اصولا در عرصه عمل، نخبگان جهان اسلام از دیرباز تاکنون در قالب 3 شیوه، که هر یک به جنبش فکری- سیاسی خاصی منجر شد، عمل کردند؛ شیوه نخبگان غربگرا و راهاندازی جنبش فکری غربگرایی اقتباسی و تقلیدی. شیوه نخبگان غربستیز با راهاندازی جنبش فکری صرفا ضدغربی. شیوه نخبگان اسلامگرایی که بر دو پایه احیای تفکر اسلامی و اتحاد مسلمانان، منطقی و آگاهانه با غرب تعامل کردند.
تجربه تاریخی عملکرد نخبگان جهان اسلام نشان میدهد که در چارچوب این الگو بسیاری از نخبگان مسلمان توانستند به اجرای رسالت دینی بپردازند و همواره موجب بیداری و خیزش جنبشهای اسلامی فراگیر و اثرگذار شوند.
نگرش این گروه از نخبگان به مقوله وحدت و انسجام در جهان اسلام، آیندهنگرانه و با محوریت احیای اسلام و اتحاد بین مسلمانان قرین به موفقیت بوده است و به جنبشها و حرکتهای فکری ماندگار در جهان اسلام منجر شده است که از آن میان میتوان به بزرگانی چون سیدجمالالدین، محمد عبده، رشیدرضا کوکبی، آیتالله بروجردی، شیخ عبدالمجید سلیم، شیخشلتوت، علامه سیدمحمد امین، میرزامحمد شیرازی، آیتالله کاشفالغطاء، سیدشرفالدین عاملی، امامخمینی(ره)، شهید مطهری و... اشاره کرد.این نخبگان همواره خواهان جامعهای بودند که در عین حال که در مسائل کلامی و نظریهپردازی دارای آرای مختلفی است، روح وحدت و اخوت بر آن حاکم باشد و اختلافات نژادی، زبانی، منطقهای و فرقهای بر اخوت اسلامی فائق نشود.
همانگونه که امام رحمهالله در صحیفه نور(ج10) میفرمودند: «ما تا به اسلام برنگردیم، اسلام رسولالله برنگردیم، مشکلاتمان برجای خودش هست. نه میتوانیم قضیه فلسطین را حل کنیم و نه افغانستان را و نه سایر جاها را... باید تعلیمات اسلام را گرفت و همانطوری که اسلام دستور داده است که مومنین در همه جا برادر هستند و امر کرده است به اینکه اعتصام به حبلا... بکنید و متفرق از هم نشوید و دستور داده است به اینکه تنازع با هم نکنید و الا فشل میشوید.»
بر این اساس است که وحدت به مثابه یک هدف در اندیشه اسلامی تلاشهای خاص خود را میطلبد که در قسمت اول بحث هم مورد تایید قرار گرفت. اما همچنان ارائه چارچوب نظری بحث وحدت ضروری است تا در قالب مبادینظری آن بتواند عرصه کاربردی و عملی روابط بین 3متغیر موضوع مقاله را با هدف دستیابی عملیاتی کنیم؟باید اذعان کرد که مفهوم وحدت در این سؤال برخلاف سایر مفاهیم مشابه، عام و فراگیرتر است؛ چرا که اجماع و اتفاقنظر، همگرایی اتحادیه، صفبندی و همبستگی از مفاهیم موجود و مشابه وحدت است، و هر یک ادبیات مفصل نظری و تاریخی دارند، اما «وحدت» مفهومی عامتر است.
وحدت مقولهای نسبی، چند سطحی و دارای اجزایی است که آن را متغیر میسازند. وحدت یک آرمان است و در عین حال یک واقعیت. وحدت را میتوان به دو سطح عالی و دانی تفکیک کرد که نسبتهای متنوعی میان این 2سطح موجود و قابل توجه هستند و وحدت در سطح دانی که یک یا چند کشور را شامل میشود، اما کلیت جهان اسلام را در بر نمیگیرد.
از آنجا که جهان آینده جهان «هویتها» است و تلاش کشورهای مختلف جهت هویتیابی به هویتسازی شکل یافته است، لذا در چنین شرایطی ضرورت دستیابی به وحدت و انسجام اسلامی در جهان اسلام بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. جهان اسلام به مثابه مجموعه واحد هویتی و برخوردار از دیرینه تاریخی، فرهنگی و سیاسی و مشترکات گریزناپذیر، ناچار به بازگشت به هویتی مشترک است که در این رهگذر، سنگینترین وظیفه و رسالت در راستای ایجاد انسجام اسلامی، متوجه اندیشمندان و نخبگان جهان اسلام است.
چرا که نخبگان به عنوان برانگیزانندگان و هدایتکنندگان مردم پیش از دعوت مردم به انسجام، خود باید به یک راهبرد مشترک دست یابند و تعریف روشنی از الزامات و ضرورتهای انسجام اسلامی تبیین و تدوین کنند و مدلها و الگوهای بومی خویش را برای راهبرد تحقق وحدت و انسجام بر پایه نظری تربیت اسلامی در سطوح دولتها، نهادها و مردم پایهریزی کنند و در 3 سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی در قالب شیوههای نو و براساس اولویتهای جهان کنونی سازماندهی کنند تا به واسطه آن به استراتژیهای کلانی چون استراتژیهای فرهنگی جهان اسلام، استراتژی ارتقای آموزش در کشورهای اسلامی، توسعه علم و فناوری، استفاده از توانایی مسلمانان در غرب، تقریب مذاهب و مدیریت منابع در جهت بهرهوری از کشورهای اسلامی دست یافته و شاهد زمینههای استقلال، عزت و توانمندی کشور و ملتهای مسلمان باشیم که در غیر این صورت بهرهکشی و سلطه غرب بر سرزمینهای جهان اسلام ادامه پیدا خواهد کرد.
*برگرفته از سخنرانی ایشان در بیستو یکمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی