علوم مختلف، مفهوم تعادل را به صور مختلف بهکار گرفتهاند و اصولاً سایر پدیدههای عالم هستی منبعث از این مفهوم است.
علت وجود این مفهوم در تمامی پدیدهها تضاد و کشمکش نیروهای متضاد است و برآیند نیروها وضعیتی را بهوجود میآورد که این وضعیت تعادل نام دارد؛ خواه این تعادل ثابت باشد یا متحرک، خواه باثبات باشد یا بیثبات، خواه موقت باشد یا دائم، خواه میرا باشد یا غیرمیرا، متناوب باشد یا غیرمتناوب، کوتاهمدت باشد یا بلندمدت.
مفهوم تعادل در اقتصاد از دیدگاه اقتصاددانان مختلف مطرح شده و نظریات متعددی نیز در این ارتباط در حیطه مباحث اقتصاد خُرد و اقتصاد کلان و اقتصاد بینالملل مطرح شده است. مفهوم اساسی تعادل در رفتار اقتصادی زیربنای حسابداری دارد و در مفاهیم ساده خرید و فروش دریافت و پرداخت ، دارایی و بدهی و بستانکار و بدهکار پنهان است.
برای مثال خرید یک کالا برای یک فرد معادل فروش کالا به اوست و دریافت یک وجه مستلزم تعادل دریافت و پرداخت در همان وجه، هم برای دریافتکننده و هم برای پرداختکننده است و میزان دارایی در یک حساب معادل بدهی در حساب طرف مقابل است و بستانکاری یک نفر در یک قلم معادل بدهکاری طرف مقابل در همان قلم است.
این مفاهیم هرچند بهدلیل کثرت تکرار، پیش پا افتاده بهنظر میرسد ولی اساس تعادل در رفتار اقتصادی انسانها را تشکیل میدهد که این موضوع در اقتصاد به تعادل مصرفکننده، تعادل تولیدکننده، عرضه و تقاضا، تعادل در بازار، تعادل در چند بازار، تعادل بین بازارهای پول و کالا، تعادل در اقتصاد کلان، تعادل در اقتصاد جهان، تعادل در طول زمان و قص علیهذا تعمیم مییابد.
مصرفکننده در قالب تعادل ایجاد شده با ارزیابی مطلوبیت نسبی کالاها و خدمات مختلف میزان رضایتمندی خود را در قالب ترکیب سبد کالای خریداری شده خود حداکثر میکند. تولیدکننده نیز رفتار مشابهی را دنبال میکند. او برای حداکثر کردن سود خود (در شرایط رقابت کامل) اقدام به حداکثرسازی میزان تولید محصولات خود کرده و در این راستا کل محدودیت هزینه و ظرفیت تولید اجازه تولید بینهایت را نمیدهد؛ لذا به میزان منابع خود اقدام به تولید محصول میکند.
در این حالت با توجه به اینکه بازدهی یک عامل تولید متفاوت از عامل دیگر است با جایگزینی نسبی آنها ترکیبی از آنها را به دست میآورد تا حداکثر محصول با استفاده از محدودیت هزینه حاصل شود؛ لذا تعادل در رفتار تولیدکننده از لحاظ اقتصاد نئوکلاسیک تحقق مییابد.
مفهوم تعادل در بازار
ملاقات مصرفکنندگان برای خرید و تولیدکنندگان برای فروش در بازار، منجر به مبادله کالا بین این دو گروه شده و رقم خریداری شده معادل رقم فروخته شده میشود و این مفهوم تعادل در بازار را به وجود میآورد.
مفهوم تقاضا و عرضه که ناشی از رفتار مصرفکنندگان و تولیدکنندگان است در هنگام عمل مبادله و معامله در قیمت تعادل به مفهوم خرید و فروش است و در باقی قیمتها به مفهوم تمایل خرید (برای مصرف کننده) یا تقاضا و تمایل فروش (برای تولیدکننده) با عرضه مطرح میشود. نظریه تعادل در بازار از همین مفاهیم به دست آمده است.
تعادل از یک بازار به بازار دیگر منتقل میشود. بلکه به عبارت بهتر باید گفت در اقتصاد الزاماً بازارها باید با هم در تعادل قرار گیرند. اگر در یک بازار عدمتعادل تحقق یابد الزاماً باید بازار دیگری وجود داشته باشد که در آن نیز عدمتعادل وجود داشته باشد.
مفهوم تعادل در اقتصاد اخلاق
اسلام امور اقتصادی را در زندگى بشر هدف قرار نداده بلکه وسیلهای لازم دانسته که با این وسیله فضایل اخلاقى و معنوی توسط آن احصاء شود. دعوت اسلام به رعایت اعتدال و میانه روى در این امور است؛ یعنی رعایت اعتدال هم در امور معنوی و هم در امور مادی، برای مثال حتى در انفاق و بخشش که یک امر منبعث از اخلاق است توصیه میفرماید که جانب اعتدال رعایت شود.
درپی، برخی از صفات بشری که در ارتباط با رفتارهای اقتصادی است را برمیشماریم که بسیاری از آنها ممدوح و بسیاری دیگر مذموم هستند ولی بهینه رفتاری از لحاظ اقتصاد اخلاق، رعایت میانهروی و اعتدال در آنهاست. در 2 طرف اعتدال، افراط و تفریط قرار دارند که مهمترین رفتار اقتصادی زیر این 3 عنوان میانهروی در مقابل اسراف و اقتار است. تبذیر و بخل نیز در همین دو غایت قرار میگیرند که میانه روی در خرج، اعتدال آنهاست.
کنز (مال اندوزی، زراندوزی، گنجسازی) در مقابل بذل زیاده (ولخرجی) قرار دارد که در اعتدال آن علم معاش (اقتصاد به مفهوم سنتی آن) قرار دارد. سرمستی از دارایی، افراط و تفریط آن بیتوجهی به اموال و دارایی است و رسیدگی و مراقبت مال اعتدال آن است.
مال اندیشی و خمود مالی دو طرف افراط و تفریط و ترک آرزو و واقعیتگرایی حد اعتدال است. تکاثر دارایی در افراط، در مقابل تباه کردن دارایی در تفریط است و حد اعتدال آن در نمو و رشد معتدل دارایی است. اعتدال معاش در میانة غنا و فقر است و طمع و حرص و آز در حد افراط و سهلانگاری و بیتوجهی در حد تفریط قرار دارند که اعتدال آن قناعت است.
اتراف در مقابل زهد و رهبانیت (ترک دنیا) در 2 غایت و مصرف در حد نیاز در اعتدال آن قرار دارد. پرکاری در مقابل تنبلی و بیکاری و اعتدال آن میانهروی در کارکردن است. حسد و حسرت به دیگران دو طرف غایی و غبطه خوردن و تنبه در میانه است.
تجمل گرایی و زینت پرستی در مقابل پارهپوشی و کثیفپوشی و اندراس است و تمیز پوشی اعتدال آن است. مصرف نکردن و نخوردن و خسّت در یک سمت و تباه و فاسد کردن و دور ریختن و هدر دادن مال در سمت دیگر و اعتدال در حفظ مال و مصرف بهجاست.
خوشبینی افراطی و بدبینی افراطی در طرفین اعتماد قرار میگیرند و غش زدن و مغبون شدن در طرفین صحت معامله. بسیاری صفات محسنه نظیر اطعام، ایثار، انفاق، احسان، اکرام، امانت، خوش برخوردی، جوانمردی، بذل، بخشش، رفع تنگدستی و... در مقابل افعال مذموم نظیر کم فروشی، گرا نفروشی، خودکامگی، فریب، احتکار، تدلیس، تقلب و... در اطلاقات افراط و تفریط قرار دارند که در این حدّین قرار میگیرند.
تمامی این ملاحظات طیف و دامنه «رفتار عقلایی» که اقتصاد نئوکلاسیک مطرح میکند اغماض شده؛ لذا بهینة مطرح در اقتصاد نئوکلاسیک الزاماً بهینه محلی است و بهینه کلی نیست. در اقتصاد اخلاق تعریف مفاهیم باید متفاوت از اقتصاد متعارف باشد.
لذا مفهوم تعادل علاوه بر خصوصیات مادی مفهوم تعادل که به آن پرداختیم شامل خصوصیات تعادل به معنی حد وسط واقع شدن و به مفهوم عدالت یعنی «قرار دادن شئ در موضوع خودش نیز است»
و اگر هدف تعالی روحی انسانی را نیز به آن اضافه کنیم مفهوم تعادل در اقتصاد اخلاق به استفاده از منابع به معنی قرار دادن شیء در موضع صحیح خودش در جهت حداکثر کردن رشد و تعالی انسانی یعنی تحقق تعریف کمال برمیگردد.
قرار دادن شیء در موضع خود از لحاظ ریاضی منطبق با استفادة بهینه از آن است و تحقق معنی کمال به معنی به فعلیت رسیدن قوای فطری انسان است. مسلماً این رشد و تعالی هم در جنبه مادی است و هم جنبه معنوی. یعنی باید منابع را برای حداکثر کردن مصارف (مطلوبیت/تولید) به گونهای بهکار برد که ضمن تامین نیازهای مادی انسان، زمینه حداکثر رشد و تعالی فکری و معنوی انسان نیز محقق شود.
* اقتصاددان