همشهری آنلاین ـ محمدرضا ربیعیان: کومش یا قومس در کتابهای تاریخی به سرزمینی میان خراسان و ری اطلاق شده است که تقریباً در استان فعلی سمنان قرار میگیرد. این استان از شمال به استانهای خراسان شمالی، گلستان و مازندران، از جنوب به استانهای خراسان جنوبی و اصفهان، از شرق به استان خراسان رضوی و از غرب به استانهای تهران و قم محدود است.
کومش شامل کوهپایهها و دشتهای جنوب البرز از حد فاصل قلعهنو خرقان و بسطام در شمال شرقی شهرستان شاهرود تا قسمتهایی از شمال غربی گرمسار بوده است. بخشهای شمال شرق و شمال استان غالباً اقلیم کوهستانی و کوهپایهای دارند و بخشهای جنوبی و مرکزی اقلیم گرم و نیمهخشک کویری.
در بیشتر نواحی البرز جنوبی از جمله منطقه کومش علاوه بر گویشهای بومی، زبان تبری مازندرانی رایج است و به همین اعتبار، موسیقی مازندرانی نیز پدیدهای مانوس و تا حد زیادی بومی است. از سوی دیگر، در استان سمنان در طی تاریخ، به واسطه تهاجم، تبعید و مهاجرت اقوام غیربومی، تنوع قومی و ترکیبی از فرهنگهای بلوچی، ترکمن، فارس، کرد، لر، بختیاری، تبری، سیستانی، بلوچی و ترک وجود دارد که در کنار گویشها و لهجههای بومی مثل سَنگسَری، سُرخهای، افتری، سمنانی و شهمیرزادی به حیات خود ادامه دادهاند. این تنوع و همجواری قومی و موسیقایی باعث به وجودآمدن مجموعهای از گویشها و موسیقیها در استان شده که موسیقی آن را جدا از تنوع قومی خود منطقه کومش، بسته به موقعیت جغرافیایی هر بخش، متاثر از موسیقی نواحی خراسان، مازندران، گلستان و فارس کرده است، به گونهای که تشخیص قطعات بومی از غیربومی در گذر زمان، دشوار و ناممکن شده.
از منظری کلی، در استان سمنان شاهد چند نوع موسیقی هستیم: موسیقی مازندرانی، موسیقی سرکویری (سرحدی) و موسیقی کوهپایههای کومش که در راس آن منظومههای موسیقایی یا اوسانهها (افسانهها) قرار دارند.
در مناطقی که موسیقی مازندرانی جریان دارد مقام امیری رایجترین مقام است. این مقام با پذیرفتن تغییراتی، در کومش به «کل امیر» مشهور شده است. کل امیر تنها توسط شِرخوانها به اجرا در میآید که مجری اوسانهها هستند و سرکویریخوانان معمولاً توانایی اجرای آن را ندارند. علاوه بر کل امیر، برخی دیگر از نمونههای موسیقی مازندران بهویژه مقامها و ریزمقامهای منطقه شرق مازندران و علیآباد کتول (استارباد) هم در کومش رواج داشته که توسط شِرخوانهای بسطامی و شاهرودی به این مناطق آمده است.
مقامها و ریزمقامهای سرکویری. موسیقی سرکویری محصول نوعی آمیختگی فرهنگی و ارتباط مداوم روستانشینان حاشیه کویر البرز جنوبی با نواحی کویری و آنسوی کویر از جمله ایلها و عشایر لر و بختیاری و شترداران دشتستان فارس یا حضور فعال تبعیدیان باصری و اسکان دائمی آنها در کندو و دارکَلا و آمیزش آنها با مردم بومی است. این موسیقی که در کلیت خود نزدیکیهایی با موسیقی دشتستان و ایلها و عشایر مرکزی ایران دارد، ناشی از همجواری و مراودات این طوایف با یکدیگر است و هرچند اهالی استان سمنان این موسیقی را بومی و از آن خود میدانند، نمیتوان منکر تعلق آنها به کویر مرکزی ایران بود.
سرکویریها که گاهی چاربیتی نیز خوانده میشود، آوازهایی است که مایه دشتی دارد. حالت دیگری از اجرای سرکویری که با همان ملودی و شتاب بیشتری به اجرا در میآید، کَلهگی نامیده میشود و بیشتر توسط گلهداران و هنگام چرا یا استراحت شبانه به اجرا در میآید. آوازهای سرکویری، بهویژه کلهگی، توسط شتربانان و اغلب همراه با نی خوانده میشوند. با توجه به این آوازها، تعداد قابل توجهی ترانه شکل گرفته است که از نظر مقام از سرکویری پیروی میکنند.
هرچند این گونه آوازها در کلیه نواحی کوهپایهای و دشتهای استان سمنان رایج است، حوزه واقعی رواج این الحان را باید در مناطق کویری و سرحدی استان سمنان دانست؛ یعنی مناطقی که در گذشته شترداری وجه غالب دامداری بوده است. کلیه مناطق کویری چون شاهرود، دامغان، سمنان، گرمسار، ورامین و دشتهای جنوب شرقی تهران حوزه کاربرد این موسیقی بوده است.
سرکویریها موجب پیدایش گونههایی از ننوسری شدهاند که ساختار نغمگی آنها از نظر حالات و تحریرها به سرکویریها شباهت دارد. تعدادی از ریزمقامات نیز در مایههای شوشتری و ماهور در این مناطق رایج است که برگرفته از ایلهای بختیاری و لر یا طوایف اصفهانی است.
کلیه مقامات و ریزمقامات سرکویری با تغییراتی مختصر به نغمههای سازی مخصوص نی چوپانی منطقه راه یافتهاند. علاوه بر این، برخی از قطعات سازی مثل یوگ یا وَرَهیوگ، چوپانی، دشتی و شترخواب نیز با نی چوپانی و سرنا اجرا میشوند که از نظر ساختاری در مجموعه موسیقی سرکویری قرار دارند.
ریزمقامهای سازی و آوازی. تعدادی از ریزمقامات چه در بخش سازی و آوازی بهرغم تاثیر از موسیقی سنتی ایران (موسیقی ردیفی) و پذیرش برخی از حالات موسیقی تبری و یا موسیقی آنسوی کویر و خراسان جزء موسیقی بومی کومش محسوب میشوند. بسیاری از این ریزمقامات در مراسم حنابندان و یا ختنهسوران به کار میرفتند که برای نمونه، میتوان از ترانه سرتراشان، عروسبران، تیباناز، اینگار، سارگل، و وَل کُلا نام برد. در بخش سازی نیز بهرغم حضور نام تعداد بیشماری از قطعات کومشی، کاربرد عملی آنها متروک شده است. با این همه، هنوز نوازندگان کهنسال بومی قادرند نمای سایه-روشنی از برخی ریزمقامات سازی این منطقه ارائـه کنند که از جمله آنها در بخش موسیقی مراسمی (سرنا و دهل) میتوان از آهنگهایی چون شادیونه، پیشنواز، کشتیگیری، بغلبغل، سرگردون، پاپیچ، خانسالار، عروس دَرانیم، ننوسری، و حمامبَران یاد کرد که عموماً در مراسم سرورآمیز، ورزشها و سوارکاریها استفاده میشدند.
در بخش نی چوپانی، علاوه بر به جا ماندن تعدادی از قطعات مربوط به زندگی گلهداری مثل چوپانی، دشتی، پشمتراشان و اَوخور، بسیاری از قطعات سرنا نیز با نی چوپانی نواخته شدهاند. افزون بر این، کلیه مقامات آوازی مثل چوپانی، حقانی، اوسانهها و منظومهها نیز به گروه نغمههای نی چوپانی راه یافتهاند. در بخش ریتمها هم دُمبُل مُسُم تنها ریتم بهجامانده کومشی مربوط به جشنهاست که زنان با دایرهزنگی مینوازند.
بخش دیگری از موسیقی کومشی در موسیقی آیینی متبلور است که نوروزخوانیها یا نوروز نوسالها نمونه بارز آن است. اگرچه تـاثیر وسیع موسیقی ردیفی در ملودی نوروز نوسالها به میزان زیادی آنها را از هویت اصلی خود دور کرده، این آواها هنوز در بخشهایی از کومش رایج است.
ننوسریها با مایگی شور و دشتی بخش دیگری از موسیقی کومش است که با اشکال متفاوتی در مناطق مختلف رواج داشتهاند و هنوز هم میتوان تهرنگی از آنها را در منطقه دید. این موسیقی از نظر مضمون با موسیقی سایر نواحی ایران تفاوت چندانی ندارد، اما ساختار موسیقایی آن هویت بومی دارد.
اصلیترین بخش موسیقی بومی منطقه کومش اوسانه است؛ یعنی منظومههایی که با موسیقی همراهند. هر اوسانه دربرگیرنده یک داستان است. به خوانندگان اوسانهها شِرخوان (شیرخوان) میگفتند. شرخوانها اوسانهها را در مجالس عروسی، شبنشینی و امثال آن اجرا میکردند و نزد مردم احترام بسیاری داشتند.
موسیقی طـوایفی چون افتری، سنگسری، لاسگردی و سرخهای برخی خصوصیاتی جـدا از موسیقی کـومش دارند کـه تبلـور آن در درجـه اول ناشی از گویش آنها در خواندن اشعار است.
با توجه به اشتراکات موسیقایی مناطق گوناگون استان سمنان، این ناحیه به سه محدوده اصلی تقسیم میشود:
شرق و شمال شرق استان سمنان. این محدوده شامل بخشهای شهرستان میامی و تا حدودی بخشهای شمال و شمال شرق شهرستان شاهرود میشود. موسیقی این محدوده، در کل، متاثر از موسیقی عشایری، چوپانی و ساربانی است و موسیقی رقصها و نقل منظومههای روایی و عاشقانه هم در آن رونقی چشمگیر دارد. رقصهای این محدوده باعث شده است که قطعات سازی در آن پررنگ باشد که برخی از آنها از موسیقی خراسان گرفته شدهاند و غالباً وزن مشخص دارند. بیشتر قطعات سازی و آوازی در مایههای شور و دشتی اجرا شدهاند و مدگردی در آنها چندان معمول نیست. پردهگردانی، مُدگردی یا مُدولاسیون (به فرانسوی: modulation)، در موسیقی تغییر از یک تونالیته (تونیک یا مرکز تنال) به گامِ دیگر است.
سازهای مهاجری چون دوتار و قُشمه در کنار سازهای بومی چون نی، سرنا، دهل، ضرب و دایره پرکاربردترین سازها هستند. دوتارها از نظر شکل و تا حدودی فواصلِ بین دستانها و کوک، متاثر از دوتارهای شمال خراسان و گاهی ترکمنصحرا هستند که با شیوههای سادهتری اجرا میشوند.
نی مهمترین ساز بومی کومش است که جز در مواردی که متاثر از شیوه نوازندگی در ترکمنصحرا (گذاشتن سر نی بین دندانها) است، غالباً با لب و مانند سازهای قشمه و سرنا با تکنیک نفسبرگردان اجرا میشود یا خواننده را همراهی میکند.
جنوب، مرکز و غرب استان سمنان. این محدوده، از شرق به غرب، بخشهای جنوبی و مرکزی شهرستانهای شاهرود، دامغان، سمنان، سرخه، آرادان و گرمسار را تشکیل میدهد. وسیعترین، متنوعترین و اصلیترین بخش است. عبور شاهراه ارتباطی از این محدوده، ورود اقوام و طوایف به آن به واسطه مهاجرت و تبعید، زندگی عشایری و ساربانی، و دوری از برخی مراکز جمعیتی باعث شده است که موسیقی این نواحی از موسیقی خراسان و مازندران تاثیر کمتری بگیرد و باوجود حضور خردهفرهنگهای گوناگون در آن، انسجام بیشتری داشته باشد. برخی موسیقی و اجراهای این محدوده به دوردستترین نقاط کومش و حتی نواحی خراسان و مازندران هم رفته است.
مضامین اصلی موسیقی این محدوده شامل موسیقی رقص، ساربانی و چوپانی، و اجراهای مذهبی و آیینی است. موسیقی باکلام آن هم آوازها، ترانهها، منظومهها، لالاییها، و نوروزخوانی را شامل میشود. آواز سرکویری ساختاری کلی دارد و آواز بومی استان است. الگوی ملودیک برخی آوازها از جمله چاربیتی، فلکداد، دشتیها و کلهکوهیها (دامغان) با ساز هم اجرا میشوند.
شعرها وزن عروضی دارند و دوبیتی مهمترین قالب شعری است که اغلب سروده فائز دشتستانی و باباطاهر و برخی شاعران ناشناس و محلی است.
بعد از آوازها، منظومههای موسیقایی حماسی (مربوط به یاغیان) مثل گلمحمدخان، حسینخان باصری، میرخان باز، و منظومههای روایی و عاشقانه مثل حیدربیک و صنمبر، نجما، حسینا (به شکل گسترده) و فلکناز و خورشیدآفرین (به شکل محدود) از موسیقیهای باکلام مهم این محدوده است. از میان انواع مذهبی هم میتوان به چاووشخوانی، مناجاتخوانی، مدح، شبیهخوانی و کَربزنی یاد کرد. مضامین مذهبی در روایتهای موسیقایی این ناحیه هم به چشم میخورد. برخی نمونهها به دلیل ویژگیهای گویشی یا منطقهای تنها در برخی نقاط به چشم میخورد، مثل منظومه مغولدختر و هاروف در خرقانِ شاهرود و ترانه مانیجان و آواز سونا در سرخه.
قطعات سازی این محدوده نسبت به آوازها تنوع چندانی ندارند و از نظر کاربردی دو گونهاند: آهنگهای عروسی، جشنها و بازیهای محلی (گرمسار و آرادان)؛ و آهنگهای ساربانی و چوپانی (طرودِ شاهرود و حسنآباد دامغان).
وزن قطعات اجرایی، جز آهنگهای رقص، غالباً آزاد است و در برخی از آنها تغییر وزن دیده میشود. برای نامگذاری قطعات از کلمه «مقام» استفاده میشود و مدگردی چندان رایج نیست.
فضای بیشتر کارها در مایههای شور و دشتی و گاه شوشتری است و برخی رقصها هم در سهگاه یا ماهور اجرا میشوند.
کمانچه در دامغان و بالابان (با اصالت ترکی) در آرادان و گرمسار از سازهای مهاجر این محدودهاند. سرناهای این قسمت نسبت به سرناهای شمال شرق بزرگترند و گستره صوتی کمتری دارند و اغلب با دهل نواخته میشوند.
بوق صدفی از سازهای بسیار کمیاب موسیقی نواحی ایران است که در روستای گرمنِ خرقانِ شاهرود در مراسم ایام محرم از آن استفاده میشود و ویژگی آن نتهای ممتد است.
کَرْب نوعی ساز کوبهایِ خودصدا است که در برخی نقاط ایران از جمله برخی روستاهای سمنان، مازندران و گیلان در ایام محرم (بهویژه عاشورا) کاربرد دارد و به صورت گروهی و با حرکاتی خاص نواخته میشود.
شمال استان سمنان. این محدوده شمال شهرستانهای شاهرود، دامغان، سمنان و بخش وسیعی از مهدیشهر (نام جدید سنگسر) و تا حدودی، شمال شهرستانهای آرادان و گرمسار را در بر میگیرد و با مازندران و گلستان همجوار است. بخش اصلی موسیقی این محدوده متعلق به ایل سنگسری است که استقلالی نسبی دارد و بیش از آنکه بر پایه رقصها و بازیها باشد شامل آیینها، حماسهها و فرهنگ عشایری است، چون منطقه سنگسر در مسیر یکی از شاهراههای کوچ عشایر است و این ویژگیها در کنار گویش و روحیه سلحشوری مردمش بر درونمایه اشعار و نوع اجراهای سازی و آوازی آنها تاثیر گذاشته که جدا از تاثیرپذیریهای موسیقایی این محدوده از مازندران و بخش کتول گلستان است.
اجراهای این محدوده عبارتند از: قطعات آوازی تغزلی و آیینی، منظومههای روایی و حماسی (مربوط به یاغیان محلی)، آوازهای عشایری و چوپانی، اجراهای مذهبی (شبیهخوانی، مدح و چاووشخوانی)، موسیقی خانقاهی (سنگسر)، و آوازهای مازندرانی. در کل، قطعات باکلام این محدوده چندان به سایر نقاط کومش راه نیافته و بیشتر آنها واردکننده بودهاند، مثل آواز سرکویری و منظومه حسینا. گاهی هم برخی نمونهها چون منظومه حسینخان سنگسری (سوت حسینخان) از اینجا وارد موسیقی مازندران شده است. اشعار آوازهای سنگسری به گویش سنگسری سروده شدهاند و شاعرانش اغلب بومی یا ناشناسند.
قطعات سازی این محدوده، نسبت به جاهای دیگر استان، محدودند و رقصها هم تنوع چندانی ندارند. اجرای قطعات سازی و آوازی در مایههای شور و دشتی است.
پرکاربردترین ساز لَلِه است که همان لَلِهوای مازندران است و غالباً خواننده را همراهی میکند. دَب (دایره)، دوتار، سازهای ضربی خودصدا مانند استکان و انواع زنگ هم از دیگر سازهای متداول این محدودهاند.
منظومههای موسیقایی (اوسانهها). اوسانهها در قالبهای گوناگونی اعم از ترکیبی، تلفیقی، روایی، منظوم و موسیقایی عرضه میشود. مضمون اوسانهها بیشتر بر داستانهای عاشقانه و تراژیک استوار است. مضامینی چون انسانیت، عشق، جوانمردی، پایداری، صبر و سلحشوری با جنبههای عمیقی از اعتقادات مذهبی در میآمیزد تا مضـمون اوسانهها را با باورها، آرزوها و آرمانهای مردم این منطقه همسو و هماهنگ کند.
ساختمان شعری اوسانهها عموماً در قالب مثنوی است و برخی نمونهها نیز به ترجیع بند و ترکیب بند نزدیک است. ساختار موسیقایی اوسانهها به صورت شبهآوازی و برخی نیز به ریزمقام نزدیک است و مانند منظومههای گیلی و مازندرانی بر تکرار چندباره جملات استوار است. بیشتر اوسانهها در مایههای شور و دشتی اجرا میشوند و تعدادی از آنها از نظـر ملودی فرقی ندارند و تفاوتشان تنها در شکل داستان، مضمون اشعار و نحوه اجرای آنها است.
اوسانههای کومش در گذشته پرتعداد بودهاند، ولی در حال حاضـر حتی شِرخوانهای کهنسال نیز، تنها نام حدود دوازده اوسانه را به یاد دارند و از این تعداد فقط قادر به اجرای چند اوسانه به صورت کامل هستند. اوسانههایی همچون نَجما و رعنا، چوپان و گرگ، حسن و حسین، ورقه و گلشاه، حسینا، عارف و گلما، حیدربیک و صنمبر، و مغول دختر از نمونههای بهیادمانده این بخش از نقلهای کومش است.
غیر از اوسانهها برخی از منظومههای موسیقایی مثل حسینخان، ننه گلمحمد و گلآقاخان نیز باوجود تاثیرهایی که از خراسان و بهویژه منطقه سبزوار پذیرفتهاند، جزء موسیقی کومش به شمار میآیند. برای نمونه، منظومه حسینخان که داستان زندگی و مرگ حسینخان باصری از یاغیان بنام البرز مرکزی است، با تغییراتی در ساختار ملودی و پذیرش برخی از حالات و ویژگیهای موسیقی مازندرانی به سوتهای این منطقه پیوسته است.
در میان اوسانههای جنوب البرز، نقلهای نجما، و حیدربیک و صنمبر خاسـتگاهی غیرکومشی دارند. نقل نجما از طریق شرخوانهای استان سمنان در مناطق مرکزی و شرقی استان مازندران و گلستان نیز رواج یافت، تـا جایی که بسیاری از مردم این دو استان آن را متعلق به خود میدانند.
یک ویژگی آشکار در نقلهای متاخر و معاصر در جنوب البرز، بهویژه استان سمنان، این است که پیوسته بر مدار سنتهای غنایی، حِکمی و پهلوانی چرخیدهاند.
سازها. در منطقه کومش، سازهای بومی بسیار کمتعداد است.
نی چوپانی از اصلیترین سازهای موسیقی در کلیه مناطق جنوب البرز به شمار میرود که همهجا از آن با نام نی یاد میشود و مثل مناطق شمالی از هفت بند و شش گره تشکیل شده است.
از دیگر سازهای این منطقه باید از سرنا یاد کرد که با سرناهای دیگر مناطق البرز یکسان است. سرنا در نواحی شرقی جنوب البرز (شاهرود و دامغان) کمتر رایج است، اما در دیگر نواحی آن به طور گستردهای کاربرد دارد.
سازهای کوبهای این منطقه نیز به دهل و دایره محدود است. دهل جنوب البرز همانند دهلهای دوجداره معمول در شمال البرز است و از نظـر اندازه متوسط است. در این مناطق دهل با نامهای تَپال و نقاره نیز به کار میرود. دایره این مناطق نیز از انواع کوچک آن است و عموماً توسط زنان نواخته میشود.
از دیگر سازهای رایج در این منطقه کمانچه است که توسط گدارهای مازندرانی در این مناطق رواج یافتـه است. کمانچه در جنوب البرز دو نوع دارد: یک نوع آن مثل کمانچه کاسهکوچک مازندرانی سه سیم دارد و دیگری که از کمانچه سنتی برداشت شده است، چهار سیم دارد.
ویژگی مهم سازشناسی این منطقه استفاده نکردن از دوتار است. با این حال، در برخی روستاها بین سبزوار و شاهرود منظومههای کومشی با دوتار همراه میشود.
در تمام منطقه جنوب البرز (غیر از طالقان) دامغان تنها ناحیهای است که در آن کمانچه متداول بوده و مهمترین ساز این ناحیه در همراهی آوازها بوده است. اغلب نوازندگان کمانچه از مهاجران مازنی بودهاند.
منابع:
دایرةالمعارف سازهای ایران، جلد اول (سازهای زهی مضرابی و آرشهای نواحی ایران)، محمدرضا درویشی، موسسه فرهنگی-هنری ماهور، چاپ چهارم: ۱۳۹۰
دایرةالمعارف سازهای ایران، جلد دوم (پوستصداها و خودصداهای نواحی ایران)، محمدرضا درویشی، موسسه فرهنگی-هنری ماهور، چاپ دوم: ۱۳۹۲
کوچ (بررسی موسیقی نواحی ایران)، جهانگیر نصری اشرفی، سوره مهر، چاپ اول: ۱۳۸۶
بروشور سیدیهای موسیقی کومش (۱، ۲ و ۳)، روحالله کلامی، موسسه فرهنگی-هنری ماهور
نظر شما