روانشناسی ورزش، جامعهشناسی ورزش و تغذیه ورزشی اموری هستند که باید اصول علمی آنها را بهصورت جهانی پذیرفت، ولی در عمل میباید این اصول را با شرایط و باورهای محلی، فرهنگی و اجتماعی توأم کرده و سپس پیاده کرد. در واقع شعار «جهانی بیندیشیم ولی ملی یا منطقهای عمل کنیم» در حیطه ورزش و شاخههای ذکر شده کاملاً کاربرد عملی دارد.
متأسفانه تاکنون در ایران روانشناسی ورزش نتوانسته بهعنوان یک رشته آکادمیک جای خود را باز کند و متخصصین مورد نیاز برای ورزش کشور را تربیت نماید. ولی از دهها سال پیش اساتیدی همچون آقایان پروفسور حسن عشایری، دکتر خبیری، دکتر واعظ موسوی، دکتر نمازیزاده، دکتر اصلانخانی، دکتر محمدعلی گودرزی، سرکار خانم دکتر نوابینژاد و دهها استاد دانشگاه دیگر با تلاش و زحمت بسیار سعی کردهاند که روانشناسی ورزش را به مسئولین ورزش کشور و مربیان و ورزشکاران ایرانی معرفی کنند و حاصل این تلاش ترجمه دهها کتاب و مقاله علمی و نیز انجام پروژههای تحقیقاتی فراوانی در زمینه تأثیر ورزش بر شاخصهای روانی گروههای مختلف جامعه و همچنین شناخت ویژگیهای روانی ورزشکاران ایرانی بوده است. در این راستا و طی سالهای دهه هفتاد بیش از صد جلسه علمی در محل کمیته ملی المپیک ایران و بیش از 25 جلسه دیگر در سال 1383 در آکادمی ملی المپیک تشکیل شد. ارایه صدها جلسه مشاوره به ورزشکاران مستقر در اردوهای آمادگی حاصل تلاش این عزیزان است که اگرچه باعث شناخت بیشتر دانشجویان و علاقهمندان به روانشناسی ورزش و گرایش آنان به فراگیری غیرآکادمیک و تنها از طریق مطالعه کتب و انجام تحقیقات مقطعی شد که باز هم باعث خوشحالی است، ولی هرگز این اقدامات خودجوش و صادقانه نتوانست مسئولین و دستاندرکاران ورزش کشور و مخصوصاً کمیته ملی المپیک ایران را به اهمیت این رشته علمی بسیار مهم واقف نماید . بنابراین در مقاطع زمانی مختلفی نظیر یکی دو ماه مانده به مسابقات المپیک و یا بازیهای آسیایی به تصور آنکه روانشناسی ورزش یک کپسول آماده است که با خوردن آن تمام مشکلات روانی ورزشکاران از بین رفته و سطح اضطراب، افسردگی، عوارض روانی بیشتمرینی، مشکلات شغلی و خانوادگی و عدم اطمینان به انتخاب شدن در تیم، استرسهای مسابقه و رویارویی با حریف بهشدت پایین خواهد آمد، به فکر استفاده صوری از روانشناسی ورزش میافتند. در حالی که استفاده صحیح از اصول علمی روانشناسی ورزش، فرآیندی زمانبر بوده و میتوان ادعا کرد که همپای شروع تمرینات بدنی و ورزش میباید ورزشکاران را از لحاظ مسائل روانشناختی ورزش تحت تعلیم قرار داد.
در کشورهای پیشرفته با شناخت اولیه از ویژگیهای شخصیتی و ترسیم نیمرخ روانی نوجوانان، استعداد روانی آنان برای انتخاب رشته ورزشی مورد توجه قرار میگیرد؛ کاری که در ایران انجام نشده و قهرمانان ما با آزمون و خطا و با صرف انرژی و وقت بسیار میتوانند رشته ورزشی متناسب با ویژگیهای روانی خود را انتخاب کنند.
کمیته ملی المپیک، سازمان تربیت بدنی و دانشگاهها میتوانند با همدلی و همکاری به ایجاد رشته علمی روانشناسی ورزش در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا مبادرت ورزیده و یا حداقل با اعزام دانشجویان واجد شرایط و الزام آنها به گذراندن دورههای مربوطه این رشته را به صورت آکادمیک فعال نمایند. ولی ظاهراً داستان تکراری استفاده از مربیان و متخصصان خارجی و صرف هزینههای سرسامآور بیشتر مورد پسند مسئولین محترم است.
دکتر سالمولا را حدود دو ماه پیش به ایران دعوت کردند و ایشان طی جلسات متعددی و با حضور مربیان و مسئولین فدراسیونها و در محل آکادمی ملی المپیک ایران مطالب خود را ارایه کردند.
در این جلسات جز تکرار مکررات و ایراد برخی مطالب که با یافتههای جدید و علمی روز مطابقت نداشت و حتی ارایه مثالهایی که با فرهنگ ورزشی ایران و ورزشکاران ایرانی سنخیت نداشت، چیز خاصی دیده نشد و در پایان برای خالی نبودن عریضه مطلبی را تحت عنوان نقش مذهب و خرافات در ورزش ارایه دادند که باعث بحث و چالش فراوان شد، ضمن آنکه نیاز به مترجم و بهویژه مترجمی که با اصول علمی ورزش و روانشناسی ورزش آشنا باشد و متأسفانه در برخی جلسات وجود نداشت باعث شد که مطالب ارایه شده بسیار گسسته و کمفایده باشد.
تکرار چندباره این اشتباهات همه ورزشدوستان کشور را به فکر وامیدارد تا ضمن مطرح کردن سؤالاتی از دستاندرکاران ورزش ایران بخواهند که پاسخها را روشن و صریح بیان نمایند.
1 - آیا مسئولین ورزش کشور به همان اندازه که برای خارجیها دست و دلباز هستند برای مربیان زحمتکش ایرانی هم حاضر به پرداخت هزینه هستند و آیا دستمزدهای کلانی که به مربیان خارجی پرداخت میشود از کیسه ملت ایران نبوده و اهمیت ندارد که چگونه خرج میشود؟
2 - معیار انتخاب مربیان و مدرسین خارجی چیست؟ به عنوان مثال آیا آقای برانکو واقعاً یک مربی برجسته بینالمللی و دارای لقب علمی پروفسور بود، یا یک مربی درجه 2 که حتی در کشور خود هم مورد توجه نبود! آقای دنیزلی چهطور؟... دهها مربی مختلفی که از سایر کشورها به ایران آمده و ماندند و یا رفتهاند چهطور؟
3 - آیا مدارک علمی و عملی این افراد بررسی میشود؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ چه کسانی این مدارک را بررسی میکنند؟ قراردادها با چه شرایطی منعقد شده و توسط چه کسانی امضا میشود؟
4 - آیا نتیجه علمی و عملی استخدام و یا دعوت از مربیان و مدرسین خارجی مورد بررسی کارشناسانه قرار گرفته و با عملکرد همتایان ایرانی آنها مقایسه شده است؟ بهویژه آنکه در زمینه مباحث تئوری و علمی امثال آقای سالمولا چند بار و با صرف هزینههای سنگین به ایران دعوت شده و پس از چند ساعت تدریس و بیان مباحث پیش پا افتاده به گردش در ایران پرداخته و با گرفتن هدایای گرانقیمت و دستمزدهای کلان از ایران رفتهاند بدون اینکه کسی بداند که نتیجه کار آنها چه بوده است؟
5 - هرگز اندیشیدهایم که مدالهای المپیکی ما کماکان در رشتههای کشتی و وزنهبرداری است و تعداد آنها تقریباً به اندازه مدالهای المپیکهای 1952 و 1956 میباشد. تنها رشته جدیدی که در آن موفق به کسب مدال المپیک شدهایم تکواندو است که مربی و برنامهریزان آنها همه ایرانی هستند و این نشان میدهد که مربیان ایرانی چیزی از خارجیها کم ندارند.
6 - در مورد اعزام مربیان ایرانی به خارج از کشور چه معیاری مدنظر قرار میگیرد؟ مسائل جناحی و وابستگیهای شخصی و یا لیاقت و توانایی اشخاص؟
در این مورد حداقل نمونه بسیار بارزی از اعزام مربیان یک رشته ورزشی به مدت 6 ماه به کشور مجارستان وجود دارد که هیچکدام از این نفرات در رشته ورزشی مربوطه سابقه فعالیت نداشتند و در واقع به عنوان یک ورزشکار مبتدی هم شناخته شده نبودند.
7 - برنامهریزی و تنظیم برنامههای آموزشی و دعوت از مدرسین داخلی و خارجی در زمینههای مختلف علم ورزش و از جمله روانشناسی ورزش بر عهده چه کسی و با چه کسانی است؟
آیا در کشوری که صدها دکترای روان شناسی بالینی و نه روان شناسی ورزش و نیز دهها دکترای تربیت بدنی و علوم ورزشی وجود دارند که به موضوع روان شناسی علاقهمند بوده و هر چند ناچیز و نه در خور ورزش ایران ولی به طور مؤثری به تلاش و تحقیق در این زمینه پرداختهاند، مسئول کمیته روان شناسی ورزش آکادمی ملی المپیک ایران میتواند یک فرد غیر متخصص و غیرورزشکار با مدرک کارشناسی باشد.
به یاد داشته باشیم که مدرس روان شناسی ورزش میتواند نکات ظریف مربوط به این علم را به طور عمومی به مربیان و ورزشکاران آموزش داده و در موارد کلی به انجام مشاوره بپردازیم. ولی مربی روان شناسی ورزش در رشتههای مختلف الزاماً باید به فنون و اصول ورزش مورد نظر احاطه کافی داشته باشد و بدون آگاهی از ویژه کاریهای فنی و ویژگیهای رشته مورد نظر نمیتواند برای ورزشکار مفید واقع شود.
8 - تا چه وقت باید تاوان آزمون و خطای مسئولین ورزش کشور را در زمینه مسائل بسیار مهمی چون تغذیه ورزشی پرداخت و به نام علم و استفاده از اصول علمی، قهرمانان ایرانی را به استفاده از مکملهای غذایی آلوده و رژیمهای غذایی غلط وادار کرد. امروزه در باور ورزشکاران ایرانی غذای ملی ایران با تمام غنا و کامل بودن از لحاظ مواد مغذی جایگاه خود را از دست داده و غذاهای پر پروتئین و پرچرب، ناشناخته و دور از معیارهای علمی تغذیه (RDA) و یا استفاده افراطی از مکملهای شیمیایی جای آن را گرفته است و این موضوع خطر بسیار بزرگی است که حیثیت ملی و سلامت آتی قهرمانان را تهدید میکند. با اطمینان میتواند گفت بسیاری از کسانی که به عنوان ورزشکار دوپینگی شناخته شدهاند قصد دوپینگ نداشته و تحت نظر و راهنمایی مربیان و یا پزشکانی که از علم تغذیه آگاهی کافی ندارند به مصرف این مواد دست زدهاند.
در این زمینهها چه کردهایم؟ ای کاش پاسخها را واقعی ارائه دهید تا مشخص شود که نتیجه عینی و عملی، اعمال روشهای مدیریتی در ورزش قهرمانی ایران چیست؟
آیا علمی کردن ورزش فقط با داشتن تیتر و عنوان دانشگاهی و با بهرهگیری غیراصولی از مدرسین خارجی امکانپذیر است؟
آیا به اصل بومی کردن علم اعتقاد داریم؟ و در این صورت چگونه میخواهیم که یک روانشناس ورزش خارجی بتواند نسخه شفا بخشی برای مشکلات روحی و روانی تلنبار شده در ذهن ورزشکاران ما بنویسد. او و یا هر خارجی دیگری تا چه حد از مسائل و مشکلات ما خبر دارد و آیا در توجیه مدرسین خارجی با مسائل ایران دعوتکنندگان و میهمانداران، رعایت صداقت و امانت را خواهند کرد و یا آنها را هم گمراه کرده و با ارائه اطلاعات و آمارهای غلط به دنبال پاک کردن صورت مسأله خواهند بود و نه رفع مشکل واقعی. باز هم سؤال میکنیم...
به راستی دستاندرکاران ورزش قهرمانی ایران تصور میکنند که روانشناسی ورزش کپسول معجزهگری است که در روزهای پایانی اردوی آمادگی که پرالتهابترین لحظات زندگی ورزشی قهرمانان است، میتواند آبی بر آتش هیجانات و استرسهای ورزشکاران بپاشد؟ آن هم کپسولی که یک خارجی و بیگانه با هنجارهای روانی، رفتاری و اجتماعی ما ایرانیان تجویز میکند. کاش قدر اساتید زحمتکش، مربیان فهیم و علاقهمندان دلسوز خودمان را میدانستیم. در دنیای امروز، هر نوع اطلاعات علمی را میتوان با کمی زحمت و جستوجو بدست آورد، با مقداری تلاش و دلسوزی آن را بومی کرد و با دلی پر از عشق عمل کرد و بدین ترتیب از دریوزگی علمی در جهان نجات یافت و ثابت کرد که ایرانی هم میتواند همپای کشورهای پیشرفته به تولید علم بپردازد. کاش به خودباوری میرسیدیم.
برای من به عنوان یک ایرانی... کلاس استادانی نظیر دکتر عشایری، دکتر خبیری و سایر زحمتکشان به مراتب پربارتر از کلاسهایی بوده که مدرسین آن امثال سارا هایمر و یا دکتر سالمولا بودهاند... شاید نباید با داشتن تیتر دانشگاهی به فکر دلارهای برباد رفته و با قطرات عرقی که مربیان و مدرسین ایرانی میریزند و با اجر و مزدی به مراتب کمتر از خارجیان کار میکنند، باشیم. حرف بسیار است و این تنها حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد...
* فیزیولوژیست ورزش