهر کوچکتر که همسرش نیز پرستار بوده و هر دو در بیمارستان روحانی مشغول به‌کار هستند و خودش در بخش بیماران دیالیزی فعالیت می‌کند، از خاطرات شیرینش در بحران کرونا گفت: همکاری در کنار همسرم روحیه بخش است.

نجات بیمار بدحال کرونایی

شیرینی دوران بحران این بود که یک مریض خیلی بدحال داشتیم که هیچ امیدی به زنده ماندنش نبود بستری شد؛ پیگیر حالش بودم خدا را شکر  بهتر و مرخص شد، اینکه پس از ناامیدی شاهد نجاتش بودم برایم بسیار خوشحال کننده بود.

تا ۱۲ شب افطاری نخوردیم 

 وی بیان کرد: بسیاری از همکارانم درگیر این ویروس شدند، در اولین شب ماه رمضان در بخش CPR حضور داشتم در حالیکه روزه بودیم چند مورد مریض بدحال داشتیم تا ۱۲ شب هیچ چیزی نخوردیم، چرا که اولویت برای ما انجام کار بیماران است.

همسرم مبتلا به کرونا شد و بهبود یافت!

مطهره گفت: همسرم اوایل اسفند به کرونا مبتلا و به اجبار دو هفته‌ای را به مرخصی رفت تا اینکه خوشبختانه بهبود یافت، خانواده‌ام خیلی نگران من بودند، هر سه خواهر هم که پرستار هستیم، من خودم تا مدت‌ها خانواده‌ام را نمی‌دیدم همسرم هم که اهل قائم‌شهر است در این مدت دائم در رفت و آمد بودم.

دغدغه‌ام نجات بیماران بود

ناگفته نماند اوایل اسفند ماه سال ۹۸ پس از برگزاری مراسم عروسی‌مان، وارد بحران کرونا شدیم و در این مدت شاهد مرگ و میر بسیاری از بیماران بودم، من بر بالین بیماران استرس فراوانی داشتم فقط به نجات‌شان فکر می‌کردم البته ممکن بود آلوده شوم ولی به خودم روحیه می‌دادم تا وظیفه‌ام را به درستی انجام بدهم.

بر اساس این گزارش، این سه خواهر پرستار در این دوران به‌خصوص دوره بحرانی کرونا به‌صورت خانوادگی درگیر خدمت‌رسانی بودند و با دلداری دادن به یکدیگر و بیماران روحیه خود را حفظ کردند به‌طوری که می‌توان گفت این خواهران سلامت در جنگ با کرونا تا حدود زیادی پیروز شدند.

کد خبر 512563

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha