یکشنبه ۹ مهر ۱۳۸۵ - ۱۷:۵۶
۰ نفر

مرضیه سبزعلیان: غروب 28 شهریور، من و حدود چهل نفر از دانش‌آموزان سال‌های دور دارالفنون، از روی یک تخته نیم بند شده بنایی که پلی میان خیابان ناصرخسرو و مدرسه دارالفنون بود، سکندری خوردیم و از روی تلی از خاک و راهروی طویلی که روزی بخشی از بهداری پشت مدرسه دارالفنون بود گذشتیم.

اینجا طاق نماهایی با آجرهای تکیده بیرون افتاده‌اش هیچ نشانی از دارالفنون 160- 150 سال قبل ندارد.
اما امیرکبیر هنوز چشم به راه یکی از جنس خودش مانده است. او سال‌هاست همین‌طور یک بند ایستاده کنج اتاق مدیریتی که آن هم، آن روزها بخشی از بهداری پشت دارالفنون بود. امیرکبیر همین‌جا توی بوم دو متری با کلاه بوقی و سبیل از بناگوش در رفته ایستاده است.
من حتی سنگینی نگاهش را روی دستنوشته‌های خبری‌ام حس می‌کنم، وقتی محمد مهدی اسلامی «رئیس پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش» از موزه و گنجینه اسناد شدن دارالفنون حرف می‌زند و مهدی پازوکی می‌گوید: متأسفم که شش سال رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور بودم و یک قران هزینه مرمت دارالفنون نکردم.
وقتی پسر بچه‌های سال‌های 1340 و حتی 1326 دارالفنون جمع شدند، رفتیم و در یکی از همان کلاس‌های درس نشستیم تا آنها بگویند از ناملایمات و آسیب‌هایی که ساختار اولیه  دارالفنون را طی سال‌های متمادی تهدید کرد، گله‌مند هستند و حالا با تبدیل آن به موزه بیشتر از هر وقت دیگر نگران فراموش شدن ماهیت علمی- آموزشی دارالفنون شده‌اند.
آن روز شاید امیرکبیر از توی بوم رنگی‌اش بیرون آمد و لحظه‌ای کنار محمدعلی سپانلوی شاعر و محمدعلی نجفی - کارگردان سربداران- و خیلی از نویسنده‌ها و مترجم‌ها نشست و افتخار کرد به دارالفنونی که ماحصل آموزشش این افراد است و حتماً دلگیر هم شد و یادش آمد که به خاطر همین دارالفنون و ایده‌های امیرکبیری‌اش سیزده روز قبل از افتتاح دارالفنون در حمام فین کاشان به قتل رسید. ولی حالا دارالفنون از نفس افتاده است و بیشترین نشانش همان سر در کاشی‌کاری شده و مزین به نام دارالفنون است، همین قدر که این سر در هم نباشد کافی است تا فراموش کنیم و یادمان برود روزی دارالفنونی داشته‌ایم.
وقتی ماهیت آن از یک مرکز علمی- آموزشی به موزه و گنجینه اسناد تغییر کند، وقتی خبری از آن ایوان‌های وسیع مقابل پنجاه کلاس دارالفنون نباشد و حدود 130 اصله درخت زردآلو، توت، گوجه‌ و شاتوت حیاط وسیع دارالفنون از ریشه درآید، یا مارکوف روسی در سال‌های  1312 تا 1313 آنقدر معماری خاص روسی را در مرمت دارالفنون دخیل کند و ایوان‌های سنتی ایرانی را تبدیل به راهروهایی شبیه مدارس مدرن اروپایی کند یا حتی در سال‌های 45 تا 1360 که مدرسه دارالفنون به مرکز تربیت معلم واگذار شد، برای ساختن آشپزخانه، سرویس بهداشتی و تأمین سیستم حرارتی و برودتی آنقدر در آن الحاقات اضافی ایجاد شود که دیگر هیچ نشانی از طراحی میرزا رضای مهندس‌باشی و ایده‌های امیرکبیر در سال‌های 1264 هـ.ق باقی نگذارد.
ما امروز دنبال چه می‌گردیم؟
دارالفنون دوره ناصرالدین شاه؟!

اعتراف یک مسئول
مهدی پازوکی، عضو هیأت علمی سازمان میراث فرهنگی کشور می‌آید و پشت به تخته سبز و بزرگ کلاس می‌نشیند.
دارالفنون از پا افتاده او را آنقدر صادق می‌کند که بی‌هیچ دغدغه‌ای می‌گوید: «در سال 1377 مسئولیت سازمان میراث فرهنگی را برعهده گرفتم، اما متأسفم از اینکه شش سال مدیر سازمان بودم و یک قران هزینه مرمت دارالفنون نکردم.
متأسفانه سهل‌انگاری میراث فرهنگی کشور نه تنها در مورد دارالفنون بلکه در حفظ، مرمت و حتی شناسایی آثار  تاریخی- فرهنگی این سرزمین با تاریخ هفتاد هزار ساله به قدری زیاد بوده است که عده‌ای از صاحب‌نظران معتقدند حدود صد هزار اثر تاریخی- فرهنگی در ایران وجود دارد و عده دیگری معتقدند یک میلیون و پانصد هزار اثر تاریخی- فرهنگی داریم، ببینید تفاوت آراء تا کجاست؟
اگر ایران کشوری به وسعت جزیره کیش و به قدمت کشور نیوزیلند بود، کافی بود تا این سازمان «میراث فرهنگی» بتواند پیشینه تاریخی- فرهنگی خود را حفظ کند.»
پازوکی حرف می‌زند و رنگ رضایت را می‌شود توی صورت بچه‌های دیروز دارالفنون دید. کریمی یکی از همین دانش‌آموزان می‌گوید: جانا سخن از جانب ما می‌گویی و پازوکی ادامه می‌دهد، البته علاوه بر بعضی تنگ‌نظری‌ها، کمبود بودجه سازمان یکی از علل مهم به فراموشی سپردن دارالفنون و دیگر بناها و آثار تاریخی – فرهنگی است، به عنوان نمونه در حدود سال 1377 در استان تهران حدود چهار هزار اثر فرهنگی – تاریخی را شناسایی کرده‌ایم نکته قابل توجه این که به عنوان مثال در سال 1380 مجموع اعتبارات مورد نیاز برای این چهار هزار اثر تاریخی حدود یک میلیارد تومان برآورد شده بود و ما به ناچار مجبور بودیم این بودجه را صرف بناهایی کنیم که متولی نداشتند و از آنجا که آموزش و پرورش متولی دارالفنون بود بودجه‌ای صرف آن نشد.
همچنین پازوکی به ویژگی‌های خاص مدرسه دارالفنون اشاره کرد که موجب شده است آن جز میراث تاریخی – فرهنگی ایران به شمار آید و گفت: مدرسه دارالفنون نخست به جهت آن که اولین سیستم آموزش مدرن در ایران بوده است و به آموزش علوم جدید مانند؛ فیزیک، شیمی و... پرداخته و همچنین به دلیل بازسازی و موقعی که در سال 1310 تا 1312 مارکوف معمار روسی در دارالفنون انجام داده در فهرست میراث فرهنگی کشور ثبت شده است.
اما متاسفانه در امر مرمت و حفظ آن چندان موفق نبوده‌ایم، چنانچه در سال 1384  حدود یک و نیم میلیارد تومان برای مرمت دارالفنون اختصاص دادند و قبل از آن که این بودجه در اختیار مسئولان پروژه قرار بگیرد با انتقال ریاست سازمان  این بودجه به 320 میلیون تومان در سال کاهش یافت و این در حالی است که طی یک برآورد کارشناسانه مدرسه دارالفنون برای مرمت و بازسازی و رسیدن به بهره‌برداری حدود دو میلیارد تومان بودجه نیاز دارد.
پازوکی یکی از دلایل کاهش این اعتبار را عدم بازدید مشایی از دارالفنون عنوان کرد و گفت: تا مسئولان به بازدید دارالفنون نیایند و اوضاع نابسامان آن را نبینند این احساس نیاز را درک نخواهند کرد. چنانچه خود من چند سال مسئولیت سازمان را برعهده داشتم اما به خاطر آن که مشکلات دارالفنون را از نزدیک لمس نکرده بودم هیچ احساس نیازی برای مرمت دارالفنون  هم وجود نداشت، من امیدوارم آقای مشایی بتوانند در اولین فرصت از دارالفنون بازدید کنند تا این ضرورت را هر چه بیشتر درک کنند و بتوانند اعتبار بیشتری برای بازسازی این مکان در اختیار پروژه قرار دهند و اگر این اتفاق نیفتد ما با اعتبارات موجود تنها می‌توانیم تا آبان ماه عملیات بازسازی را ادامه دهیم و سپس باید منتظر اعتبارات سال آینده بمانیم.
در پایان پازوکی به قانون حفظ و ثبت آثار ملی در قانون اساسی سال 1309 اشاره کرد و گفت: با توجه به این که این قانون مشتمل بر بیست ماده است و در آن به صراحت به حفظ و مرمت آثار تاریخی – فرهنگی اشاره شده و همچنین مجازات‌هایی برای متخلفان از این قانون تعیین شده است. اما متاسفانه هنوز در حفظ و نگهداری آثار تاریخی سرزمینی با چنین قدمت و پشتوانه فرهنگی وسیعی با مشکلات عدیده‌ای مواجه هستیم.

موزه به جای مدرسه
محمدمهدی اسلامیه «رئیس پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش» درباره کاربری تازه دارالفنون پس از مرمت به عنوان موزه که زیرنظر پژوهشگاه قرار می‌گیرد، گفت: «دارالفنون با تبدیل شدن به موزه و گنجینه اسناد در آینده نزدیک به مهمترین بخش علمی کشور تبدیل می‌شود.
 پس از پایان کار مرمت دارالفنون و ایجاد موزه و گنجینه اسناد تعلیم و تربیت کشور، در دارالفنون می‌توانیم اسنادی از نظام آموزشی و تعلیم و تربیت کشور را که تاکنون از دید دنیا پنهان مانده را به نمایش بگذاریم.
مهدی اسلامیه آمار و ارقامی از تعداد این اسناد و سال‌های جمع‌آوری آنها در اختیار ما نمی‌گذارد و می‌گوید: با توجه به این که 31 استان داریم و از طرفی وزارت آموزش و پرورش در هر کدام از آنها ارکان‌های متعددی دارد که هر کدام به دهها معاونت و سازمان وابسته است و هر کدام اسناد قابل ارایه‌ای موجود دارند، جمع‌آوری آنها نیازمند زمان و برنامه‌ریزی است. از طرفی تا زمانی که دارالفنون از نظر محیطی و فیزیکی آماده نشود، گردآوری آنها در شرایط نامناسب موجب بروز آسیب‌های جبران‌ناپذیری به این اسناد می‌شود. اما به طور کلی عمده این اسناد متعلق به سال 1275 خورشیدی  به بعد است.
محمدمهدی اسلامیه در پاسخ به دانش‌آموزان دیروز، مبنی‌بر اینکه چرا دارالفنون تبدیل به موزه می‌شود؟ ارزش دارالفنون بیشتر از فضا و بنا، مربوط به بخش علمی – آموزشی آن است، گفت: زمانی سطح علمی و آموزش کشور رشد می‌کند که ما یک نقشه علمی از نظام آموزشی داشته باشیم و همچنین پژوهش زمانی ارزشمند می‌شود که متکی به سند علمی باشد، تا بتوان به آن تکیه کرد بنابراین پژوهشگران، محققان و نویسنده‌های وابسته به پژوهشکده‌های کشور می‌توانند به لوح‌های فشرده و کپی اسناد دسترسی پیدا کنند و آنها را مورد بررسی و مقایسه قرار دهند. هر چند این پاسخ دانش‌آموزان سال‌های 1340 و حتی 1326 را قانع نکرد و آنان مصر بودند که باید ماهیت علمی – آموزشی دارالفنون حفظ شود و این جا به محل تجمع اهل علم و فن تبدیل شود.

زنگ تفریح
زنگ تفریح این‌بار بدون ضرب آهنگ چکش و یک ورقه فولادی زده می‌شود من و سپانلو، محمود حکیمی، محمدعلی نجفی و خیلی‌های دیگر که تا آن روز می‌توانستم در مجموعه شعرها، داستان‌ها و فیلم‌ها پیدایشان کنم، کنار حوض دارالفنون که حالا خالی از آب قنات شاهی بود ایستادیم و عکس یادگاری گرفتیم.
بعد در یک خلوت کوچک سپانلو را کشاندم به روزهای مدرسه دارالفنون و پرسیدم روزهای مدرسه کتک هم خورده‌ایم؟
سپانلو خندید و گفت: نه، در دارالفنون معلم‌ها کتک نمی‌زدند و خبری از فلک مکتبخانه‌ها نبود.
و حالا خاطره سپانلو با چاپ مجموعه داستان «نیزه‌های پارس» ‌همراه شده که اولین اثرش را میان همکلاسی‌ها و با حمایت مسئولان دارالفنون فروخت اما وقتی محمدعلی نجفی کارگردان فیلم سربداران را می‌برم به روزهای تحصیل رابطه رشته ریاضی و مهندس شدن را با کارگردانی نمی‌فهمم. اما شاید بتوان شیطنت‌های نجفی و هرازگاهی فرار و سر از تئاترهای لاله‌زار در آوردن را کنار کارگردانی سربداران گذاشت.
اما بعضی از آدم‌ها جان می‌دهند برای قصه شدن، مثل همین تراب.
خاطره تراب برای همه پسربچه‌های دیروز دارالفنونی با رشوه پنج قرانی و تراب در را باز کن عجین شده. خانلرخانی، سپانلو، همایون شریفی‌راد با هم حرف می‌زنند و می‌گویند: انگار همین دیروز بود جمع می‌شدیم مقابل در مدرسه، کنار تراب و داد می‌زدیم تراب در را باز کن و باز که نمی‌کرد، آن‌قدر جمعیت زیاد می‌شد و فشار می‌دادیم تا تراب بیچاره می‌خورد توی دیوار و در باز می‌شد و بعد سر از تئاتر لاله‌زار درمی‌آوریم.
حالا غروب شده، دیگر نه تراب دربانی است و نه اصلاً دارالفنونی، از روی تلی از خاک و در تاریکی راهرو‌هایی که پر از غبار فراموشی ایام شده، می‌گذریم و امیرکبیر را توی بوم رنگی‌اش با دارالفنونی که به سختی روی پاها ایستاده  تنها می‌گذاریم، می‌رویم و بی‌خیال هوس امیرکبیر می‌شویم که دنبال یکی از جنس خودش می‌گردد.

کد خبر 5166

پر بیننده‌ترین اخبار فرهنگ عمومی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز